ساقی عطشان


    پایگاه فرهنگی مذهبی ساقی عطشان
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 42
بازدید هفته : 48
بازدید ماه : 118
بازدید کل : 5270
تعداد مطالب : 70
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره وبلاگ

سلام به همه ی بازدیدکنندگان عزیز این وبلاگ به عشق ارباب حسین ساخته شده است امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ سپری کنید
لينك دوستان
» قالب وبلاگ

» فال حافظ

» قالب های نازترین

» جوک و اس ام اس

» جدید ترین سایت عکس

» زیباترین سایت ایرانی

» نازترین عکسهای ایرانی

» بهترین سرویس وبلاگ دهی

پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی
نماز مائده ی آسمانی
صهیون ستیزی
خبرگزاری رئال مادرید
خیمه
طلوع ستاره
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ساقی عطشان و آدرس saghiatshan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» غزل شهید

غزل شهيد

مادر چه گريه ميكنى امشب براى من‏

زنهار اشك غم مفشان در عزاى من‏

من طاير بهشتيام و راستى نبود

ويرانه‏اى چو عالم هستى سراى من‏

رفتم از اين خراب و پريدم به اوج عشق‏

جايى كه بود درخور بال هماى من‏

بنگر چگونه پر به حريم خدا زدند

همسنگران همنفس خوشنواى من‏

من زنده‏ام شهيد ره عشق مرده نيست‏

پيچيد بگوش اهل حقيقت نداى من‏

زان شد نصيب فيض شهادت مرا كه بود

عشق حسين (ع) همسفر كربلاى من‏

من يك بسيجيام كه در آئين لشكري

فرمانده ، عشق باشد و آمر خداى من‏

مادر مرا ببخش وليكن روا نبود

انكار امر رهبر من ، رهنماى من‏

جايى كه پاى دين و وطن بود در ميان‏

مادر نبود بستر راحت سزاى من‏

وقتى نشسته در بر سجاده‏اى مباش‏

غافل به پيشگاه خدا از دعاى من‏

هرجا بديده عاشق جانبازى آيدت‏

فرزند خود خطاب كن او را به جاى من‏

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» پرده اي در مقابل چشم مأمور

پرده اي در مقابل چشم مأمور


عالم پرهيزگار حاج شيخ علي تاکي شهرضايي در دهه ي محرم سال 1322 اين قضيه را نقل فرمودند:
سالي بنده در فصل زمستان، در مشهد مقدس بودم و به حضرت امام رضا عليه السلام عرض کردم که من خيلي به زيارت امام حسين عليه السلام مشتاق شده ام و فکر مي کنم اگر به کربلا نروم مريض مي شوم و از شما تقاضاي گذرنامه دارم! در آن زمان فقد يکصد و هفده تومان پول داشتم و گذرنامه نيز نداشتم. و نمي دانستم چگونه بايد به کربلا بروم.

 

 


بالاخره به خرمشهر آمدم، سيد رضا رضواني برايم يک مکان در کشتي به مبلغ پانزده تومان کرايه کرد و نمي دانست که من مي خواهم بدون گذرنامه و به صورت قاچاق به کربلا بروم! عده ي ديگري در کشتي بودند همه داراي گذرنامه بودند. جايي در وسط آب يک شرطي آمد و ما يک فلس در دست او گذاشتيم و رد شديم.

وقتي به بصره رسيديم. براي گرفتن بليط قطار اقدام کردم، اما چون نزديک اربعين و موقع ازدحام زوار بود، نتوانستم بليط تهيه کنم و مجبور شدم به مسافرخانه ي سيد علي حکاک بروم. در مسافرخانه اتاقي گرفتم و در اتاق رفتم و خوابيدم.
همين که به خواب رفتم، ناگاهان بيدار شدم و ديدم شخصي بالاي سرم ايستاده است و مي گويد: شما بليط مي خواستيد! بلند شويد و اثاثيه را جمع کنيد. در اين هنگام يک بليط قطار به من داد و ظاهرا پول آن را هم نگرفت و گفت: زود جمع کن و برو!
من اثاثيه را جمع کردم و به دوش گرفتم، لحاف و وسائل را در چادر خوابي پيچيده بودم و بر دوش گرفته بودم و يقينا هر کس مرا مي ديد، مي فهميد که ايراني هستم.
هنگامي که مي خواستيم به قطار وارد بشويم بايد تک تک به اتاقي که مأمور کنترل گذرنامه در آن بود وارد مي شديم و از طرف ديگر اتاق خارج مي شديم و به طرف قطار مي رفتيم. هنگامي که به اتاق رسيدم، متوجه شدم که هيچ مسافري در اتاق نيست و من بايد به تنهايي وارد اتاق شوم و گذرنامه را به شرطه نشان دهم و سپس از اتاق خارج شوم. اما من چون گذرنامه نداشتم، متحير شدم. ناگهان ملهم شدم که «يا امام حسين عليه السلام» و «يا اباالفضل عليه السلام» بگويم و رد شوم.
پس اين دو اسم مبارک را پيوسته بر زبان مي آوردم و در حالي که اثاثيه را بر دوش گرفته بودم، وارد اتاق شدم و از طرف ديگر خارج شدم! اما گويا در مقابل چشم آن مأمور پرده اي کشيده شده بود و مرا نمي ديد! هيچ واکنشي نسبت به من نشان نداد و من رد شدم. تا کربلا نيز کسي از ما گذرنامه نخواست.
بالاخره به کربلا رسيديم و در کربلا نيز چون به نجاري و چوب بري وارد بودم، سقف خانه ي رئيس کنسولگري ايران را درست کردم و او با ما آشنا شد و فرمان داد که به من گذرنامه بدهند. و پس از آن، گذرنامه را به شيخ حسين شاهرودي دادم و برايم «کارت اقامت» گرفت، و از آن روز به بعد، ما در عراق اقامت کرديم.

 منبع : www.ashoora.ir


نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دلایلی که 2012 پایان دنیا [نی] است!

پیش بینی های نوستراداموس:
- براساس پیش بینی های نوستراداموس که تاکنون انقلاب فرانسه، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، جنگ های جهانی و حتی حادثه یازده سپتامبر در امریکا را پیش بینی کرده است، سال 2012 سال مرگ جهان است.
- نوستراداموس فرانسوی در قرن 16 میلادی، به صورت رمز گونه، مطالبی را بازگو کرده است که هر یک از دانشمندان، گونه ای خاص و خوانشی متفاوت از آن ها داشته و هنوز نتوانسته اند نشانه های موجود در کتاب نوستراداموس را به حادثه ای واحد مطابق دهند. این اتفاق در پیش بینی سال 2012 نیز رخ داد، به ویژه وقتی که به یک باره تابلوی نقاشی از نوستراداموس پیدا شد و پایان دنیا را به همان نقاشی نسبت دادند.

پیشگویی هوپی های آمریکا:
- یکی از قبایل سرخ پوست قدیمی امریکا که به تازگی توجه دانشمندان را به خود جلب کرده اند، هوپی ها هستند که در منطقه آریزونا زندگی می کنند. آنان بر این باورند که 2012. سال پایان جهان است.
- برایهر ادعایی باید دلیلی قانع کننده وجود داشته باشد. تا چندی پیش، نسل هوپی ها در آستانه انقراض بود. با این وصف، رسانه ها به آن ها توجه نشان می دهند؛ زیرا این کار به سود سیاست های امپراتوری رسانه ای است. باید دانست عمده باور این قبایل به نقاشی های برجا مانده بر صخره های آریزوناست. نه دلایل علمی.

افسانه تقویم مایاها:
-براساس تقویم این قوم باستانی پیشرفته امریکای جنوبی، جهان در تاریخ 21 دسامبر سال 2012 میلادی نابود می شود و 22 دسامبر، تاریخ ها صفر می شوند.
- تقویم طویل اقوام مایایی، دوره تقیم طویل اقوام مایایی درتاریخ 21 دسامبر سال 2012 تمام می شود و از ابتدا آغاز می گردد. البته این سخن به آن معنی نیست که جهان در 22 دسامبر پایان می یابد.
بلکه دور جدیدی از تقویم آن ها شروع می شود.

جابجایی میدان مغناطیسی زمین:
میدان مغناطیسی کره زمین از شمالبه جنوب تغییروضعیت خواهد داد و زمین نابود خواهد شد.
- با توجه به فعالیت هایزمین، چرخش میدان مغناطیسی زمین تاکنون چندین بار اتفاق افتاده است. هم چنین این اتفاق که آخرین نوبت آن به چند هزار سال قبل بر می گردد. بنابر شواهد موجودف در سال2012 و نه چند صد سال اخیر اتفاق نمی افتد. حتی اگر این اتفاق هم رخ دهد، سبب انقراض نسل انسان نخواهد شد، بلکه شاید تغییراتی در سیستم بیولوژیکی ایجاد کند.

آن هایی که وقتی مصیبتی به ایشان می رسد می گویند:
«انا لله و انا الیه راجعون؛ ما ملک خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت». (سوره بقره آیه 156)

وقوع آرماگدون:
- آیا در سال 2012 جنگ بزرگ هسته ای به نام آرماگدون اتفاق می افتد و نیروهای خیر و شر با یکدیگر مقابله خواهند کرد؟
حارمجدون یا آرماگدون، مکانی است که در کتاب مکاشفه 16:16 آمده است: «و ایشان را به موضعی که آن را در عبرانی، حارمجدون می خوانند، فراهم آوردند.»
آرماگدون، منطقه ای است در 20 مایلی جنوب شرقی بندر حیفا در شمال فلسطین اشغالی که با توجه به عقاید مسیحیان، جنگی بزرگ در آن اتفاق می افتد. کشیشان بنیادگرا معتقدند این جنگ، نبردی هسته ای خواهد بود. اگر این جنگ را همان جنگ قرقیسا بدانیم، جنگی بزرگ است که در روایات اهل بیت (علیهم السلام) نیز وارد شده است. در حدیث است که: «میسر می گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: ای میسر! فاصله میان شما و شهرقر قیسا چه قدر است؟
عرض کردم: آن جا به ما نزدیک است و در کنار شط فرات قراردارد. امام فرمود: بدان که به زودی در آن جا رویداری رخ خواهد داد که از روزی که خداوند تبارک، آسمان ها و زمین را آفریده، مانندش رخ نداده است و تا آسمان ها و زمین پایدار است، نظیری برای آن روی ندهد.
آن جا مهمانی پرندگان خواهد گشت و درندگان زمین و پرندگان هوا از اکشته های آن سیر می شوند. تیره قیس در آن جا نابود می شوند و دعوت کننده ای برای یاری ایشان نباشد،» [1] بعد از این جنگ، سفیانی با پیروزی از صحنه نبرد خارج می شود. این جنگی است که رخ خواهد داد، اگر چه هیچ دلیلی بر وجود آرماگدون در سال 2012 نداریم.
[1] بهشت کافی، ترجمه روضه کافی، ص 344

شایعه های رسانه ای:
- شایعه پراکنی رسانه ها مبنی بر این که دنیا در سال 2012 پایان خواهد یافت. سبب شده است هاله ای از هراس بر مردمان کشورهای غربی سایه افکند.
هاله ای از هراس بر مردمان کشورهای غربی سایه افکند. این امر، اذهان جهانیان را برای اهداف از پیش تعیین شده مانند بهره برداری مادی برای سود آوری بیشتر، بهره برداری های سیاسی برای جنگ افروزی، بهره برداری های مذهبی برای آماده سازی مردم جهت عضویت در گروه های بنیادگرای مسیحی آماده کرده است. این شایعه ها در ایران نیز به صورت بومی درآمد و سبب ساخت مستندیشد به نام ظهور نزدیک است که عنوان پر بیننده ترین مستند را به خود اختصاص داد.

به خط شدن تمامی ستاره های منظومه شمسی:
- در سال 2012 تمامی سیارات منظومه در یک خط فرضی قرارخواهند گرفت و زمین بر اثر نیروهای گرانشی از بین می رود.
- قرار گرفتن تمامی سیارات در یک خط فرضی امکان پذیر نیست؛ زیرا خورشید و سیارات دیگر، همگی در یک مدار مشخص قرار ندارند و با یکدیگر زاویه ای را تشکیل می دهند. برای مثال، تفاوت مدار زمین با عطارد، 006/7 و با زحل، 494/2 درجه است. تمامی این حالات را باید طوری در نظر بگیرید که منظومه شمشی ما نقطه کوچکی از کهکشان راه شیری است و کهکشان راه شیری نیز یکی از کهکشان های متوسط عالم است. برای به خط شدن چنین حالتی در منظومه شمسی باید اتفاق هایی در کل عالم رخ دهد تا با کمک نیروهای گرانشی اثر گذار بر یکدیگر به این حالت برسیم. تمامی این احتمالات نیز تنها به خواست خداوند انجام خواهد شد: «اذا زلزلت الارض زلزالها». (زلزله: 1)

تازه های مرگ بارخورشیدی:
- توفان های خورشیدی در سال 2012 به اندازه ای شدت می گیرند که سیستم های مخابراتی و ارتباطی ناکارآمد می شوند.
- فعالیت های خورشید که بیشتر در نواحی لکه های خورشید اتفاق می افتد، سبب فوران زبانه های خورشیدی می شوند که در نتیجه، میدان مغناطیسی خورشید را پررنگ تر می کنند. به این علت که این پدیده هر یازده سال به اوج خود می رسد. گاهی بر نیروی مغناطیسی زمین اثر می گذارد. سال2012 نیز دوره اوج گرفتن فوران های خورشیدی است که ممکن است بر وسایل ارتباطی اثر گذار باشد. با این حال، این اثرگذاری چنان نیست که مایه نگرانی شود.

حمله موجودات فرا زمینی:
- امکان دارد موجودات فرا زمینی، از سیارات دیگر به زمین بیایند و نسل بشر را منقرضکنند.
- این که موجودات فضایی امکان پذیرند یا نه، مسئله ای است که از نظر علمی رد نشده است و مؤیدی هم در احادیث اهل بیت برای آن وجود دارد. به هر حال، موجودات دیگری غیر از انسان واقعیت هایی هستند که از بدو خلقت انسان وجود داشته اند. نمونه برجسته آن را که خداوند هم در قرآن نام برده است. جنیان هستند که پا به پای انسان ها در همین کره خاکی، زندگی مسالمت آمیزی دارند و خواهند داشت.
بنابراین، خطری از جانب آن ها بشریت را تهدید نمی کند.


برخورد سیاره ای به زمین:
- سال2012، سیاره ای به زمین برخورد خواهد کرد که سبب می شود دوباره همان اتفاق هایی تکرار شود که در میلیون ها سال قبل مایه انقراض نسل دایناسورها شده بود و این بار نسل انسان ها را نابود کند.
مطالب غیر علمی زیادی درباره برخورد انواع سیاره ها هم چون سیاره ایکس، نیبیرو واریس منتشر شده است. اما واقعیت این است که در سال 2012 از نظر علمی، هیچ سیاره ای در حال نزدیک شدن به کره زمین نشست. اگر هم چنین اتفاقی بیافتد، مطمئناً سبب پایان یافتن دنیا و انقراض نسل انسان نخواهد شد؛ زیرا براساس احادیث، حکومت آرامش امام زمان ارواحنا له الفداء هنوز اتفاق نیافتده است.

ظهور امام زمان:
- امام زمان ارواحنا له الفداء در 21 دسامبر سال 2012 میلادی مطابق با اول دی 1391 برابر با روز جمعه 7 صفر 1434 سال روز میلاد حضرت امام موسی کاظم علیه السلام ظهور می کند.
- با توجه به احادیث، تعیین وقت ظهور امام زمان ارواحنا له الفداء امکان پذیر نیست و «توقیت» به شمار می رود. وقت ظهور حضرت نامشخص است و هر لحظه امکان دارد اتفاق بیافتد، ولی وقت قبلی برای آن نمی توان در نظر گرفت.

منبع:www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شيطان در عصر ظهور، در آثار سينمايي

شيطان در مقابل منجي موعود
سينماي غرب و سردمدار ظاهري آن، سينماي هاليوود آمريكا، با گسترش بحث ظهور و انتظار منجي در عصر حاضر، با تمام قوا وارد ميدان شد و تلاش كرد كه ابتدا جريان انتظار و منتظران را عاملان نابودي و تخريب تمدن جهاني (كه دقيقاً معادل تمدن غربي ـ آن هم از نوع و پوستة ظاهري و امروزين آن ـ تعريف شده و مي‌شود) معرفي كند و سمبل‌هايي مثل مهاجمان مريخي، حمله كنندگان قضايي ناشناس، و… را معادل و ما به ازاي آنان جلوه دهد.
سپس تلاش كرد با قلب واقعيت، كاراكترها و اشخاص مورد نظر خود را به عنوان منجي موعود معرفي كند و در اين مسير، تا بدانجا پيش رفت كه در برخي آثار، حتي رييس جمهور آمريكا را به عنوان ناجي جهاني معرفي كرد!
آنگاه در برخي آثار ـ كه از جمله متأخرين اين توليدات جهاني هستند ـ اساساً ذات و معناي ظهور و انتظار را تحريف كرد و تعريف كاملاً معكوسي از اين حقيقت تاريخي و فطري ارائه كرد. درست مانند كاري كه مستكبران و مزدوران فكري و رسانه‌اي آنان، با حقايقي مثل آزادي، مردم سالاري، عزت انساني، اخلاق و … انجام دادند (و البته در بسياري موارد، موفق نشدند).
اين‌گونه آثار كه در مورد برخي از آنها در اين نوشتار سخن خواهد رفت ـ چنين طراحي شده‌اند كه آخرالزمان را برحه‌اي معرفي نكنند كه در آن، شيطان در ميان انسان‌هاي جهان، ظاهر خواهد شد؛ با كمك عوامل و شاگردان و يارانش به سيطرة كامل در جهان دست خواهد يافت؛ نظم نوين جهاني (!) را با ملاك‌ها و معيارهاي خاص شيطاني خود برقرار خواهد كرد؛ ريشة دين و معنويت را برخواهد انداخت و خدا را ـ نعوذبالله ـ تا ابد حذف خواهد كرد!
شگفتا كه چگونه اين كوته فكران و شيطان صفتان و نمادهاي واقعي خباثت و آلودگي و پليدي، دقيقاً تمامي مفاهيم اصلي و ارگاني ظهور و انتظار را كاملاً معكوس، تحليل وتفسير و تعبير مي‌كنند!
در ساليان اخير با كنار گذاشتن ايده‌ها و جهت‌گيري‌هاي اول و دوم (تحريف چهره منتظران به تخريب كنندگان تمدن غربي، و نيز معرفي منجيان قلابي و فتنه آور رو به ايده و جهت‌گيري سوم آورده‌اند و آثار متعددي در اين باره ساخته شده است.
در حال حاضر، برخي از اين آثار به نحوي غير مستقيم و پيچيده و سمبليك به طرح اين موضوع مي‌پردازند و كاراكتر‌هايي را ـ كه گاه حتي كودك يا نوجواني بيش نيستند ـ با نام‌هايي كه نوعاً برگرفته از برخي اسامي و القاب شيطاني در فرهنگ غرب هستند، در پوشش قصه‌ها و داستان‌هايي به ظاهر جذاب و سرگرم كننده و پر حادثه، به عنوان متحول كنندگان جوامع و تغيير دهندگان روال زندگي و آيندة مردم مطرح مي‌كنند.
البته به نحوي استثنايي و خاص، نمونه‌اي از اين آثار در اواخر دهة هفتاد ميلادي در دو فيلم «طالع نحس1» و «طالع نحس2» ساخته شد؛ كه به صورتي صريح و روشن، اين مفهوم را مطرح كرده و به نقد كشيد در اين دو فيلم به صورتي خاص و كم‌نظير، فارغ از پوسته‌ها و پرسش‌هاي سمبليك و نمادين و غير مستقيم، صراحتاً اين نگاه را مطرح كرد كه در عصر معاصر، شيطان با ورود مستقيم به جهان، و با همكاري و همراهي مستقيم عناصر نظامي و اقتصادي و سياسي ]كه سه ركن اصلي هر قدرت ظاهري و مادي هستند[ مي‌كوشد به تمامي اركان و ابعاد جهان مسلط شود و در اين بين، فقط برخي از مؤمنين و متدينين (البته با معيارهاي مسيحيت) و نيز برخي از عناصر فرهنگي و رسانه‌اي تلاش مي‌كنند كه جلوي اين اقدام را بگيرند و جهان را از افتادن به دام شيطان و شيطان پرستان نجات دهند. ليكن در اين سري فيلم‌ها، تمامي سعي و كوشش خدا پرستان و دين داران براي مقابله با حضور مجدد شيطان در جهان، ناكام مي‌ماند. در واقع، اين فيلم‌ها با نگاهي نااميدانه و بدبينانه، اين عقيده را مطرح مي‌كنند كه علي‌رغم ذات منحوس و خبيث شيطان، جهان امروز و حقيقت انسانيت، سرنوشتي جز پذيرفتن اسارت محض او را ندارد! اين مسئله مهم‌ترين نقطة انحراف اين فيلم‌هاست كه پوچي و بدبيني را رواج مي‌دهند؛ وگرنه كليت تحليل دروني اين فيلم‌ها از قوت و جسارت در مضمون برخوردار است و در اين آشفته بازار سينمايي و هنري جهان، در شمار معدود آثاري قرار مي‌گيرند كه در عين دارا بودن كيفيت و جذابيت هنري و فني، تحليل نسبتاً متفاوتي از شرايط حاكم بر جهان استكباري ارائه مي‌كنند و اركان قدرت جهان‌خواران را به نوعي در تقابل با معنويت، خداپرستي، ايمان و آرامش انسان مي‌نمايانند.
البته همان‌طور كه گفتيم اين قبيل آثار، نادر هستند؛ اما جريان غالب آثار سينمايي كه از پشتيباني و بازار يابي جهاني برخوردار هستند، به سمت توليد آثار شيطان پرستان و وارونه نماياندن جريان عصر ظهور و انتظار، گرايش دارند.
برخي از اين آثار، توسط مراكز فرهنگي، خريداري شده و پس از دوبله شدن، نمايش داده مي‌شوند. شايد سؤال شود كه چگونه آثاري با محتواي شيطاني براي نمايش انتخاب مي‌شوند؟! بخشي از پاسخ مربوط به به عدم شناخت و كم سوادي مسئولان مربوطه ار دورنمايه و محتواي اين آثار است؛ ليكن پاسخ كامل‌تر آن است كه اولاً، آثار مزبور به صورت نمادين و سمبليك و غير مستقيم به طرح مضامين مورد نظر خود مي‌پردازند و ثانياً، نمادها و سمبل‌هاي استفاده شده در اين آثار ـ مثلاً نام‌هايي چون «لوسي» و «لوسين» و ... كه غير مستقيم برگرفته از القاب شيطان هستند ـ به هيچ وجه براي مخاطب شرقي و ايراني، مفهوم نيست و تأثير خاصي از آن نمادها در لايه‌هاي ذهني و قلب مخاطب اينجايي، نمي‌گذارد.
حال آن كه اين امر براي مخاطب غربي با زير ساخت‌هاي خاص فرهنگ اروپايي و آمريكايي و فرهنگ كليسايي به گونة ديگري است و نمادها براي او ـ ولو در ضمير ناخودآگاهش ـ تأثير مشخص‌تري دارد.
در اين‌جا تذكر اين نكته ضروري است كه فرهنگ انتظار منجي بشريت و اشتياق به ظهور كسي كه بيايد و امور را سامان ببخشد، آن‌چنان در دنياي امروز، از شرق تا غرب و از عمق تكنولوژي و اوج آسمان خراش‌ها تا بوميان كپر نشين و فقيران خانه به دوش و محروم، گسترش يافته كه آثار و شواهد آن براي تمامي زورداران و زرسالاران جهان، قابل درك است.
تمامي اين تلاش‌هاي ضد دين و ضد فرهنگي و نيز فعاليت‌هاي پر خرج و سنگين با بالاترين پشتيباني‌هاي مالي و سياسي و تبليغي، جملگي حاكي از احساس خطري جدي است كه گسترش فرهنگ مقدس انتظار منجي، براي سامريان عصر مدرن و دجالان پسا مدرن ايجاد كرده و آرامش آنان را گرفته و خواب راحتشان را آشفته ساخته است... .
اگر چنين تمايلي در قلوب مخاطبين ميلياردي جهان نبود، اين همه تلاش براي قلب حقيقت و وارونه كردن فرهنگ انتظار چه ضرورتي داشت؟! آنان چنان دچار خشم و ترس شده‌اند كه از سر لجاجت شيطان را همان منجي و نظم دهندة نوين جهان معرفي كنند!
و اين نهايت سقوط است؛ نوعي پايان راه براي شاگردان و پيروان شيطان، و آغازي روشن و اميد بخش براي منتظران نجات و رستگاري .

مجله امان

منبع:www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» روز ظهور مهدي(ع) مقارن با عاشوراست

يکي از مطالب اسرار آميز حضرت ولي عصر (عج) تقارن روز ظهور آن حضرت با روز عاشوراي حضرت سيدالشهدا (ع) و روز شهادت جانگداز آن امام مظلوم و پيشواي آزادي است. اصل تقارن اين دو جريان و مصادف بودن روز ظهور با روز شهادت امام حسين (ع) مطلبي است که در عده اي از روايات اهل بيت عليهم السلام وارد شده است. ابوبصير مي گويد حضرت ابوجعفر امام باقر (ع) فرمود:

«يخرُجُ القائِمُ (ع) يومَ السَّبت يئمَ عاشُورا اَليوم الذِي قُتِلَ فِيهِ الحُسَين (ع)»(1)

قائم آل محمد عليهم السلام در روز شنبه روز عاشورا همان روزي که حسين (ع) در آن کشته شد، خروج خواه کرد.

و نيز از حضرت صادق (ع) نقل کرده که فرمودند:

«اِنَّ القائِمُ صَلواتُ الله عَلَيه ينادِي اِسمَهُ لَيلَهَ ثَلاثَ وَ عِشرِين وَ يقُومُ يومَ عاشُورا يومُ قُتِلَ فِيهِ الحُسَين بن عَلِي عليهماالسلام»(2)

حضرت ولي عصر (ع) در شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان به نام شريفش ندا مي شود و در روز عاشورا روزي که حسين بن علي عليهماالسلام در آن کشته شد، قيام خواهد کرد.

 

 

 

و از کتاب غيبت شيخ طوسي از علي بن مهزيار نقل کرده که حضرت امام محمد باقر (ع) فرمودند:

«کأنّي بِالقائم يوم عاشُورا يوم السّبَت قائِماً بَينَ الرُّکنِ وَ المَقام وَ بَينَ يدَيهِ جِبرِئيل (ع) ينادِي: البَيعَه لله فَيملأها عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلمَاً وَ جوراً»(3)

گويا مي نگرم قائم (ع) را که در روز عاشورا روز شنبه بين رکن و مقام ايستاده و جبرئيل پيش روي او ندا مي کند: بيعت براي خداست. پس زمين را پر از عدل مي کند همانگونه که پر از ظلم و جور شده بود.»

و در کتاب غيبت نعماني از ابوبصير روايت شده که حضرت صادق (ع) فرمود: «يومَ القائِمُ يوم عاشُورا؛ يعني، قائم (ع) در روز عاشورا قيام خواهد کرد.»(4) اين مطلب از دو نظر شايسته توجه و بررسي است:

1. ورود اين اخبار فراوان اهل بيت عصمت و طهارت و خاندان پيامبر اکرم (ص) و عنايت و اصرار آنان بر ابلاغ و رساندن اين موضوع به مردم است که روز ظهور حضرت ولي عضر روز عاشورا مي باشد. اگر يک روايت در اين باب بود، حساسيت ايجاد نمي کرد ولي با ملاحظه اين اخبار عديده از امامان معصوم عليهم السلام اذهان متوجه اين نکته مي شود که آنان اهتمام کامل داشته اند که مطلب فوق را به مردم برسانند و امت را متوجه اين موضوع بسازند.

2. تقارن خود اين موضوع و اين حادثه ي فوق العاده و دو حرکت بزرگ و جهاني، يادآور شدت ارتباط و پيوند آن دو محور حرکت، و آن دو انسان بي نظير و آن دو امام معصوم است. چنانکه يادآور پيوند و اتصال عميق بين جريان کربلا با ظهور حضرت مهدي (عج) مي باشد. و به تعبير ديگر جريان جگر خراش کربلا «کنش» و جريان عظيم ظهور و قيام ولي عصر، «واکنش» آن است.

از اين رو، عکس العمل با خود عمل از نظر ظرفيت، توان، توسعه و گستردگي تناسب کامل دارد. اگر آن روز ظلم و ستم به نهايت رسيد و امام حسين (ع) بي باکانه همه ي آن بلاهاي فوق طاقت را تحمل فرمود. حضرت ولي عصر (عج) نيز حرکتي عظيم خواهد داشت که طوفان آن همه جا را فرا بگيرد و امواج خروشان آن، درياي بيکران هستي را به خروش آورد و جبران آن جنايت ها و ستمگري هاي بي حساب را بنمايد. دشمنان امام حسين (ع) را به کيفر عمل خطرناکشان برساند و قلب آن امام معصوم و ياران وي را شادمان گرداند. انشاء الله.

 

پی نوشتها :

تهذیب الاحکام ، شیخ طوسی ، ج 4 ، ص 333.

الغیبه ، شیخ طوسی ، ص 452.

الغیبه ، ص 453.

بحارالانوار ، ج 52 ، 297. 

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» مشخصات و تاریخچه مرقد امام حسین

اگر چه قبر حقيقى سيدالشهدا (ع) در دلها و قلبهاست كه بناى آن از دوران كودكى در سرزمين دل شيعيان و عاشقانش گذارده شد؛ اما مرقد شريف آن حضرت همواره از آثار و بركات متعددى برخوردار بوده است . 

ضريح مقدس و حرم مطهر امام حسين (ع) يادگارى از جان نثارى و فداكارى او و يارانش در راه خدا مى‏باشد. مرقدى كه جاى عترت آدميان براى ابد و دوام خواهد بود، و سزاوار است كه اين بارگاه شريف و غم‏انگيز و شور آفرين، همواره زيارتگاه مردم جهان شده و انسانها ، فداكارى و عشق و صفا را از خفتگان اين مرقدهاى شريف ، سرمشق گيرند.

 

حرم حسين كعبه دلهاست . و اين كعبه طوافگاه زائران و قبله اميدواران و دارالشفاى دردمندان و پناهگاه توبه كنندگان و گنهكاران است.

آرى، عاشقان كويش و دلباختگان رويش ، پروانه‏وار خود را در اطراف ضريح مطهرش گردانيده و به آتش عشق و محبت او، پر و بال خويش را مى‏سوزانند و اشك شوق و اشتياق بر چهره و رخسار مى‏افشانند، و بر مظلومى و مصيبتهاى او و خاندانش ناله سر مى‏دهند براستى «اين چه شمعى است كه جانها همه پروانه اوست».

 

برگرد حريم تو ، كه دست طلب ماست‏

چون دامن شمعى است، كه پروانه بگيرد

فضل و شرافت كربلا و مرقد مطهر سيدالشهدا (ع) چنان است كه امام صادق (ع) فرمود: «قبر ابى عبدالله الحسين (ع) از آن روزى كه در آنجا دفن شد، باغى از باغهاى بهشتى است» (1).

با ذكر اين مختصر ، شايسته است جهت آگاهى و آشنايى با چگونگى حرم و مرقد شريف امام حسين (ع) و تحولات عمارت شريف ، مطالبى به طور اجمال ذكر گردد.

محل دفن آن حضرت كه همان گودال قتلگاه است ، اكنون داراى سقفى است كه روى آن صندوق مبارك نهاده شده و روى صندوق ، ضريح در ميان روضه منوره ، و روضه نيز در بين مسجد (مسجد بالا سر و مسجد پشت سر) و در طرف پايين پا در زاويه روضه قبور شهدا مى‏باشد اين مجموعه هم اكنون حرم امام حسين (ع) را تشكيل مى‏دهد، و حرم نيز ميان رواق و رواق در وسط صحن و صحن محور آبادانى زمين كربلا بوده و مى‏باشد.

 

ضريح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده كه در پيش روى آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: «ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»، و در بالاى سر، «آيه نور» نوشته شده است .

 

صحن مطهر حسين (ع) داراى هفت باب است كه عبارتنداز:

1- باب قبله كه ساعتى بر فراز آن نصب است ،

2- باب قاضى الحاجات

3- باب زينبيه كه در حدود تل زينبيه قرار دارد

4- باب سلطانى

5- باب بازار بزازها

6- باب سدره كه در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد

7- باب صافى كه به درب بين الحرمين نيز معروف است.

 

تاریخچه :

از اخبار چنين بر مى‏آيد كه بارگاه حسينى هفت مرتبه - به غير از عمارت موجود - بنا نهاده شده است .

عمارت اول: بارگاه سيدالشهدا (ع) پس از ساختن قبر شريف آن حضرت براى اولين بار در دوران بنى اميه بنا گرديد ، اخبار و روايات بسيارى آمده كه در زمان بنى اميه سقفى بر روى مزار امام و مسجدى (ظاهراً توسط بنى اسد) نزديك آن ساخته شد و تا زمان هارون الرشيد (سال 193 ) همچنان باقى بود.

عمارت دوم : بعد از تخريب مرقد شريف ، توسط هارون ، در زمان مأمون خليفه عباسى، عمارت دوم بنا شد، و تا سال 232 باقى بود .

اما از آن سال تا سال 247 متوكل چهار بار امر به خرابى و انهدام قبر كرد، و اوقاف حاير مبارك را برد و ذخاير آن را تاراج كرد.

عمارت سوم : سومين بار مرقد مطهر امام به دست «منتصر» تجديد بنا شد، و تا سال 273 باقى بود.

عمارت چهارم : تجديد بناى مرقد امام براى چهارمين بار به دست محمد بن زيد بن حسن بن محمد بن اسماعيل بن زيد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب ، ملقب به «داعى صغير» پادشاه طبرستان انجام گرفت.

عمارت پنجم : بناى عضد الدوله ديلمى بود، كه در سال 369 بنا شد، و در زمان او بود كه رواقى به دست عمران بن شاهين معروف به «رواق عمران» در حاير حسين ساخته شد.

عمارت ششم : ششمين بار بارگاه حسين به دست حسن بن مفضل بن سهلان ابومحمد رامهرمزى ، وزير سلطان الدوله ديلمى نوسازى شد.

عمارت هفتم : عمارت موجود است كه در سال 767 بعد از سرنگونى دولت آل بويه به سال 310 به دستور سلطان اويس ايلخانى ساخته شد، و در سال 786 فرزندش احمد بن اويس در تكميل آن كوشيد و تاريخ آن در بالاى محراب و نزديك سر شريف آن حضرت نگاشته شده است . (2)

 

پی نوشتها :

1- سيرهء امامان (ترجمهء اعيان الشيعه ), علامه سيد محسن امين , ص 220ـ و زندگانى چهارده معصوم ,
عمادزاده , ج 2 ص 137
2- وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 323

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 24 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» اي باد حيا نمي كني؟

مجلس عزاداري توي مدرسه بر پا كرده بودند و مرحوم حاج ميرزا رضاي همداني  (كه يكي از علماي با اخلاص بوده ) در آنجا منبر مي رود در آن فصل باد و باران و آفتاب و ابر با هم توام بود. يك روز وقتي كه حاج ميرزا بالاي منبر مشغول سخنراني مي گردد و بعد از آن روضه حضرت اباالفضل (ع ) را مي خواند، ناگهان هوا طوفاني شد و باد شديدي آمد كه بر اثر آن باد و طوفان چادري كه روي حياط انداخته بودند به حركت در آورد و هر دقيقه باد شديدتر مي شد و سر و صدا راه انداخته بود.

 

 


  اين مرد بزرگ وقتي اين سر و صداها و اين صحنه را مي بيند دستش را از زير عبا در مي آورد و دو زانو مؤ دب روي منبر مي نشيند و با انگشت سبابه اشاره به باد مي كند و مي فرمايد:

اي باد حياء نمي كني و خجالت نمي كشي ؟! چقدر ياغي و سركش شده اي ؟
مگر نمي بيني و نمي شنوي كه من مشغول ذكر مصيبت آقايم قمربني هاشم حضرت عباس (ع ) هستم .
  آن باد شديدي كه برخاسته بود و مي خواست چادر با آن عظمت را از بيخ و بن بكند،  آرام و ساكت شد و ايشان با كمال آرامش روضه حضرت را خواند. 
وقتي كه روضه حضرت اباالفضل (ع ) تمام شد و از منبر پائين آمد دوباره طوفان شديدي برخاست و چادر و پوشش را پاره پاره نمود.

 منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» کرامت باب الحوائج عباس(ع)

 حاج شيخ مرتضي آشتياني  رضوان الله تعالي عليه فرمود:
كه حجة الاسلام حاج ميرزا حسين خليلي طهراني  اعلي الله مقاله فرمود:
خبر داد ما را شيخ جليل و رفيق نبيل كه با همديگر سر درس صاحب جواهر رضوان الله تعالي عليه حاضر مي شديم .
يكي از تجار كه رئيس خانواده الكبّه  بود، پسر جوان و خوش صورت و مؤ دبي داشت ، والده اش علوّيه محترمه همين يك پسر را داشتند كه اين هم مريض مي شود، بقدري مرضش سخت مي شود كه به حال مرگ و احتضار مي افتد. چشم و پاي او را مي بندند.
پدرش از اندرون خانه به بيرون مي رود، و به سر و سينه مي زند مادر علويه اش به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس (ع ) مشرف مي شود و از كليددار آن آستان خواهش و تمنا مي كند كه اجازه دهد شب را تا صبح توي حرم بماند.
كليددار اول قبول نمي كند، ولي وقتي خودش را معرفي مي كند و مي گويد:
پسرم محتضر است و چاره اي جز توسل به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج  ندارم  كليددار قبول مي كند و به مستخدمين دستور مي دهد كه علويه را درحرم شب بيتوته كند.

 

 


شيخ جليل  فرمود:
بنده همان شب به كربلا مشرف شدم و اصلاً خبر از تاجر و مرض پسرش اطلاع نداشتم ، همان شب كه بخواب رفتم ، در عالم خواب به حرم مطهر حضرت سيدالشهداء (ع) مشرف شدم و از طرف مرقد مطهر حضرت حبيب بن مظاهر(ع ) وارد شدم ، ديدم بالاي سر حرم ، زمين تا آسمان مملو از ملائكه هاست و در مسجد بالا سر حضرت پيغمبر (ص ) و حضرت اميرالمؤ منين علي (ع) روي تخت نشسته اند.
  در همان موقع ملكي خدمت حضرت آمده فرمود:

السلام عليك يا رسول الله  سپس فرمودند:
حضرت باب الحوائج اباالفضل العباس (ع) فرمود:
يا رسول الله پسر اين علويه عيال حاجي الكبه  مريض است و به من متوسل شده ، شما به درگاه خدا دعا كنيد كه پروردگار او را شفا عنايت فرمايد:
حضرت رسول (ص) دستها را به دعا بلند كردند و بعد از چند لحظه فرمودند:
مرگ اين جوان رسيده و كاري نمي شود كرد. ملك رفت و بعد از چند لحظه ديگر آمد و پس از عرض سلام همان پيغام را آورد. حضرت رسول (ص) باز دستها را به دعا بلند كرده باز همان جواب را فرمودند:
ملك برگشت .
يك وقت ديدم ملائكه اي كه در حرم بودند، يك مرتبه مضطرب شدند، ولوله و زلزله اي در بين شان بوجود آمد، گفتم چه خبر شده ؟! خوب كه نگاه كردم ، ديدم خود حضرت باب الحوائج (ع) كه با همان حالي كه در كربلا به شهادت رسيده اند دارند تشريف مي آورند، به حضرت رسول (ص) سلام كردند و بعد فرمودند: فلان علويه به من متوسل شده و شفاي جوانش را از من مي خواهد شما از حضرت حق سبحانه بخواهيد كه يا اين جوان را شفا دهد و يا اينكه ديگر مرا باب الحوائج  نگوئيد. تا پيغمبر اين حرف را شنيد چشمان مباركشان پر از اشك شد و رو به حضرت امير (ع) نمود و فرمودند:
يا علي  تو هم با من دعا كن هر دو بزرگوار دست ها را رو به آسمان كرده و دعا فرمودند، بعد از لحظه اي ملكي از آسمان نازل شد و به محضر مقدس حضرت رسول اكرم (ص) مشرف شده و سلام كرد و فرمود: حضرت حق سبحانه و تعالي سلام مي رساند و مي فرمايد: ما لقب باب الحوائجي را از عباس نمي گيريم و جوان را هم شفا داديم . من فورا از خواب بيدار شدم و چون اصلاً خبري از اين ماجرا نداشتم ، خيلي تعجب كردم . ولي گفتم : اين خواب صادقه است و در آن حتما سِرّي هست . وقتي كه برخاستم ديدم سحر است و ساعتي به صبح نمانده چون تابستان هم بود، طرف خانه حاجي الكبه  براه افتادم .
وقتي وارد خانه شدم ، پدر آن جوان را در ميان خانه ديدم كه راه مي رود و به سر و صورت مي زند. به حاجي گفتم : چطور شده چرا ناراحتي ؟! گفت : ديگه مي خواهي چطور بشود. جوانم از دستم رفت .
    دست او را گرفتم و گفتم آرام باش و ناراحتي نكن ، خدا پسرت را شفا داده و ترس و واهمه اي هم نداشته باش ، خطر رفع شده ، تعجب كنان مرا به اطاق جوان مريض و مرده اش برد، وقتي كه وارد شديم بقدرت كامله حق جوان نشست و چشم بند خود را باز كرد. حاجي تا اين منظره را مشاهده كرد دويد و جوانش را بغل كرد. جوان اظهار گرسنگي كرد بعد از اینکه چیزی خورد گويا اصلاً مريض نبوده . (1)

پاورقي
1- الوقايع و الحوادث ، 3/42

منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شمايل و صفات امام زمان (عج)

شمايل و صفات امام زمان (عج) از نگاه معصومین:

اوصاف آن حضرت با دقت تمام از زبان پيامبر (ص) و ائمه (ع) بيان شده است . شايد فلسفه اين امر بدان جهت بوده که با ذکر اين اوصاف جلوي هر کسي را که قصد داشته ادعاي مهدويت بکند ، بگيرند . چرا که مساله ظهور امام مهدي در آخرالزمان يکي از ضرورتهاي ديني هم شده بود . و از آنجا که فراهم آمدن تمام اين صفات و ويژگيها ، که در روايات اسلامي ذکر آنها رفته ، در شخص مدعي مهدويت امکان ناپذير است بنابراين باعث مي شود تا دروغ او پيش مردم فاش شود .
درباره اوصاف آن حضرت چنين آمده است :
1- رسول خدا (ص) اوصاف حضرت مهدي را چنين مي فرمايد : «مهدي از من است ، او بلند پيشاني است و داراي بيني باريکي است که ميانش اندک برآمدگي دارد . مهدي از فرزندان من است . چهره اش چون ماه تابان است . چشمان گردي دارد . رنگش ، رنگ عربي و بدنش ، بدن اسرائيلي است . صورتش مثل دينار (گرد و سرخ) است . دندانهايش چون اره (تيز و بران) و شمشيرش چون سوزش آتش است».
2- امام علي (ع) نيز در توصيف حضرت قائم چنين مي فرمايد :
«مهدي ديدگاني مشکي دارد و موهايي پر پشت . او داراي چهره سرخ و پيشاني نوراني است . صاحب خال و علامت است . عالمي است غيور که اخبار گذشتگان را داراست . ساحت و درگاهش از همه شما گشاده تر و دانش او را تمام شما افزون تر و بيش تر از همه شما به جاي آرنده صله رحم است . به مرغ (که در آسمان پرواز مي کند) اشاره مي کند و در دستش فرو مي افتد ، و شاخي (خشک) در زمين مي کارد ، سبز مي شود و برگ مي آورد».


3- امام حسين (ع) درباره اوصاف آن حضرت نيز چنين مي فرمايد :
«مهدي را از روي سکينت و وقاري که دارد و همچنين دانش او به حلال و حرام و نيازمندي مردم به او و بي نيازي او از مردم مي شناسيد».
4- امام باقر (ع) اوصاف امام مهدي را چنين بيان کرده است :
«سياهي چشمانش تابنده و پنجه هايش قوي و زورمند است و زانوانش بزرگ و شکمش فربه است . پشت او دو خال است ، خالي به رنگ پوستش و خالي همانند خال پيامبر ، ابروانش به هم پيوسته است ، ديدگانش از کثرت شب بيداري و عبادت آشکار است ، سياهي چشمانش تابنده است . در صورتش اثري (خالي) است ، سينه اش فراخ است ، شانه هايش را (به دو طرف بدنش) رها مي کند و سر استخوانهاي کتفش بزرگ و درشت است».
5- امام صادق (ع) نيز درباره اوصاف آن حضرت فرموده است :
«مهدي خوش سيما ، گندمگون است که به سرخي مي زند ، ابرو کمان و نوراني است و سياهي چشمانش بغايت سياه است ، چشمان فراخ دارد ، بالاي بيني اش برآمده است ، بيني عقابي دارد و پيشاني بلند ، او خاشع است و نازک مثل شيشه ، هيبتش مردم را مي ترساند ، به مردم و دلها نزديک است ، شيرين گفتار و خوش سيماست ، ساقهايش باريک است و بدني نيرومند دارد ، چون بر کوه بانگ زند صخره ها از هم بپاشند و فرو ريزند ، دست بر بنده اي نمي نهد جز آنکه دلش همچون پاره هاي آهن (سخت و نيرومند) مي گردد . نه بسيار بلند بالاست و نه بسيار کوتاه بلکه ميانه قامت است ، سر گرد دارد و سينه ای فراخ ، بلند پيشاني است و ابروهايش پيوسته است ، بر گونه راستش خالي است گويا دانه مشک است که بر قطعه عنبر ساييده باشند».
6- امام رضا (ع) نيز اوصاف امام را چنين بيان کرده است :
«او شبيه من و شبيه موسي بن عمران است . هاله هايي از نور او را احاطه کرده که به پرتو قدس درخشيدن گيرد . داراي اعتدال اخلاق است و رنگي شاداب دارد . در هيبت بدني به رسول خدا (ص) شبيه است . نشانه اش آن است که (از نظر سن) سالخورده است اما سيماي جوان دارد تا آنجا که بيننده او را چهل ساله يا کمتر مي انگارد . ديگر از علايم او آن است که تا گاه مرگ و با وجود گذشت روزها و شبها ، اصلا پير نمي شود»

منبع روایات : کتاب «يوم الخلاص» نوشته کامل سليمان صفحات 51 تا 55

منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» انكار ثواب گريه

مرحوم علامه بزرگوار و عالم جليل القدر شيعه محدث اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام زنده كننده اسلام مرحوم علامه مجلسي رضوان اللّه تعالي عليه از بعضي از اهل وثوق از سيد علي حسيني رحمة اللّه عليه نقل فرمود: 
من مجاور برقبرمولايم آقا علي بن موسي الرضا ع بودم ، چون روز عاشورا شد مردي از دوستان ما، كتاب مقتل آقا امام حسين ع را شروع كرد به خواندن تا به اين روايت رسيد كه حضرت باقر ع فرمود:
هركس در مصائب آقا سيد الشهداء اباعبداللّه الحسين ع از چشمهايش باندازه پرپشه اي اشك ريزد حق تعالي گناهان او را مي آمرزد، اگر چه بقدر كف درياباشد.

 

 


در آن مجلس مرد جاهلي كه مدعي علم بود حاضر بود و بعقل ناقص خود اعتقاد تمام داشت گفت گمان نكنم اين حديث صحيح باشد، زيرا چطوري مي شود كه گريه كردن بر آن حضرت اينقدر ثواب داشته باشد؟ ما با او به بحث و مجادله زيادي پرداختيم ولي او دست از ضلالت خود برنداشت و برخواست رفت چون صبح شد يك وقت ديدم او با يك اضطراب و حالتي آمد و نزد ما نشست و از ما معذرت خواست و از گفته هاي ديروز خود نادم وپشيمان بود علت را سؤ ال كرديم گفت وقتي از شما جدا شدم و شب شد به بستر رفته و خوابيدم درعالم خواب ديدم قيامت برپاشده ، و همه مردم را در يك صحرا جمع كرده اند و ترازوهاي اعمال را آويخته اند و صراط را بروي جهنم كشيده اند و ديوانهاي عمل را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و قصرهاي بهشت را بجلوه در آورده اند در آن وقت تشنگي شديدي بر من غالب شد چون نظر كردم بطرف راست خود ديدم حوض كوثر است و برلب حوض دومرد و يك زن مجلله ايستاده اند كه نور جمال ايشان صحراي محشر را روشن كرده و لباس هاي سياه پوشيده اند و ميگريند، از مردي كه نزديكم بود، پرسيدم اينها كيستند كه كنار حوض كوثر ايستاده اند؟ گفت : آقا رسول اكرم ص و آقا اميرالمؤ منين علي ع و آن زن مجلله فاطمه زهرا سلام اللّه عليها است گفتم چرا لباسهاي مشكي و سياه پوشيده اند و ميگريند؟


گفت مگر نمي داني كه امروز روز عاشورا است و روز شهادت آقا سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين ع است ؟ من جلو رفتم وقتي نزديك حضرت بي بي عالم فاطمه زهرا سلام اللّه عليها شدم ، گفتم اي بي بي جان اي دختر رسول اللّه تشنه ام ، آن حضرت از روي غضب بمن نظر كرد
و فرمود: تو آنكس نيستي كه فضيلت گريه كردن بر مصيبت فرزند دلبندم نورعين و ديده و چشم من شهيد مظلوم حضرت اباعبداللّه الحسين ع را انكار كردي ؟
از وحشت از خواب بيدار شدم واز گفته خود پشيمان شدم و حالا از شما معذرت ميخواهم و از تقصيرم بگذريد. (1)

 

 

پاورقي
1- زندگاني عشق ، 199

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» نذر زن ارمنی و شفاي فرزندش

عالم رباني حضرت آيت‏الله حاج سيد احمد موسوي نجفي فرمودند: چند سال پيش از يکي از خيابانهاي تهران رد مي‏شدم، که ناگهان به طور غير عادي به سمت يک مغازه کشيده، و وارد آن مغازه شدم، مغازه‏ متعلق به يک عتيقه فروش بود. اما چيزي را متوجه نشدم. تا سه روز اين قضيه تکرار شد، بعد از سه روز به صاحب مغازه گفتم: آقا شما چه چيزي داري؟ چه سر و سرّي داري؟ که مرا به اينجا کشيده‏اي!؟ 

  


در جواب سؤالم گفت: حاج آقا شما مسلمان، شيعه و سيد چه سر و سرّي من ارمني با شما دارم؟ بنده ارمني هستم و نامم هم موسي است. 

 خلاصه، بعد از اينکه با هم مقداري آشنا شديم گفت: فقط برايت بگويم من شفا يافته‏ي آقاي شما شيعيانم و قضيه‏ي خود را اينگونه تعريف کرد: من بچه ده ساله‏اي بودم که در محله‏اي از محلات تهران زندگي مي‏کردم. يکروز براي بازي با بچه‏هاي هم محلي‏ام بيرون رفتيم. مادر يکي از همبازي‏هايم، تا مرا ديد با عصبانيت تمام مرا مورد خطاب و عتاب قرار داد که: يهودي، ارمني، برو ببينم، مثلا تو نجس هستي و با دستش محکم به سينه من زد به طوري که ناخودآگاه از بلندي ايوان که در کنارم بود، به پائين پرتاب شدم. پايم خيلي درد گرفت. با زحمت فراوان خودم را به منزل رساندم و از ترس پدر و مادرم خوابيدم. نصف شب خيلي اذيت شدم و متوجه اين معنا نبودم که پايم شکسته شده است، با ناله و فرياد من خانواده‏ام متوجه شدند و مرا به بيمارستان منتقل کردند. بعد از مدتي پزشکان به اين نتيجه رسيدند که پايم بايد قطع شود، مادرم به من گفت: روي تخت دراز کشيده و بيهوش بودي، يک نفر از همراهان يکي از بيماران مقداري شيريني آورد و داد من هم گرفتم ولي ترسيدم که بگويم من ارمني هستم فقط گفتم: مال چيست؟ 

 گفت: مگر نمي‏داني امشب شب ميلاد قمر بني‏هاشم ابوالفضل العباس (عليه‏السلام) است. تا اين نام را شنيدم، دلم شکست و نذر کردم که اگر اين بچه شفا پيدا کند. ابوالفضل (عليه‏السلام) را احترام نمايم. مادرم در کنار من بيدار بود و او اين نذر را کرده بود. در همان حال من در خواب ديدم، يک آقاي خوش سيما، و بلند قد، تشريف آورد و به من گفت: بلند شو! 

من خيال کردم از پزشکان بيمارستان است. گفتم: آقا من نمي‏توانم بلند شوم. مي‏خواهند پايم را قطع کنند. گفت: بلند شو و دست مرا گرفت و کشيد و پرتاب کرد. يکوقت خودم را پايين تخت وسط اتاق ديدم. مادرم خيال کرده بود که ديوانه شده‏ام و داد و فرياد مي‏کرد که ناگهان متوجه شدند که من روي پاهاي خود مي‏دوم و راه مي‏روم. و خلاصه به عنايت و نظر اباالفضل العباس (عليه‏السلام) من خوب شدم. و الان براي تشکر از آن جناب همه ساله در ايام تولد اينجا را چراغاني مي‏کنم. شيريني مي‏دهم و خلاصه در منزل و مغازه جشن و سرور برگزار مي‏کنم شايد علت اينکه شما به اينجا آمديد و رغبت نشان داديد همين باشد. 

 

منبع : شاه شمشاد قدان (سيري در زندگاني و کرامات حضرت اباالفضل العباس) ، سيد محمد حسيني ، هنارس ،چاپ دوم پاییز 1384 صص69تا71

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 18 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» نجات خانواده مسيحي از تصادف

 آقاي محمد کريم محسني، آموزگار يکي از دبستانهاي شهرستان خرم‏آباد که از معلمين دقيق و علاقمند به فرهنگ مي‏باشد از قول يک نفر به نام احمد کاوسي که ايشان نيز آموزگار است چنين تعريف مي‏کند که: 

چند سال پيش براي انجام کاري، عازم اهواز بودم، در بين راه و در محلي که به نام «تنگ فني» معروف است. و گردنه خطرناکي دارد، کاميوني را ديدم که قسمت جلوي آن در دره فرو رفته و در حالت ترس آوري قرار گرفته بود. به وضعي که اگر يک نفر، يک فشار جزئي به آن وارد مي‏کرد، به عمق دره سرنگون مي‏شد. ما اتومبيل خودمان را متوقف نموديم و رفتيم که به آن کاميون کمک کنيم. در اين هنگام ديديم که چند نفري در کنار کاميون نشسته و مشغول خوردن غذا هستند. آنها ما را تعارف کردند ما نيز، دعوت آنها را پذيرفتيم و جوياي کيفيت قضيه شديم، معلوم شد کاميون مزبور از ابتداي سرازيري گردنه، ترمز بريده و راننده که مردي است مسيحي به اتفاق خانواده‏اش، دست و پاي خود را گم مي‏کند.

 

 

 

در اين حالت بر سرعت کاميون نيز افزوده مي‏شود. راننده کاميون چون چاره‏اي ندارد به حضرت عيسي (عليه‏السلام) و حضرت موسي (عليه‏السلام) و ديگر پيامبران متوسل مي‏شود. اما از اين کار نتيجه‏اي نمي‏گيرد، تا اينکه کاميون بر لب پرتگاه مي‏رسد که در اين اثناء بچه‏اش بي اختيار فرياد مي‏زند يا حضرت عباس و کاميون بلافاصله متوقف مي‏شود. گوئي دستي قوي و ماوراء طبيعي، جلوي او را مي‏گيرد. مرد مسيحي که از اين معجزه مبهوت شده بود، پس از پياده شدن، با افراد خانواده‏اش به سراغ افراد شيعه که در روستاهاي اطراف است مي‏رود و مذهب حقه‏ي شيعه را مي‏پذيرد و همان وقت گوسفندي را نذر حضرت ابوالفضل العباس (عليه‏السلام) مي‏کند. [1] .

 

 

پی نوشت:

[1] ماه خورشيد مدينه، ص 43.

منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 17 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عمليات نصر(هويزه)

عمليات نصر(هويزه)

شهادت سيد حسين علم الهدي

عمليات نامنظم و در نوع خود گسترده نصر با هدف آزاد سازي جفير ، پادگان حميد و در نهايت خرمشهر و شرق بصره طرح ريزي شد . بنا بر اين بود تا با دستيابي به اهداف مورد نظر ، نيروهاي دشمن تا حومه شهره بصره تعقيب شوند. اين طرح فراگير و بزرگ در روز 15 دي ماه 59 ، با استعداد سه تيپ زرهي از لشگر 6 و لشگر 92 زرهي اهواز و و دوگردان پياده از نيروهاي سپاه پاسداران ، همچنين شماري از افرا ستاد جنگ هاي نا منظم به اجرا در آمد .

رزمندگان اسلام از دو محور جاده حميديه – سوسنگرد و هويزه وارد عمل شدند . در آغاز كار با موفقيت چشمگيري پيش رفت و شمار فراواني از افسران و سربازان عراقي به اسارت در امدند ، اما به دليل عدم برنامه ريزي براي حقظ و تثبيت دستاورد هاي عمليات و ضعف طراحي ، رزمندگان مجبور به عقب نشيني شدند . طي اين روند نزديك به يكصد و چهل تن از پاسداران و دانشجويان پيرو خط امام يه فرماندهي شهيد سيد حسن علم الهدي ( فرمانده سپاه هويزه ) در حلقه محاصره دشمن قرار گرفته و دليرانه به شهادت رسيدند . اين عمليات دومين تجربه نا موفق ارتش ج . ا در حملات گسترده بود كه به مدت 3 روز به طول انجاميد .

در اين حمله عليرغم شكست حلقه محاصره شهر سوسنگرد ، هويزه در 27 در ماه 59 به اشغال نيروهاي دشمن در آمد و با خاك يكسان شد . پس از پايان عمليات نصر ، معروف به نبرد هويزه ، تعداد 1800 تن از نيروهاي دشمن كشته ، اسير و زخمي شدند . همچنين 55 دستگاه تانك ، 3 فروند هليكوپتر و 50 دستگاه خودروي دشمن منهدم شد .

خلاصه گزارش عملیات :

نام عمليات : نصر ( هويزه )

زمان اجرا : 15/10/1359

مدت اجرا : 3 روز

مكان اجرا : جاده حميديه - سوسنگرد و هويزه

تلفات دشمن ( كشته ، اسير ، زخمي ) : 1800 نفر

ارگان هاي عمل كننده : زرهي ارتش ج . ا ، نيروي زميني سپاه ، ستاد جنگ هاي نا منظم به فرماندهي شهيد دكتر مصطفي چمران

اهداف عمليات : آزاد سازي جفير ، پائگان حميد و در نهايت خرمشهر

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» بركات توسل به امام حسين(ع)

مژده در توسل به حسين
همگي به سوي وسايل نجات بخش حسين عليه السلام بشتابيد! بشارتتان باد که در توسل به او يک مژده خوشحالي کننده و شگفت آور و يک نعمت پر شکوه و يک لطف بسيار بزرگ ديگري از جانب خداست و آن اين است که در توسل به آن حضرت ويژگي و آثاري است که به جهاتي چند، سر آمد همه اسباب و وسايل نجات و برتر از همه کارهاي شايسته است.
براي نمونه:
1 - بالاترين ثمره انجام کارهاي شايسته، نجات از آتش دوزخ است، ولي ثمره توسل به آن حضرت و زيارت عارفانه او سرآمد آن است، چرا که در پرتو آنها نه تنها خود زائر و سوگوار از آتش نجات پيدا مي کند، بلکه نجات ديگران هم مي تواند باشد.
2 - نتيجه نهايي انجام کارهاي شايسته، ورود به بهشت پرطراوت و زيباست، اما ثمره زيارت او و ارادت به او، سر آمد اين است، چرا که نه تنها فرد مي تواند در پرتو آنها به بهشت وارد گردد، بلکه مي تواند ديگري را نيز بدانجا ببرد.

 

 


3 - ثمره نهايي انجام کارهاي شايسته اين است که فرد به واسطه آن، بهره اي از حوض کوثر خواهد داشت و از آن سيراب خواهد شد.
4 - ثمره نهايي اعمال صالح اين است که: کفه ميزان اعمال انجام شده انسان در کارنامه زندگي اش بالا مي رود و انسان کارنامه اش را از سمت راست خويش دريافت و آن را مفتخرانه مي خواند.


اما توسل و زيارت آن حضرت سر آمد آن است، چرا که گاه به واسطه آن در کارنامه انسان، اعمال برترين عبادت کنندگان يعني اعمال پيامبر گرامي صلي الله عليه وآله را مي نويسند.
5 - ثمره نهايي انجام کارهاي شايسته اين است که: روز قيامت ميان تو و پيامبر گرامي صلي الله عليه وآله. جدايي نمي افتد و مي تواني او را در بارگاها الهي به شفاعت بخواني و اين نيز از زيارت حسين عليه السلام دريافت مي گردد، چرا که اگر زائر عارف آن حضرت باشي، پيامبر در روز رستاخيز ضمن جستجو از حالت، تو را خواهد يافت و دستت را خواهد گرفت و از مراحل هراس آور رستاخيز نجات خواهد داد.
6 - ثمره نهايي کارهاي شايسته، رسيدن به بهشت پرطراوت و حوريان زيباي بهشت است. در برخي روايات مربوط به آن حضرت آمده است که:
سوگوار با معرفت او، زير عرش خدا و در مصاحبت با حسين عليه السلام قرا مي گيرد و با او سخن مي گويد و از اين همدمي و همنشيني چنان مفتخر مي گردد که پذيرش دعوت حوريان بهشت و اظهار مهر و محبت آنان را به خاطر مصاحبت با آن حضرت بي پاسخ مي گذرد و همدمي پيشواي محبوب خويش را بر مي گزيند.
7 - ثمره نهايي بالا رفتن درجات خوبان اين است که: رتبه و درجه فرد، به درجه ايمان آورندگان به خدا مي رسد.
اما توسل و تمسک عارفانه به آن حضرت، سر آمد اين ارتقاء درجه است. چرا که به جايي ارتقاء مقام مي يابد که به نوعي با برترين پيام آوران خدا همدم و با امير مومنان عليه السلام همنشين مي گردد و بر سفره نعمت و احسان آنان بهره ور مي گردد.
8 - ثمره نهايي اعمال صالح، به دست آمدن رضوان خداست که بزرگتر و پرشکوه تر از باغهاي زيبا و پرطراوت بهشت است و توسل عارفانه به حسين عليه السلام سر آمد اين شکوه و عظمت است، چرا که گاه انسان با اخلاص بدين وسيله به جايي مي رسد که طرف خطاب و سخن خدا در اوج عرش مي گردد. (1) و افتخاري اينگونه به او ارزاني مي شود.
9- ثمره نهايي دست آورد تو براي پس از مرگ، ممکن است اين باشد که بهترين همسايه ات بدنت را غسل دهد و با خالص ترين مال حلالت، تو را کفن کنند و يکي از دانشمندان صالح و با تقوا، بر پيکر نماز گذارد.
اما در تمسک به وسايل نجات بخش حسين عليه السلام به جايي مي تواني تقرب يابي که فرشته وحي به همراه انبوه فرشتگان مقرب بر پيکر تو نماز گذارند و با کفن هاي بهشت، پيکرت را کفن کنند و به حنوط بهشتي حنوط، نمايند. (2) .
10 - بالاترين آثار خير و کار شايسته اي که به فرد صالح و درستکار پس از انتقال از اين جهان به جهان ديگر مي رسد و بهترين باقيات صالحات که ممکن است مدت طولاني براي او مفيد افتد، اين است که فردي به نيابت او، کار شايسته و سنت پسنديده اش را دنبال کند يا از کارهاي شايسته مردم به روح او هديه شود که در صورت انجام درست کارها، تازه يک دهم از ثواب کارها به حساب او واريز مي گردد.
يا ممکن است فردي از صدقات جاري خويش همانند دانش مکتوب و يا آبرساني به نفع مردم يا ساختن مسکن و پل يا تربيت فرزند صالحي که براي پدر بخشايش خداي را بخواهد؛بهره ور گردد؛که به طور طبيعي اين صدقات جاري بيش از يکصد يا يکهزار سال نمي تواند دوام بياورد، چرا که روزگار پيوسته در حال تحول و دگرگوني است.
اما در توسل عارفانه و عاشقانه به حسين عليه السلام اين اثر، جاودانه است که فرشتگان پس از مرگ انسان، نيابت او را در انجام کار شايسته و سنت پسنديده اش به عهده مي گيرند و با انجام آن کارها ثوابش را به روح او اهدا مي کنند و تمام پاداش آنان در کارنامه زندگيش مکتوب مي گردد و آفت را به روح او اهدا مي کنند و تمام پاداش آنان در کارنامه زندگيش مکتوب مي گردد و آفت و دگرگوني زمان و مکان هم دامن آن را نمي گيرد. (3) .
11 - بالاترين ترقي و تکامل تو، در پرتو انجام کارهاي شايسته اين خواهد بود که در زمره بندگان صالح و شايسته او درآيي.
اما در توسل و اقتداي به حسين عليه السلام اثري است که انسان را نه زمره فرشتگان مقرب، بلکه در زمره پيشوايان و بزرگان فرشتگان قرار مي دهد. اين واقعيتي است که در روايات برآنند که در آينده نزديک خواهد آمد.
12 - آخرين ثمره کارهاي شايسته اين است که: انجام هر کار شايسته اي سرانجام پاداش معلوم و مشخص و قابل تصوري براي عامل آن به بار مي آورد، اما توسل و اقتداي آگاهانه و عاشقانه به حسين پاداشش بي نهايت و غير قابل تصور است؛چرا که با همه پاداش و مراتب والا و درجات بلندي که در روايات براي انسانها در اقتدا و توسل به حسين عليه السلام برشمرده اند، هرگز براي اين درجات حدي که فراتر از آن نخواهد بود، بيان نشده است و اين نشانگر آن است که ترقي و تکامل در آستان حسين عليه السلام تا جايي ميسر است که جز خداي نداند.
اين ترسيم فشرده اي از جلوه هايي از الطاف خاص خدا به پيشواي شهيدان و به برکت نور وجودش به کساني است که به او اقتدا و توسل نمايند.
779 - اثر توسل
در پرتو توسل و اقتداي به آن حضرت، مي توان به مرثيه اي از مراتب بندگان شايسته و خالص و با ايمان و تقوا پيشه و پارسا و خائف او، نايل آمد و نيز همانگونه که مي توان در پرتو توسل به او، به مراتب و درجات همه بندگان خدا که بر شمرديم، پر کشيد. مي توان به پاداش انواع و اقسام عبادتها نيز همچون نماز، روزه، زکات، حج، عمره، جهاد، مرزداري، انواع وقف و صدقه، واجبات و مستحبات و نيز پاداش برترين و بالاترين درجات نيت پسنديده و پاداش عبادت يک عمر، بلکه عبادت همه روزگاران، دست يافت. (4) .
780 - بخشش همه گناهان
در پرتو وسائل نجات بخش آن حضرت، مي توان به رتبه و مقام بندگان گناهکاري رسيد که با توبه و بازگشت خالصانه به سوي خدا، به جايي اوج گرفتند که مورد بخشايش او قرار گرفتند و به آنان خطاب شد که:
قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله.... (5) .
هان! اي بندگان من که بر زيان خويش اسراف کرده ايد، از رحمت خدا نوميده نشويد چرا که او همه بندگان را مي بخشايد.
و اين مقام با سوگواري عارفانه بر حسين عليه السلام و زيارت خالصانه و عاشقانه او، حاصل مي شود؛چرا که اين دو، نه تنها باعث بخشايش گناهان گذشته انسان مي شود، بلکه گاه گناهان آينده را هم مي بخشايد و نه تنها موجب بخشايش گناهان پدر و مادر انسان مي گردد، بلکه گاه گناهان همه کساني را که دوست بداري. (6) .
781 - اينک دلت سراي اوست.
در پرتو توسل عارفانه به حسين (ع) مي توان به پاداش پرشکوهي، همانند پاداش سيراب ساختن اردوگاه توحيدي حسين در روز عاشورا دست يافت.
در روايات آمده است که:
هر کسي در روز عاشورا، در کنار حرام او، تشنگان را سيراب سازد، همانند کسي است که در روز عاشورا به اردوگاه حسين عليه السلام آب رسانده است. (7) .
اينک آيا دوست مي داري که اردوگاه تشنه آن حضرت را با اينکه عاشورا نيست و در کنار حرام او قرار نداري، سيراب سازي؟
اينک آيا دوست مي داري که اردوگاه تشنه آن حضرت را با اينکه عاشورا نيست و در کنار حرم او قرار نداري، سيراب سازي؟

 

 

 


فکل موضع يري قبره
و کربلا کل مکان يري
آري! اگر شرايط جانسوز اردوگاه حسين عليه السلام را در انديشه ات مجسم ساختي و بر بيدادي که در راه حق و عدالت بر او رفت، قلبت شعله ور شد، اينک سراي دلت حرم اوست و تو با اين سوگواري خالصانه در حقيقت حسين عليه السلام و اردوگاه و خاندان و کودکانش را با قطرات زلال اشک ديدگانت، سيراب ساخته اي. (8) .
782 - شتافتن به سوي مغفرت
اين نداي ملکوتي است که:... فاستبقوا الخيرات... (9) .
هان اي انسانها! به سوي نيکي ها بشتابيد.
و با شتافتن به کوي حسين عليه السلام سريع ترين بخشايش حاصل خواهد آمد، چرا که در سوگواري بر اوست که به مجرد حلقه زدن اشک محبت و معرفت در چشم، همه گناهان انسان مورد بخشايش قرار مي گيرد و در زيارت او نيز به مجرد نيت و آهنگ و تصميم زيارت آن حضرت.
783 - وسيله نجات بخش
مراحل مختلف مرگ و عالم برزخ نيز، با توسل عارفانه و عاشقانه به حسين عليه السلام آسان مي گردد، چرا که از وسايل نجات بخش آن حضرت يکي هم نثار اشک بر او و دگرگون شدن حال به هنگام به ياد آوردن، سياست ناجوانمردانه رژيم سياه کار اموي با اوست و از خواص اين توسل آن است که پيامبر و امامان نور عليه السلام در آستانه مرگ بر بالين چنين انسان پاکباخته اي حاضر، و ضمن درود و تحيت بر او، بشارت به نجات و فلاح او مي دهند و از اين بشارت به گونه اي خوشحال و شادمان مي گردد که اثر شادماني تا روز رستاخيز در اعماق قلبش موج مي زند و به واسطه آن همه نداها و خطابهاي تکويني، لحظات احتضار و عالم برزخ بر او آسان مي گردد و اينگونه نجات مي يابد. (10) (11) .
784 - توسل به نام مقدس امام حسين (ع)
مرحله خطابهاي غضب آلوده و به ستوده آورنده اي است که طي آن فرمان بازداشت، کيفر، به بنده و زنجير کشيدن و به دوزخ افکندن گناهکاران زشت کردار، صادر مي شود و نجات اين مرحله سخت نيز با توسل و اقتداي عارفانه و خالصانه بر حسين عليه السلام نه تنها ممکن است، بلکه همه آنها را مي توان به نداهاي مهر و محبت تبديل ساخت.
دليل اين سخن آن است که خود پيامبر عليه السلام ضمانت ملاقات زائر عارف و وظيفه شناس حسين عليه السلام را نمود و وعده داد که:
من تعهد مي کنم که در روز رستاخيز ضمن ملاقات با زائر حسين عليه السلام دستش را بگيرم و از مراحل هول انگيز و سختي هاي قيامت، نجاتش ‍ بخشيده و او را به بهشت در آورم.
با اين بيان در روز قيامت و در آستانه رستاخيز و به هنگامه خطاب خدا بر کيفر و عذاب گناهکاران، به برکت توسل عارفانه و خالصانه بر حسين عليه السلام به اين اکتفا نمي شود که اين خطابها از زائران و سوگواران او برداشته شود، بلکه فراتر از اين خواند بود و اين محبت عميق به او و زيارت عارفانه او... و به صورت کارهاي شايسته جاودانه و اعمال قبول شده اي در خواهد آمد که همواره به حساب انسان واريز مي گردد.
آري! به وسيله حسين عليه السلام دوزخ خاموش و دروازه بزرگ بهشت که به نام قدس اوست، گشوده مي شود و به وسيله او ورود از هر دري از دربهاي بهشت، ميسر مي شود، چرا که او باب بهشت است و کليد دربهاي آن. و اوست که باعث مسدود شدن طبقات مختلف جهنم است.

 

پاورقي
(1) بحارالانوار، ج 101، ص 73.
(2) همان، ص 79.
(3) بحارالانوار، ج 101، ص 55.
(4) بحارالانوار، ج 78، ص 78.
(5) زمر / 53.
(6) ويژگيهاي امام حسين (ع)، ص 263، و 264.
(7) بحارالانوار، ج 101، ص 105.
(8) ويژگيهاي امام حسين (ع)، ص 265.
(9) بقره / 148.
(10) بحارالانوار، ج 44، ص 290.
(11) ويژگيهاي امام حسين عليه السلام، ص 276.

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» امام زمان در حرم حضرت عباس

امام مهدي عليه‏السلام به جهت قدرداني و وفا نسبت به رشادتهاي حضرت عباس عليه‏السلام به اين بارگاه ملکوتي تشريف مي‏آورند، نمونه زير گوياي اين واقعيت مي‏باشد: 

فقيه فرزانه آيت الله حاج سيد مرتضي لنگرودي فرمود: در حرم مطهر حضرت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام مشغول زيارت بودم، ناگهان ديدم شخصي پشت سر من مشغول زيارت و خطاب به حضرت مي‏فرمايد: 

 «يا عمي!» و مطالبي را با فصاحت و بلاغت بيان مي‏کند. من از بس برايم اين مطلب جالب و جذاب بود دست از زيارت برداشتم تا ببينم اين بزرگوار چه مي‏گويد. همچنان مات و مبهوت شده بودم ولي کلمات دلرباي ايشان را همچنان مي‏شنيدم و ايشان گريه مي‏کرد و با حضرت در حال صحبت بود. ولي يک مرتبه از نظرم غايب شد. [1] .

 

 

 

امام مهدي عليه‏السلام به اماکن مقدسه و مشاهد مشرفه، عنايت فراواني دارد. يکي از سرزمين‏هايي که مورد علاقه آقا بقيةالله روحي فداه است کربلا، و بارگاه ملکوتي سالار شهيدان عليه‏السلام و برادر بزرگوارش حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام است، بنابراين، زائران محترم، توجه داشته باشند، با مشرف شدن به اين مکان گرامي دو وظيفه مهم دارند: 

1. زيارت به نيابت از امام عصر عليه‏السلام که نشان دهنده معرفت زائر و مورد توجه قرار گرفتن او از سوي زيارت شونده و ملائکه است. 2. دعا براي تعجيل در فرج آقا امام زمان عليه‏السلام که بسيار مهم و با ارزش است. قطعا، امام زمان عليه‏السلام محتاج نيابت و دعاي ما نيست، بلکه ما محتاج عنايت او عليه‏السلام هستيم. و اين اعمال سبب جلب عنايت او عليه‏السلام خواهد شد. 

 

پی نوشتها:

[1] چهره درخشان قمر بني‏هاشم ابوالفضل العباس، ج 3، ص 307؛ مير مهر، ص 111.

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» سبقت در ثواب

پريدم جلوش. اول گفت: «سلام!» بعدش گفت: «مواظب خودت باش نيفتي!»

هنوز 10-15 قدم مانده بود بهش برسم که دستش را بالاي سرش آورد و داد زد: «سلام!» و من پکر گفتم: «عيلک سلام!»

زودتر از او رسيدم تو چادر. گفتم: «اين دفعه تا بياد تو من زودتر بهش سلام ميدم!»

هنوز تو فکر بودم که صداش از پشت چادر اومد: «سلام تو چادري؟»

خجالت زده گفتم: «آره!»

من رفتم قرارگاه نجف و شکري پور ماند تو جزيره مجنون.

نمي دانم چه بود که قهر شديم و چند وقتي با هم صحبت نکرديم اما مي دانم که يک برخورد اداري بود آن هم کوچک.

دلم هواشو کرده بود اما لج بازي مي کردم.

شنيدم مجروح شده برگشتم همدان. شب رفتم منزل تا صبح برم ملاقاتش.

نماز صبح را خوانده بودم که زنگ خانه زده شد. با تعجب در را باز کردم. يک باره سرم گيج رفت. شکري پور عصايش را انداخت زمين و زير بغل مرا گرفت. او را در آغوش کشيدم. تا آمدم حرفي بزنم باز هم از من پيشي گرفت و و گفت:

«حلالم کن!»

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» هدیه های آسمانی در عصر ظهور

 

هدیه های آسمانی در عصر ظهور
 
در پرتو روایات در می یابیم که پس از ظهور حضرت مهدی(عج)، تمامی صحراها، دشت ها و زمین های خشک و سوزان، در اندک مدتی به مزرعه های سرسبز تبدیل شده و به دلیل باران های پیاپی و مفید و حفر نهرهای پُر آب، جای جای زمین طراوت و نشاط بهاری به خود می گیرد.
هدیه های آسمانی در عصر ظهور

  یکی از برکات عصر ظهور که تأثیر بسزایی در کشاورزی می گذارد، افزایش بارندگی هاست.

پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با اشاره به این مطلب می فرمایند:
«در آخرالزمان در میان امّتم، مهدی، آن نجات بخش ملّت ها قیام می کند. خداوند، تمام قلمرو حکومت جهانی او را به وسیله باران سیراب می کند و زمین، گیاه و روییدنی های خویش را می رویاند. آن گرامی، اموال عمومی را به شیوه ای عادلانه به مردم می بخشد و به دامداری و دامپروری و رونق اقتصادی اهمیّت می دهد و امّت را تکریم کرده و بزرگی می بخشد.»

هم چنین در پرتو روایات در می یابیم که پس از ظهور حضرت مهدی(عج)، تمامی صحراها، دشت ها و زمین های خشک و سوزان، در اندک مدتی به مزرعه های سرسبز تبدیل شده و به دلیل باران های پیاپی و مفید و حفر نهرهای پُر آب، جای جای زمین طراوت و نشاط بهاری به خود می گیرد.

منبع: خانه خوبان، ص ۲۴.

 

منبع :khabarfarsi.com



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» توقعات امام زمان از شیعیان

پرهيز از افراط و تفريط:

امام زمام (عج) در توقيعي مي فرمايند:

«تقوا پيشه کنيد، تسليم ما باشيد و کار را به ما واگذاريد که بر ماست شما را از سرچشمه سيراب بيرون آوريم چنانکه بردن شما به سرچشمه از سوي ما بود ... به سمت راست ميل نکنيد و به سوي چپ نيز منحرف نشويد.» (1)

 

توجه به آن حضرت همراه با محبت

امام زمان (ع) در توقيع شريفي خطاب به شيعيان مي فرمايند: «توجه خود را همراه با محبت و دوستي به سوي ما قرار دهيد و در مسير دستورات روشن و قطعي دين حرکت کنيد که همانا من براي شما خيرخواهي مي کنم و خداوند گواه است بر من و شما و اگر نبود علاقه ما به نيکو بودن شما و رحمت و مهربانيمان بر شما، به سخن گفتن با شما نمي پرداختيم.»(2)

 

ولايت حضرت علي (ع)

در تشرف مرحوم علي بغدادي (ره) در مسير کاظمين، ايشان پرسش هايي را از محضر امام زمان (ع) مي پرسد از جمله مي گويد:

پرسيدم: «روزي نزد مرحوم شيخ عبدالرزاق که مدرس حوزه بود، رفتم. شنيدم که بر روي منبر مي گفت: کسي که در طول عمر خود روزها روزه باشد و شب ها را به عبادت به سر برد و چهل حج عمره بجاي بجاي آورد و در ميان صفا و مروه بميرد ولي از دوستداران و محبان و مواليان اميرالمؤمنين (ع) نباشد براي او چيزي محسوب نمي شود.» امام زمان (ع) فرمودند: «آري والله براي او چيزي نيست.»

 

توسل به حضرت زينب (ع) جهت تعجيل در فرج

در تشرف آقا شيخ حسن سامرايي (ره) در سرداب مقدس، حضرت فرمودند: «به شيعيان و دوستان ما بگوييد که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زينب (ع) که فرج مرا نزديک گرداند.» (3)

 

عرضه اعمال به محضر مقدس امام زمان (عج)

در تشرف مرحوم شيخ محمد طاهر نجفي (ره) خادم مسجد کوفه، حضرت مي فرمايند: «آيا ما شما را هر روز رعايت نمي کنيم؟ آيا اعمال شما بر ما عرضه نمي شود؟»

 

شيعيان چرا ما را نمي خواهند؟!

مرحوم حاج محمد علي فشندي تهراني (ره) مي گويد که در مسجد جمکران سيدي نوراني را ديدم، با خود گفتم اين سيد در اين هواي گرم تابستاني از راه رسيده و تشنه است ظرف آبي به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: آقا! شما از خدا بخواهيد تا فرج امام زمان (ع) نزديک گردد. حضرت فرمودند: «شيعيان ما به اندازه آب خوردني ما را نمي خواهند. اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما مي رسد.»

 

اخلاص در عمل

يکي از علماي بزرگ اصفهاني مي گويد: «شبي در عالم رؤيا امام زمان (ع) را ديدم. به ايشان عرض کردم چه کنم که به شما نزديک شوم؟» فرمودند: «عملت را عمل امام زمان (ع) قرار بده.» من به ذهنم رسيد که يعني در مورد هر کاري ببين اگر امام زمان (ع) اين کار را مي کند تو هم انجام بده. پرسيدم: «چه کنم که در اين امر موفق باشم؟!» فرمود: «الاخلاص في العمل؛ يعني، در کارهاي خود اخلاص داشته باش.»(4)

 

بردباري و شکيبايي

در تشرف مرحوم سيد کريم پينه دوز (ره) از اخيار تهران که در خانه اجاره اي زندگي مي کرده است و با پايان يافتن مدت اجاره دچار رنج و زحمت مي گردد ضمن اينکه به او بشارت مي دهند، نگران نباشيد منزل درست مي شود مي فرمايند: «دوستان ما بايد در فراز و نشيب ها شکيبا و بردبار باشند.»(5)

 

تحصيل معارف اهل بيت (ع)

مرحوم آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني (ره) که سال ها در نجف اشرف نزد علماي بزرگ دانش آموخته بود و اجازه اجتهاد از مرحوم آيت الله ناييني (ره) داشت و به دنبال درک حقايق، مباحث فلسفه را نزد استادان فن تا بالاترين رتبه خوانده بود؛ مي گويد: «ديدم دلم آرام نگرفته و به درک حقايق عالم توفيق نيافته ام. رو به عرفان آوردن و مدتي از محضر استاد عارفان و سالکان آقا سيد احمد کربلايي (ره) استفاده مي کردم تا از نظر ايشان به حد کمال قطبيت و فناء في الله رسيدم. اما ديدم اين مطالب و اين رفتارها با ظواهر قرآن و سخنان اهل بيت عليهم السلام موافق نيست و به آرامش و اطمينان قلب نرسيده بودم.» مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني (ره) تنها راه نجات را در توسل به پيشگاه حضرت مهدي (ع) مي بيند، به همين جهت مي گويد: «خود را از بافته هاي فلاسفه و افکار عرفان خالي کردم و با کمال اخلاص و توبه به آن حضرت توسل پيدا کردم. روزي در وادي السلام نزد قبر حضرت هود و صالح عليهماالسلام در حال تضرع و توسل بودن که حضرت صاحب الزمان (عج) را مشاهده کردم.» ايشان فرمودند: «طَلَبُ المَعارِفِ مِن غَيرِ طَريقِنا اَهل البيت مُساوِقَّ لِلأنکارنا و قَد اَقامني الله و انا الحُجّه بنُ الحسن؛ يعني، جست و جوي معارف و شناخت طريق از غير مسير ما اهل بيت طهارت مساوي است با انکار ما و همانا خداوند مرا براي هدايت بشر برپا داشته است و من حجه بن الحسن هستم.» مرحوم اصفهاني (ره) مي گويد: «پس از آن از فلسفه و عرفان بيزاري جستم و تمامي نوشته هاي خود را در اين موارد به رودخانه ريختم و به سوي قرآن و احاديث پيامبر (ص) روي آوردم.»

 

کمک به مردم

در توقيعي شريف، به مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) دستور دادند: «اُرخِص نَفسَک وَ اَقبِل مجلِسَک فِي الدِّهليز واقضِ النّاس نحن نَنصُرکُ؛ يعني، خودت را براي مردم ارزان کن! و در دسترس همه قرار بده و محل نشستن خود را در دهليز خانه ات قرار بده تا مردم سريع و آسان با تو ارتباط داشته باشند و حاجت هاي مردم را برآورد، ما ياريت مي کنيم.»(6)

 

توجه به پدر و مادر

در احوالات يکي از محبان و شيعيان آمده که پدر پيري داشت و بسيار به او خدمت مي کرد. ايشان شب هاي چهارشنبه به مسجد سهله مي رفت اما پس از مدتي اين کار را ترک نمود. دليل آن را پرسيدند، گفت چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفتم در شب آخر نزديک مغرب تنها به مسجد سهله مي رفتم عرب بياباني را ديدم سوار بر اسب که سه بار به من فرمود: «از پدرت مراقبت کن.» من فهمديم که امام زمان (ع) راضي نيستند من پدرم را بگذرام و به مسجد سهله بروم.(7)

 

توسل به قمر بني هاشم (ع)

از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي (ره) نقل شده است که يکي از علماي نجف اشرف که به قم آمده بود مي گفت: «مدتي براي رفع مشکلي به مسجد جمکران مي رفتم و نتيجه نمي گرفتم روزي هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم مولا جان! آيا بد نيست با وجود امام معصوم (ع) به علمدار کربلا قمر بني هاشم (ع) متوسل شوم و او را در نزد خدا شفيع قرار دهم؟!» در حالتي ميان خواب و بيداري امام زمان (ع) فرمودند: «نه تنها بد نيست و ناراحت نمي شوم بلکه شما را راهنمايي مي کنم که چون خواستي از حضرت ابوالفضل العباس (ع) حاجت بخواهي اين چنين بگو: يا أبالغوث ادرکني.»(8)

 

احترام به قرآن

در تشرفي که براي مرحوم حاج شيخ محمدحسن مولوي قندهاري در حرم مطهر ابوالفضل العباس (ع) روي داده است ايشان مي گويد ديدم قرآني روي زمين بر سر راه افتاده است به من فرمودند: «هوشيار باش و به قرآن احترام کن. من خم شم و قرآن را برداشتم و بوسيدم و در قفسه گذاشتم.»(9)

 

خدمت به محرومان

آقاي محمد علي برهاني مي گويد در خرداد 1358 هـ.ق براي رسيدگي به مردم محروم منطقه فريدن رفته بودم. هنگام بازگشت ماشين خراب شد و در بيابان تنها ماندم. ديدم چاره حز توسل به مولايم حضرت صاحب الزمان (ع) نيست، به آن حضرت متوسل شدن و گفتم: «يا اباصالح المهدي! ادرکني.» ناگهان وجود مبارک امام زمان (ع) تشريف آوردند و ضمن بشارت به آمدن وسيله نقليه فرمود: «ما هم اينجا رفت و آمد مي کنيم. شما هم خيلي مأجوريد چون خدمت به محرومين مي کنيد. و اين روش جدّم حضرت علي (ع) است. تا مي توانيد در حدّ تمکّن به اين طبقه خدمت کنيد و دست از اين کار بر نداريد که کار خوبي است.»(10)

 

روضه حضرت ابوالفضل (ع)

در تشرّف آقاي محمد علي فشندي تهراني (ره) پس از اينکه نماز امام حسين (ع) در شب هشتم ذيحجه را به او ياد مي دهند حاج محمد علي مي پرسد: «فردا شب امام زمان (ع) در چادرهاي حجاج مي آيد و به آنان نظر دارد؟» فرمود: «در چادر شما مي آيند چون فردا شب مصيبت عموريم حضرت ابوالفضل (ع) در آن خوانده مي شود.»(11)

 

ايران شيعه، خانه ماست

مرحوم آيت الله ميرزا محمد حسن نائيني (ره) در دوران جنگ جهاني اول و اشغال ايران توسط قواي انگليس و روس خيلي نگران بودند از اين که کشور دوستداران امام زمان (ع) از بين برود و سقوط کند. شبي به امام عصر (ع) متوسل مي شود و در خواب مي بيند ديواري است به شکل نقشه ايران که شکست برداشته و خم شده است و در زير اين ديوار تعدادي زن و بچه نشسته اند و ديوار دارد روي سر آنها خراب مي شود. مرحوم نائيني چون اين صحنه را مي بيند بسيار نگران مي شود و فرياد مي زند: «خدايا، اين وضع به کجا خواهد انجاميد؟» در همين حال مي بيند حضرت ولي عصر (ع) تشريف آوردند و با دست مبارکشان ديوار را که در حال افتادن بود گرفتند و بلند کردند و دوباره سر جايش قرار دادند و فرمودند: «اينجا (ايران شيعه)، خانه ما است. مي شکند، خم مي شود، خطر است ولي ما نمي گذاريم سقوط کند ما نگهش مي داريم.»(12)

 

مواظبت بر قرائت و خواندن قرآن

در تشرّف شيخ محمد حسن مازندراني که به بيماري سل مبتلا بوده است او را شفا مي دهند و به او مي فرمايند: «بر ت باد به مواظبت بر قرائت قرآن.» (13)

 

 

پی نوشتها :

(1)    بحارالانوار ، ج 52 ، ص179

(2)    بحارالانوار ، ج53، ص179

(3)    شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 251-184

(4)    شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 261

(5)    کرامات العالمین ،ص118

(6)    شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 6، ص198

(7)    نجم الثاقب ، ص 284

(8)    توجهات حضرت ولی عصر ، ص 160

(9)    ملاقات با امام زمان (عج) ، 330

(10)شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 113

(11)شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 149

(12)ملاقات با امام عصر (عج) ، ص 137

(13)برکات حضرت ولی عصر (عج) ، 306

 منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» چند خاطره از شهید همت

كنار نكش حاجي
(خاطره ای از شهید محمد ابراهیم همت)

بسم الله را گفته و نگفته شروع كردم به خوردن .
حاجي داشت حرف مي زد و سبزي پلو را با تن ماهي قاطي مي كرد.
هنوز قاشق اول را نخورده ، رو به عباديان كرد و پرسيد : عبادي ! بچه ها شام چي داشتن؟ همينو. واقعاً ؟ جون حاجي ؟

 

نگاهش را دزديد و گفت : تُن رو فردا ظهر مي ديم .
حاجي قاشق را برگرداند . غذا در گلويم گير كرد .
حاجي جون به خدا فردا ظهر بهشون مي ديم .
حاجي همين طور كه كنار مي كشيد گفت : به خدا منم فردا ظهر مي خورم .
من زودتر از جنگ تمام مي شوم

وقتي به خانه مي آمد ، من ديگر حق نداشتم كار كنم .
بچه را عوض مي كرد ، شير برايش درست مي كرد . سفره را مي انداخت و جمع مي كرد ، پابه پاي من مي نشست ، لباس ها را مي شست ، پهن مي كرد ، خشك مي كرد و جمع مي كرد .
آن قدر محبت به پاي زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي خانه ؛ ولي من تا محبت هاي تو را جمع كنم ، براي يك ماه ديگر وقت دارم .
نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من حق داري .
يك بار هم گفت : من زودتر از جنگ تمام مي شوم وگرنه ، بعد از جنگ به تو نشان مي دادم تمام اين روزها را چه طور جبران مي كردم.
منبع:www.ashoora.ir


نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عمليات پل نادري

عمليات پل نادري

درسي سنگين براي آينده جنگ

در نخستين روزهاي هجوم سراسري ارتش عراق به خطوط مرزي ايران ، عمليات پل نادري صورت گرفت . طي اين حمله محدود كه در روز 23 مهرماه سال 59 به منظور رويارويي و عقب راندن دشمن تا پشت خط مرزي آغاز شد ، سه تيپ پياده و يك گروهان زرهي از ارتش از غرب شهرهاي دزفول و انديمشك ، در محور جنوبي جنگ وارد عمل شدند ولي عليرغم پيش بيني فرماندهان نيروي زميني ارتش ، اين يورش پيروزي قابل توجهي به بارنياورد .

در عمليات پل نادري پيش بيني شده بود با بيرون راندن دشمن از غرب رودخانه كرخه ، حفاظت از مرز بين المللي تامين گردد . همچنين در نظر بود با پيشروي به سوي منطقه حلفاييه و چزابه عقبه نيروهاي عراقي در اين مناطق و شهرهاي بستان و سوسنگرد بسته شود كه در نتيجه اين محاصره احتمالي ، مناطق مذكور نيز از اشغال دشمن خارج شود . اما ضعف در برآورد و طراحي عمليات سبب ناكامي نيروهاي خودي شد .

خلاصه گزارش عملیات :

نام عمليات : پل نادري

زمان اجرا : 23/7/1359

مكان اجرا : محور جنوبي جنگ در غرب شهرهاي دزفول و انديمشك

ارگان هاي عمل كننده : نيروي زميني ارتش ج . ا

اهداف عمليات : بيرون راندن دشمن از غرب رودخانه كرخه و تامين مرز بين المللي

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» چرا باید زیارت عاشورا بخوانیم؟

چرا باید زیارت عاشورا بخوانیم؟

حضرت امام صادق(ع) فرموده: هرکس بوسيله خواندن زيارت عاشورا، جدم حسين(ع) را زيارت کند " چه از راه دور يا نزديک" به خدا قسم خداوند هر حاجت مادی و معنوی داشته باشد به او می دهد.

چند نکته در رابطه با اين حديث قابل ذکر می باشد:

اول اينکه گوينده مطلب يک امام معصوم است، بنابراين خيلی قابل اهميت می باشد.

 

دوم اينکه امام معصوم قسم می خورد که اين تأکيدی براينکه حتماٌ حاجت اين شخص را خداوند خواهد داد.

سوم اينکه می توان در صورتی که امکان نداشته باشد از نزديک امام حسين(ع) را بوسيله خواندن زيارت عاشورا زيارت کند، از راه دور اين کار را انجام دهد.

چهارم اينکه حاجات مادی و معنوی بوسيله اين زيارت توسط خداوند برآورده می گردد. 

برای رسيدن به مقام قرب الهی نيز وسائل گوناگون وجود دارد ولی وسيله مطمئن، راحت، سريع و ... برای رسيدن به خداوند عشق به امام حسين(ع) می باشد.با عشق و ارادت به سالار شهيدان کربلا می توان سريعتر و مطمئن به هدف رسيد.

   برای رسيدن به محبت و عشق و علاقه امام حسين(ع) نيز راههای گوناگون وجود دارد ولی راهی که سريعتر انسان می تواند بوسيله آن به بارگاه امام حسين(ع) راه يابد، و جزو شيفتگان و عشاق سيدالشهداء گردد، از طريق خواندن زيارت عاشورا و خصوصاٌ مداومت به خواندن اين زيارت شريف می باشد.   

دلايل مختلفی برای اثبات اين ادعا وجود دارد که عبارتند از :

1- زيارت عاشورا از احاديث قدسی می باشد. روايت صفوان در مورد زيارت عاشورا بيان کننده اين امر است که جبرئيل امين اين زيارت را از طريق خداوند متعال برای پيامبر(ص) قرائت نمود و اين زيارت از طريق معصومين به امام باقر(ع) رسيد و از طريق اين امام معصوم به دست شيعيان و دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت(ع) رسيده است.

2- ائمه ما شيعيان خصوصاٌ امام زمان(ع) تأکيد به خواندن و مداومت به خواندن اين زيارت شريف داشته اند، چنانچه در ملاقاتی که سيد رشتی با امام زمان(ع) داشته اند، امام زمان به سيد رشتی می فرمايند: که چرا عاشورا نمی خوانيد و بعد سه بار می فرمايند عاشورا، عاشورا، عاشورا.(مفاتيح الجنان- شيخ عباس قمی)

3- علماء وبزرگان ما نيز برخواندن عاشورا و مداومت به آن تأکيدفراوان داشته اند و خود نيز اين کار را انجام می داده اند و يکی از علل موفقيت اکثر بزرگان و علماء خواندن زيارت عاشورا بوده است.

    چه بسيار زيبا است که انسان در هر زوز صبح 5 دقيقه از وقت خود را برای سالار شهيدان و زيارت عاشورا قرار دهد. چه صبح و روز زيبائی خواهد بود روزی که با نام و ياد عزيز زهرا(س) شروع شود.

   مطمئن باشيد که امام حسين(ع) جواب سلام شما را می دهد. فقط بايد دل را پاک کرد تا جواب سلام امام را شنید و يقين داشته باشيد که جواب سلام را امام حسين(ع) می دهد، چون جواب سلام واجب است و امام معصوم محال است ترک واجب نمايد. فقط بايد گوش ما شنوا و لايق شنيدن جواب سلام ايشان باشد.

منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» تایج خواندن زیارت عاشورا

دستاوردهای زیارت عاشورا:

زيارت عاشورا - كه از تعاليم امام باقر عليه‏السلام است - به سبب آثار سازنده فردى و اجتماعى و بيان مواضع فكرى و عقيدتى شيعه و نشانه گرفتن خط انحراف، اهميت ويژه‏اى دارد.

 شمارى از دستاوردهاى اين زيارت عبارت است از:


1. ايجاد پيوند معنوى با خاندان عصمت و تشديد علاقه و محبت به آنان

اين محبت موجب مى‏شود كه زائر، آن بزرگان را الگوى خويش سازد و در جهت همسويى فكرى و عملى با آنان بكوشد؛ همچنان كه در قسمتى از زيارت، از خدا مى‏خواهد كه زندگى و مرگش را يك‏سره همانند آنان قرار دهد؛ «اللهم اجعل محياى محيا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد».

از آن جا كه اين محبت به خاطر خداوند است - و خاندان عصمت از آن جهت كه‏الهى و منسوب به اويند، محبوب واقع شده‏اند - مايه تقّرب به خداوند است.

در قسمتى از اين زيارت چنين مى‏خوانيم: «اللهم انى اتقرب اليك بالموالاة لنبيك و آل نبيك».

 

 

2. پيدايش روحيه ظلم ستيزى در زائر

 تكرار لعن و نفرين بر ستم‏گران در اين زيارت، موجب پيدايش روحيه ظلم‏ستيزى در زائر مى‏شود. او با اعلام برائت و نفرت از ستم‏گران و ابراز محبتبه پيروان حق و دوستان خاندان عصمت، پايه‏هاى ايمان دينى خود را مستحكم مى‏كند. مگر ايمان چيزى جز حب و بغض در راه خداست؛ «هلالايمان الاّ الحب و البغض»؟ موءمن واقعى در برابر ستم، بى‏موضع نيست؛ از ستم‏گر نفرت و انزجار آشكارى دارد و با مظلوم و جبهه حق، اعلام همراهى مى‏كند؛ «يا اباعبدالله! انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم».

 

3. دورى جستن از خط انحراف

در اين زيارت، ريشه‏هاى ظلم هدف قرار مى‏گيرد؛ «فلعن الله امةً اسّست اساس الظلم و الجور عليكم اهل البيت و لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التى رتّبكم الله فيها». ستمى كه در عاشورا تحقق يافت، در قلب تاريخ ستم ريشه دارد. اين ظلم، يك حلقه از حلقه‏هاى ستمى است كه با انحراف مسير اصيل خلافت آغاز شد.

 

4. الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن اسوه‏هاى هدايت

در اين زيارت آمده است: «فاسئل الله الذى اكرمنى بمعرفتكم و معرفة اوليائكم و رزقنى البرائة من اعدائكم، ان يجعلنى معكم فى الدنيا و الآخرة و ان يثبّت لى عندكم قدم صدق فى الدنيا و الاخرة». زائر پس از آن كه به حق معرفت پيدا كرد و ستم و ستم‏گر را شناخت و از آنان دورى جست، با ثبات قدم در مكتب خاندان عصمت و پيروى عملى از آنان، خود را در مسير سعادت دنيا و آخرت قرار مى‏دهد؛ يعنى، اسوه‏ها و الگوهاى هدايت را - كه از سوى خداوند منصوب شده‏اند - سرمشق خود قرار مى‏دهد و همگامى با آنان را مى‏طلبد.

 

5. ترويج روحيه شهادت‏طلبى و ايثار و فداكارى در راه خدا.

 

6. احياى مكتب و راه و هدف خاندان عصمت.

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» آیا ما منتظریم؟
انتظار، سرفصل امید به آینده‌ای روشن و مایه عشق و شور و امید و تلاش برای آماده‌سازی خود و جامعه برای آمدن و ظهور امام منتظر است. انتظار، هرگز یك روحیه بازدارنده، فلج‌كننده و یأس‌آور نیست، بلكه موجب دوركردن عنصر بدبینی به آینده، از نهاد انسان در جامعه بشری است. انتظار، معیار ارزش انسان‌ها است. آرزوها و آمال انسان‌ها معیار خوبی برای سنجش میزان رشد و تعالی آن‌ها است. آرزوهای متعالی، حكایت از كمال روح و رشد شخصیت انسان‌ها می‌كند؛ برعكس آرزوهای حقیر و بی‌ارزش، نشان از بی‌اهمیتی و رشدنیافتگی افراد دارد. آرزوها، انسان را به حركت وا می‌دارد.

انتظار، اعتراض دائمی برضد بی‌عدالتی‌ها است؛ نجات از سكون و ركود است، ‌در صحنه‌بودن است. انتظار، نقش مهمی در سازندگی، پویایی و اصلاح فرد و جامعه در زمان غیبت دارد. اگر انسان منتظر، به وظایفی كه برای او شمرده شده است عمل كند، به الگوی مطلوب انسان دیندار دست می‌یابد.

انتظار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اقتدای به او، ‌بیعت با او و سرسپاری به فرمان او است؛ سنگربانی عقیده، مرزبانی اندیشه و مبارزه در راه پاسداری از حریم دین و ولایت است. انتظار فرج، كار است، حركت است، تلاشی هدفمند است و با بی‌هدفی، سكون و تن‌آسایی سازگاری ندارد. مگر می‌شود در انتظار سرسبزی روزگاران بود و در فصل برگ‌ریزان، از پا نشست؟

منتظر، تلاشگری نستوه است كه برابر هر انحرافی می‌ایستد و با الهام از شیوه و آیین امام و مقتدای مورد انتظار خویش، در راه اصلاح خود و جامعه‌اش به جهاد و مقاومت می‌پردازد. از آن زمان كه فرشتگان الهی به امر خدا، برابر حضرت آدم علیه السلام سر به سجده فرود آوردند، بحث از انتظار موعودی از سلاله آخرین پیامبر الهی به میان آمد. دیگر این، وظیفه تمام فرستادگان آسمانی شد كه منتظر باشند و دیگران را هم به انتظار دعوت كنند. آن زمان كه لوط، برابر فاسدان قوم خود قرار گرفت و گفت: «كاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تكیه‌گاهی استوار پناه می‌جستم»(1) اندیشه انتظار قائم، در روح و جانش جاری بود. امام صادق علیه السلام فرمود: 

حضرت لوط  علیه السلام این سخن را نگفت، مگر برای تمنای دسترسی به قدرت قائم ما. و آن تكیه‌گاه استوار، چیزی نبود، جز استواری و توانایی یاران او ... (2).

انتظار، در زمان غیبت و عدم حضور ظاهری امام در جامعه، به نوعی، اعلام پذیرش ولایت و امامت آخرین وصی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است و همین انتظار موجب می‌شود ارتباط شیعیان با امامشان ـ اگرچه به صورت ارتباط قلبی و معنوی ـ حفظ شود.

 

 

 

اما به‌راستی منتظر واقعی كیست؟...

منتظر واقعی، كسی است كه به امامش معرفت داشته باشد؛ یعنی اعتقاد به ولایت و معرفت به شخصیت او. اعتقاد به ولایت، تعهد و پیمانی است كه جز با اطاعت كامل نمی‌شود. كسی منتظر واقعی است كه علاوه بر خودسازی به دیگرسازی نیز بپردازد، تا از این طریق، زمینه‌های ظهور آن حضرت را فراهم سازد.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم پیش از این‌كه ستاره پرفروغ امامت امامان علیهم السلام طلوع كند، برترین جهاد امتش را انتظار فرج دانسته است؛ زیرا انتظار فرج، انتظار جهاد و انقلابی عظیم بر ضد تمام ظلم‌ها و جنایت‌ها و اجرای عدالت به تمام معنا در سراسر جهان است. حضرت علی  علیه السلام در حدیثی فرموده است:

كسی كه در انتظار اقامه نماز به سر برد، در طی زمان انتظارش، در حال نماز به شمار می‌رود.(3)

پس كسی كه در انتظار اقامه دین حق و برپایی دستورهای الهی در سراسر جهان است، چه پایگاه و منزلتی دارد؟ در زندگی ظاهری دنیا، هر امام، در عصر خود به حمایت و یاری پیروان و شیعیان خود نیاز دارد. امام، اگر علی علیه السلام هم باشد، اگر حمایتگری نیابد و شاهد خیانت دوستان باشد، مجبور به خانه نشینی است، تا چه رسد به امامی كه در غیبت به‌سر می‌برد و انقلاب بسیار عظیمی در پیش دارد كه فقط با حمایت پیروان و شیعیانش تحقق خواهد پذیرفت.

 

اگر منتظر بازگشت یوسف زهراییم، آیا آماده استقبالیم؟...

عاشق و دلباخته گل نرگس، منتظر نشانه و علامت نیست؛ بلكه منتظر خود حضرت است و می‌داند این آمادگی، جز با اطاعت از فرامین آن امام بزرگوار، به‌دست نمی‌آید.

حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف  فرمود:

پس هر یك از شما باید به آنچه به وسیله آن به دوستی ما نزدیك می‌شود عمل كند و آنچه از جانب او، ما را به خشم و ناراحتی نزدیك نماید دوری كند؛ زیرا فرج ما آنی و ناگهانی فرا می‌رسد.

این حدیث، وظیفه ما را به خوبی مشخص می‌كند و ما را متوجه این امر می‌كند كه در هر حال باید آماده ظهور حضرت باشیم. امام صادق علیه السلام فرموده است:

برای ظهور و قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف خود را مهیا سازید؛ گرچه این آمادگی در حد فراهم كردن یك تیر باشد.(4)

حضرت، برای برپایی عدالت، قیام مسلحانه می‌كند. در حقیقت، این حدیث می‌خواهد بگوید كسی كه طالب ظهور آن حضرت است، باید در جهت زمینه‌سازی نهایت جهاد و كوشش را بنماید.

 

 

 

امام هادی علیه السلام فرمود:

قائم آل محمد، مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است كه واجب است در زمان غیبتش منتظر او باشند و زمان ظهورش، مطیع باشند.

بنابراین امام معصوم در این حدیث، انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را واجب دانسته است.

با توجه به جایگاه بلندی كه انتظار در مكتب شیعه دارد و تأكیدها و سفارش‌های فراوان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام بر موضوع انتظار فرج، شیعیان باید به این موضوع اهتمام بیشتر و توجهی درخور داشته باشند. باید مراقب بود اعتیاد به غیبت امام، گریبانگیر ما نشود.

هم‌اكنون هزار و اندی سال از غیبت آن امام معصوم می‌گذرد و هنوز اذن ظهور از ناحیه ذات اقدس اله صادر نشده است.

 

چرا تأخیر؟...

یقیناً تأخیر از ما است؛ زیرا طبق فرمایش مولایمان، این ما هستیم كه یكدل نشده‌ایم و در راه او به‌طور شایسته، قدم بر نداشته‌ایم:

اگر شیعیان ما كه خداوند آنان را در بندگی‌اش یاری كند، در عهد و وفای به ولایت ما یكدل و یك‌صدا بودند، میمنت دیدار و ظهور ما این‌قدر به تأخیر نمی‌افتاد.(5)

عدم وفای به عهد پیروانش، موجب محرومیت جهان بشریت از این فیض بزرگ خدایی شد. آیا جز این است كه زندان غیبت، دستان یداللهی او را بسته است و از تزلزل و تحیر بشریت در غم و اندوه به سر می‌برد و با دلی غمگین، همگان را به دعا برای تعجیل در فرج خویش فرا می‌خواند.

همیشه دردهایمان را برای حضرت سوغات نبریم؛ بلكه به وظایفمان مقابل حضرت كه یكی از آن‌ها دعای بسیار برای تعجیل در ظهور او است اهمیت دهیم. به راستی آیا برای ما عذری در كوتاهی از این دعای مهم باقی می‌ماند؟ چرا كه بهترین و مؤثرترین عملی كه بتوان با آن پدر مهربان ارتباط برقرار كرد و بسیار در تعجیل ظهورش مؤثر می‌باشد، دعا است.

مولای ما! شب سیاه غیبت تو بس طولانی شده است. بسیاری در این سیاهی شب به سوی دنیا می‌گریزند؛ اما سپیده دم كه آن‌ها دورش می‌پندارند، به زودی آشكار خواهد شد.

همیشه دردهایمان را برای حضرت سوغات نبریم.

  

پی نوشتها:

(1) سوره هود، آیه 80.

(2) بحار الانوار، ج12، ص 158.

(3) بحارالانوار، ج7، ص255.

(4) همان، ج52، ص366.

(5) همان، ج53، ص177.

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 11 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» مصائب امام حسين(ع) از زبان امام مهدی(عج)

مصائب آن حضرت بسيار است، آن بزرگوار در سوگ همه امامان معصوم (ع) و در سوگ پيامبر (ص) و فاطمه (س) و در همه رنج هايي که در راه اسلام متوجه مردان خدا مي شود و آنها شهيد يا مجروح مي کردند، مصيبت زده و متأثر مي گردد. در اينجا به ذکر مصيبت آن بزرگوار در رابطه با امام حسين (ع) اکتفا مي کنيم.

خاطراه کربلا بسيار جانسوز و غمبار است. هيچکس عمق آن فاجعه را مانند امام زمان (ع) درک و لمس نمي کند. آن حضرت به ياد مصائب جانگداز امام حسين (ع) بياناتي دارد که در اينجا به چند فراز از آن که از زيارت ناحيه مقدسه گرفته شده مي پردازيم، در فرازي مي فرمايد:

«لَئِن اَخَّّرتَنِي اَلدُّهُورُ وَ عاقَني عَن نَصرِکَ المَقدُور لَاَبکِينَّکَ صَباحَاً وَ مَساءَ ... فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَبکَينَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً»

اگر زمانه مرا تأخير انداخت و مقدرات مرا از ياري تو جلوگيري کرد، صبح و شب به ياد مصائب تو گريه مي کنم و از بام تا شام سرشک از ديده مي بارم و ندبه مي نمايم و به جاي اشک خون مي گريم.

 

 

 

«اَمَرَ اللَّعينُ جُنُودَه فَمَنَعُوکَ الماءَ وُرودَهُ وَ ناجَزُوکَ القِتالَ وَ عاجَلُوکَ النِزالَ وَ رَشَفُوکَ بِالسَّهامِ وَ النِّبالِ فَاحدَقُوا بِکَ مِن کُلِّ جَهاتٍ وَ اَثخَنُوکَ بِالجَراحِ»

اي جد بزرگوار، فراموش نمي کنم آن هنگام که عمر سعد ملعون به لشکرش فرمان داد که از ورود آب به خيام جلوگيري نمايند و با تو بجنگند و به تو حمله کنند و بدن نازنينت را آماج تيرها و نيزه ها قرار دهند و از هر سو تو را محاصره کردند و هر کدام با اسحله اي پيکرت را مجروح ساختند و داغ زخم را بر بدنت نهادند.

«وَ اَسرَعَ فَرَسُکَ شارِادً اِلي خِيامِکُ قاصِدَاً مُحَمحمِاً باکِياً وَ هِيَ تَقُولُ لظََّليمَهُ مِن اُمَّهٌ قَتَلَت إبنُ بِنتِ نَبِيَّهَا»

اي جد بزرگوار فراموش نکنم آن هنگام را که اسب بي صاحبت، رميده به سوي خيمه هاي تو آمد، همهمه مي کرد و سرشک اشک از چشمانش سرازير بود و (با زبان بي زباني) مي گفت: واي از ظلم و ستم امتي که پسر دختر پيامبرشان را کشتند.

«فَلَمّا رَأينَ النِّّساءَ جَوادَکَ مَخزِياً وَ نَظَرنَ سرَجَکَ عَلَيهِ مَلوِيّاً بَرزَنَ مِن الخُدُورِ ناشِراتُ الشُّعُورِ لاطمِاتُ الخُدُودِ سافِراتُ الوُجُوهِ بِالعُوَيلِ داعِياتُ وَ بَعدَ العِزَّّ مُذَّلَّلاتُ وَ إلي مِصرَعِکَ مُبادِراتٍ وَ الشِّمرُ جالِسٍ عَلي صَدرِکَ مُولِعٍ سَيفَهُ عَلَي نَحرِکَ ...»

اي جد بزرگوار، چگونه ياد بياروم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت، اسب تو را خوار و شرمنده ديدند که زينش واژگون شده است. از خيمه ها بيرون آندند در حالي که موهاي خود را پريشان نموده و سيلي بر چهره خود مي زدند و صورت هايشان آشکار شده بود و فرياد و فغانشان بلند بود چرا که عزت خود را از دست داده بودند. با آن حال به سوي قتلگاه شتافتند و ديدند شمر بر سينه ات نشسته، شمشير خود را بر گلويت گذارده و مي خواهد سرت را از بدنت جدا سازد.

«فَهَوَيتَ اِلَي الاَرضِ جَرِيحاً تَطَؤُکَ الخُيُولُ بِحَوافِرِها وَ تَعلُوکَ الطُّغاهُ بِبَواتِرِها قَد رَشَحَ لِلمَوتِ جَبِينکَ وَ اختَلَفَ بِالاِنقِباضِ وَ الاِنبِساطِ شِمالُکَ وَ يَمِينُکَ ...»

اي جد بزرگوار چگونه ياد بياورم آن هنگام که پيکر پر از زخمت بر زمين قرار گرفت. گروهي سرکش بر اسب هاي خود سوار شدند و پيکرت را لگدکوب اسب ها قرار دادند در حالي که لحظات آخر عمر را مي پيمودي و راه به جانان نزديک مي نمودي.

 

 

 

«وَ سُبِيَ اَهلُکَ کَالعَبِيدِ وَ صُفِدُوا بِالحَديِدِ فُوقَ اَقتابِ المَطّيات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ يُساقُونَ فِي البَرارِي وَ الفَلَوات اَيدِيَهُم مَغلُولَهٌ اِلَي العِناقِ يُطافُ بِهِم فِي الاَسواقِ فَوَيلٍ لِلعُصاه الفُسّاقِ ...»

اي جد بزرگوار فراموش نمي کنم آن هنگام را که پس از شهادتت افراد خانواده ات را مانند بردگان اسير کردند و زنجير آهنين به آنها بستند و آنها را بر فراز شتران تندرو بي سرپوش و فاقد محمل (با کمال بي احترامي) سوار نمودند که پوست صورتشان از شدت گرماي سوزان سوخت، آنها در بيابان ها و راه ها حرکت داده شدند، دست هايشان را به گردن هايشان بستند و در کوچه ها و ميدان ها عبور دادند واي بر آن مردم گنهکار و بي شرم.

«فَقامَ ناعِيکَ اِلَيهِ بِالدَّمعِ الهَطُول قائِلاً يا رَسُولَ الله قُتِلَ سِبطُکَ وَ فَتاکَ وَ استُبِيحَ اَهَلَکَ وَ حمامُکَ وَ سُبِيَت بَعدَکَ ذَراريِکَ وَ َوَقَعَ المَحذُورُ بِعِترَتِکَ وَ ذَوِيکَ فَانزَعَجَ الرَّسُوُل وَ بَکي قَلبُهُ المَهول ...»

خبر شهادت تو را در کنار قبر جدت رسول خدا (ص) (بشير) به او داد در حالي که گريان بود. عرض کرد اي رسول خدا سبط تو کشته شد و من خبر شهادت فرزندت را آورده ام. زاده جوانمردت کشته گرديد اي رسول خدا فرزندان و نزديکان خاندانت با سختي و محنت دست به گريبان و اسير دشمنان گرديدند. رسول خدا (ص) از اين خبر منقلب و گريان شد و قلب داغدارش پردرد گرديد ...» (الحوادث و الوقایع ، ج3، ص 304-301)

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 11 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» مهدي (ع) و نداي مظلوميت حسين (ع)

راجع به اينکه امام زمان (ارواحنا له الفداء) به هنگام ظهور چه مطالبي را مي گويند و با چه سخناني آغاز خواهند نمود، رواياتي است، از جمله ي آنها روايتي است که محدّث بزرگوار مرحوم شيخ علي يزدي حائري متوفاي سال 1333 هـ.ق نقل کرده است. او مي گويد: زماني که قائم آل محمد عليهم السلام ظهور کند، ما بين رکن و مقام مي ايستد و پنج ندا مي دهد:

1. اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الاِمام القائِم.

2. اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الصَّمصامُ المُنتَقِم.

3. اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين قَتَلُوهُ عَطشاناً.

4. الا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين طَرَحُوهُ عُرياناً.

5. اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين سَحَقُوهُ عُدواناً. (الزام الناصب ، ج 2 ، ص 282)

آگاه باشيد اي جهانيان که منم امام قائم، آگاه باشيد اي اهل عالم که منم شمشير انتقام گيرنده، بيدار باشيد اي اهل جهان که جدّ من حسين را تشنه کام کشتند، بيدار باشيد اي اهل عالم که جد من حسين را روي خاک افکندند، آگاه باشيد اي جهانيان که حق جد من حسين را از روي کينه توزي پايمال کردند.

طبق اين نقل، سه نداي اخير، مخصوص و ويژه ي جد بزرگوارش امام حسين (ع) است و مصائب جگرخراش آن سيد ابرار را بازگو مي کند و اذيت و آزارهاي جانکاهي که بر آن حضرت در صحنه ي خونين کربلا رفت، را يادآوري مي فرمايد.

 

 

 

نخست از قتل جدّ خود سخن مي گويد که خود اعظم المصائب و بزرگترين فاجعه، در جهان اسلام به شمار مي آيد. و در کنار همين مطلب و همراه آن مصيبت تأثرانگيز و رقّت بار، عطش امام حسين (ع) را ياد مي کنند، مصيبتي که هيچکس آن را توجيه نمي کند و حتّي درباره دشمن خود نپسنديده و روا نمي دارد و به حقيقت، لکه ننگين و عاري بر دامن بني اميه و آل زياد- عليهم اللعنه- و سپاه ديو و دد صفت کوفه و شام گرديد که براي ابد قابل رفع و زوال و شستشو نخواهد بود. آنگاه مصيبت رقت انگيز ديگري را از جدّ خود حسين (ع) ذکر مي کنند و آن روي خاک افکندن بدن مبارک آن حجت بالغه ي الهي است که در هيچ منطق و مکتبي روا نبوده و نيست. و همراه تذکر اين مصيبت، نکته ي ديگري را ذکر مي کنند که دلها را مي شکافد و اشک غم و اندوه را بر گونه، روان مي سازد و آن مصيبت عريان کردن بدن نازنين آن امام معصوم و آن انسان آزاده ي خداجو و با عظمت است که خود پناه مستضعفان و محرومان و نقطه ي بارز اميد اهل ايمان بلکه مطلق انسان ها بود.

راستي چه کسي مي تواند تحمل اين فاجعه ي بزرگ را بکند که بدن مقدس ولي اعظم پروردگار را برهنه روي خاک بيندازند؟

در آخر، از بزرگترين فاجعه اي که در کربلا صورت گرفت و به دست آن وحشي صفتان دور از انسانيت بر بدن مبارک حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) واقع شد، سخن مي گويند و آن موضوع کوبيده شدن نازنين پيکر تقوا و طهارت، بدن مقدس حسين (ع) است. موضوعي که هيچ کسي که کمترين مراتب انسانيت را دارا باشد آن را نمي پذيرد و صحّه بر آن نمي گذارد و با هيچ منطقي قابل توجيه نيست. موضوعي که هر چند انسان به کشتن دشمن سرسخت خود رضا دهد، بدان رضا نخواهد داد. مصيبتي که انسان متعارف و خالي از کينه و پستي، تاب شنيدن آن را ندارد و به حقيقت، انسان از وقوع آن در کربلا آن هم نسبت به بدن پسر ريحانه ي پيامبر اکرم (ص)، شرمسار و سربزير گرديد.

منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 11 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شبکه کربلا :خاک قتلگاه امام حسین علیه السلام تبدیل به خون شد

 

شبکه کربلا ” که زیر نظر آستان مقدس أبا عبدالله الحسین علیه السلام فعالیت می کند،روز عاشورا ۱۳۹۱ از موزه این حرم مقدس را نشان داد که در آن مقداری از خاک قتلگاه سید و سالار شهیدان وجود دارد که در ظهر عاشورای امسال به رنگ خون شد.

 

 



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 10 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» پیشینه عاشورا و مسئله روزه یهود

 عاشورا در زمان جاهليت و ميان قريش‏:

در سنن دارمى روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود:

اين روز روز عاشوراست و قريش اين روز را در جاهليت روزه مى‏گرفتند پس هر كدام شما (مسلمين) دوست دارد روزه بگيرد، بگيرد و هر كدام دوست دارد روزه را ترك كند ترك كند.(1)

در كتاب موطأ مالك آمده:إن عائشة قالت: كان يوم عاشوراء يوما تصومه قريش فى الجاهلية و كان رسول الله(ص) يصومه فى الجاهلية...(2)

در صحيح بخارى نقل شده:إن قريشا كانت تصوم يوم عاشوراء فى الجاهلية ثم أمر رسول الله(ص) بصيامه حتى فرض رمضان ...(3)

در كتاب نيل الاوطار آمده:أن اهل الجاهلية كانوا يصومون يوم عاشوراء و إن رسول الله(ص) صامه و المسلمون قبل أن يفرض رمضان.(4)

 

عاشورا بعد از اسلام و قبل از وجوب روزه ماه رمضان‏

در صحيح بخارى از ابن عمر نقل شده: صام النبى(ص) عاشوراء و أمر بصيامه فلما فرض رمضان ترك(5)

و نيز در صحيح بخارى از عايشه نقل شده:

رسول خدا به روزه روز عاشورا امر كرد تا هنگامى كه روزه ماه رمضان واجب شد. آنگاه فرمود : هر كس مى‏خواهد، روز عاشورا را روزه بگيرد و هر كسى مى‏خواهد افطار كند.(6)

در كتاب جامع احاديث الشيعه از كتاب من لا يحضره الفقيه از امام باقر(ع) نقل شده: محمد بن مسلم و زراره از آن حضرت از روزه روز عاشورا سؤال كردند، فرمود: كان صومه قبل شهر رمضان فلما نزل شهر رمضان ترك.(7)

 

عاشورا پس از وجوب روزه ماه رمضان‏

در روايات شيعه آمده :

و أما الصوم الذى يكون صاحبه فيه بالخيار فصوم يوم الجمعة ـ الى أن قال ـ و صوم يوم عاشوراء فكل ذلك صاحبه بالخيار إن شاء صام و إن شاء أفطر.(8)و نيز از مام باقر(ع) روايت شده: إن عليا(ع)قال صوموا العاشوراء التاسع و العاشر فإنه يكفر ذنوب سنة.(9) و نيز از امام باقر(ع) روايت شده: «صيام يوم عاشوراء، كفارة(10) سنة»

در كنزل العمال روايت شده: لما فرض صوم رمضان سئل النبى(ص) عن صوم عاشوراء فقال: هو يوم من ايام الله تعالى فمن شاء صامه و من شاء تركه.(12)

و نيز در همان كتاب: عن عمار بن ياسر قال: امرنا بصيام عاشوراء قبل أن ينزل رمضان فلما نزل رمضان لم نؤمر به.(13)

و در همان كتاب: ظعن قيس بن سعد قال: كنا نصوم عاشوراء... قبل أن ينزل علينا صوم رمضان فلما نزل لم نؤمر به و لم ننه عنه و نحن نفعل.(14)

مستفاد از اين روايات و دهها روايت ديگر كه در كتابهاى حديثى سنى و شيعه نقل شده، (15) اين است كه عاشورا از زمان حضرت موسى تا بعثت رسول خدا(ص) و از بعثت تا هنگام وجوب روزه ماه رمضان و همچنين پس از آن مورد تعظيم و از ايام الله بوده است و همواره با انجام روزه در آن، بزرگ داشته مى‏شده است.

مستفاد از اين روايات و دهها روايت ديگر كه در كتابهاى حديثى سنى و شيعه نقل شده، (15) اين است كه عاشورا از زمان حضرت موسى تا بعثت رسول خدا(ص) و از بعثت تا هنگام وجوب روزه ماه رمضان و همچنين پس از آن مورد تعظيم و از ايام الله بوده است و همواره با انجام روزه در آن، بزرگ داشته مى‏شده است.

در اينجا اين پرسش پيش مى‏آيد كه علت عظمت اينروزه و از ايام الله بودن آن چيست؟ زيرا غالبا زمانها به واسطه حوادث مهمى كه در آن اتفاق مى‏افتد عظمت پيدا مى‏كنند مانند روز ميلاد رسول خدا(ص) روز بعثت و روز وفات آن بزرگوار و روز تولد اميرمؤمنان و روز غدير و روز شهادت آن گرامى.

در پاسخ اين سوال مطالبى در كتابها نقل شده و برخى از آنها مورد خدشه قرار گرفته است .(16) اما از يك نكته گويا غفلت شده كه علت عظمت اين روز حادثه كربلا باشد و بزرگداشت اين روز از همان زمان حضرت موسى نيز به همين علت بوده و شاهد آن روايتى است كه در پايان اين مقال نقل خواهيم كرد. و اگر همه حوادثى كه گفته شده در اين روز اتفاق افتاد مطابق با واقع باشد، باز از همه مهمتر و عظيمتر حادثه كربلاست.

 

روز عاشورا پس از واقعه كربلا

دشمنان اهل بيت و بنى‏اميه لعنة الله عليهم پس از حادثه كربلا با سوء استفاده از روايات مربوط به روزه بزرگداشت عاشورا مطلبى را عنوان و مطرح و تبليغ كردند كه با اساس دين و مكتب منافات داشت و آن اينكه چون در اين روز امام حسين كشته شده و كشتن امام حسين (ع) و اهل بيت و ياران او ـ نعوذ بالله ـ كار بسيار خوب و مستحسنى بوده پس اين روز روز با بركتى شده و به اين خاطر بايد اين روز را روزه گرفت.

متأسفانه اين مطلب صد در صد انحرافى، ميان گروهى از مسلمانان ظاهرى نفوذ كرد كه در زيارت عاشوراى امام حسين(ع) آمده: و هذا يوم تبركت به بنو امية.از اين تاريخ است كه روزه روز عاشورا به دو عنوان مى‏توانست انجام شود:

1) به عنوان اينكه از ايام الله است مانند اينكه قبل از حادثه كربلا روز عاشورا را روزه مى‏گرفتند يا به عنوان واجب و يا مستحب.

2) به عنوان اينكه چون يزيد امام حسين را ظاهرا از بين برده بايد روزه گرفت و از همين تاريخ است كه امامان معصوم ما با روشنگرى و احيانا نهى از روزه عاشورا و حتى با بيان اينكه تا نزديك غروب چيزى نخوريد و نياشاميد اما نزديك غروب قدرى چيزى بخوريد تا رزوه اصطلاحى نباشد، با اين فكر كفرى كه ريشه در دشمنى با اهل بيت(ع) دارد مبارزه و مخالفت كردند.

امام صادق(ع) به عبدالله بن سنان فرمود:

لا تجعله صوما كملا و ليكن إفطارك بعد صلاة العصر بساعة على شربة من ماء(17)

زراره از امام صادق و امام باقر(ع) نقل كرده كه به او فرمود: «لا تصم يوم عاشورا...» (18)

جعفر بن عيسى گويد:

سألت الرضا(ع) عن صوم يوم عاشوراء و ما يقول الناس فيه فقال(ع) عن صوم ابن مرجانة تسألنى؟ ذلك يوم صامه الادعياء من آل زياد بقتل الحسين صلوات الله عليه وهو يوم تشأم به آل محمد يتشأم به أهل الاسلام و اليوم المتشأم به الاسلام و أهله لا يصام فيه و لا يتبرك به ... و يوم عاشوراء قتل فيه الحسين و تبرك به ابن مرجانة و تشأم به آل محمد(ع) فمن صامهما أو تبرك بهما، لقى الله عزوجل ممسوخ القلب و كان محشره مع الذين سنوا صومهما و التبرك بهما.(19)

امام صادق(ع) فرمود:

من صامه كان حظه من صيام ذلك اليوم حظ ابن مرجانة و آل زياد. قال الراوى: قلت: و ما كان حظهم من ذلك اليوم؟ قال: النار أعاذنا الله من النار و من عمل يقرب من النار.(20)

امام صادق(ع) فرمود:

اما انه صيام يوم ما نزل به كتاب و لا جرت به سنة الا سنة آل زياد بقتل الحسين بن على (ع)(21)

ظاهرا مقصود روزه آن طور كه بنى‏اميه مى‏گفتند است و چند روايت ديگر نيز به همين مضمون در روايات باب صيام عاشورا در كتابهاى حديثى مانند جامع احاديث الشيعه نقل شده است. (22)

بنابراين جمع بين اين دو گروه روايت (يعنى رواياتى كه دلالت بر مطلوبيت صوم عاشورا و رواياتى كه دلالت بر عدم مطلوبيت آن دارد) بسيار روشن است.

مرحوم مقدس اردبيلى در كتاب شرح ارشاد در شرح فتواى علامه حلى به استحباب روزه عاشورا به شرط اينكه بخاطر محزون بودن از شهادت امام حسين(ع) باشد فرمود:

روايات در اينمورد مختلف است، برخى دلالت بر استحباب دارد و مى‏گويد: روزه عاشورا كفاره گناه يك سال است و روزه تاسوعا و عاشورا كفاره گناه يك سال است و رسول خدا اين روز را روزه گرفته است... برخى ديگر از روايات دلالت بر كراهت بلكه حرمت دارد مانند روايتى كه روزه اين روز سنت آل زياد و روزه ابن مرجانه است... گروه دوم مربوط به روزه عاشورا به عنوان تبرك شكر به خاطر شهادت امام حسين(ع) است كه روزه به اين منظور حرام است و اگر به اين منظور هم نباشد ممكن است به خاطر تشابه به سنت دشمنان اهل بيت است و روزه‏دار در اين روز به آنان شباهت پيدا مى‏كند مكروه باشد كما اينكه اتصاف يهود و نصارا مكروه است اما اينكه علامه حلى فرمود: «در صورتى كه به خاطر حزن باشد مستحب است» مقصود اين است كه هيچ شباهتى به كار بنى اميه كه به خاطر سرور و شكر روزه مى‏گرفتند نداشته باشد .(23)

صاحب جواهر هم در شرح قول محقق «يستحب صوم عاشوراء على وجه الحزن» فرموده است:

لا أن يكون على جهة التبرك و الشكر و بذلك جمع الشيخان و غيرهما بين الروايات الدالة على المطلوبية و النصوص المتضمنة للنهى عن صومه...(24)

مرحوم محدث قمى در ماده عشر سفينة البحار مطلب شگفت آورى را در اين زمينه از يكى از علماى اهل تسنن (شيخ عبدالقادر جيلانى) نقل كرده است كه خواندنى است.

 

چند يادآورى‏ در مورد شبهات

متأسفانه موضوع عيد دانستن روز عاشورا بعد از حادثه كربلا كه از شيطنتهاى بنى اميه بود در ميان گروههايى از مسلمانان نفوذ كرد و باقى و گويا هنوز هم در برخى از بلاد برخى ممالك اسلامى اين سنت سراسر بدعت و ضد ارزش برقرار است.و من عجيب امرهم دعواهم محبة أهل البيت(ع) مع ما يفعلون يوم المصاب بالحسين(ع) من المواظبة على البر و الصدقة و المحافظة على البذل و النفقة و التبرك بشراء ملح السنة و التفاخر بالملابس المنتخبة و المظاهرة بتطيب الابدان... من أسباب الافراح و المسرات و اعتذارهم فى ذلك بأنه يوم ليس كالايام و انه مخصوص بالمناقب العظام و يدعون ان الله عزوجل تاب فيه على آدم فكيف وجب أن يقضى فيه حق آدم فيتخذ عيدا و لم يجب أن يقضى حق سيد الاولين و الاخرين محمد خاتم النبيين (ع) فى مصابه بسبطه و ولده و ريحانته و قرة عينه و باهله الذين أصيبوا و حريمه الذين سبوا و هتكوا...(25)

تهذيب الاحكام از شيخ طوسى از امام باقر(ع)

لزقت السفينة يوم عاشوراء على الجودى فأمر نوح(ع) من معه من الجن و الانس أن يصوموا ذلك اليوم.

و قال ابوجعفر(ع) اتدرون ما هذا اليوم؟ هذا اليوم الذى تاب الله عزو جل فيه على آدم و حوا(ع) و هذا اليوم الذى فلق الله فيه البحر لبنى اسرائيل فاغرق فرعون و من معه و هذا اليوم الذى غلب موسى(ع) فرعون و هذا اليوم الذى ولد فيه ابراهيم(ع) و هذا اليوم الذى تاب الله فيه على قوم يونس و هذا اليوم الذى ولد فيه عيسى بن مريم(ع) و هذا اليوم الذى يقوم فيه القائم(ع)(26)

دعائم الاسلام از قاضى نعمان مصرى:

عن جعفر بن محمد(ع) انه قال استوت السفينة يوم عاشوراء على الجودى فأمر نوح(ع) من معه من الانس و الجن بصومه و هو اليوم الذى تاب الله فيه على آدم(ع) و هو اليوم الذى يقوم فيه قائمنا أهل البيت(ع)(27)

شفا الصدور از حاج ميرزا ابوالفضل طهرانى:

شيخ صدوق از جبله مكيه نقل كرده كه شنيدم از ميثم تمار رضى الله عنه كه فرمود: والله مى‏كشند اين امت پسر پيغمبر خود را در محرم در روز دهم. و هر آينه اعدا حق سبحانه و تعالى اين روز را روز بركت قرار دهند و همانا اين كار شدنى است و پيش گرفته است در علم خداى تعالى و من مى‏دانم او را به عهدى كه از مولايم اميرالمؤمنين(ع) به من رسيده ـ تا آنجا كه جبله مى‏گويد: ـ گفتم: چگونه مردم روز قتل حسين را روز بركت قرار دهند پس ميثم بگريست و فرمود: حديثى وضع كنند كه او روزى است كه خداى تعالى در او توبه آدم را قبول كرد ـ با اينكه خداى تعالى در ذيحجه توبه آدم را قبول كرد ـ و گمان مى‏كنند كه او روزى است كه خداى تعالى يونس را از شكم ماهى بيرون آورد ـ با اينكه خداى تعالى يونس را در ذيقعده از شكم ماهى برآورد ـ و گمان مى‏كنند كه او روزى است كه سفينه نوح بر جودى قرار گرفت ـ با اينكه استوارى سفينه در روز هجدهم ذيحجة بود ـ و گمان مى‏كنند كه او روزى است كه خدا دريا را براى موسى بشكافت ـ با اينكه اين كار در ربيع الاول بود. (28)

در مجله الهادى كه سالهاى قبل از پيروزى انقلاب در قم منتشر مى‏شد شماره دوم سال هفتم در مقاله‏اى پيرامون عاشورا و روزه يهود در اين روز بحث شده است. نويسنده آن مقاله معتقد است تمام رواياتى كه دلالت بر روزه گرفتن يهوديها در عاشورا دارد جعلى است و اين قبيل روايات در جهت كار بنى‏اميه بوده كه موضوع كربلا و حادثه عاشورا را لوث كنند، وى مى‏نويسد :

فى واقعنا الحاضر لانجد اىّ يهود يصوم فى العاشر من محرم او يعده عيدا و لم يوجد فى السجلات التاريخية ما يشير الى انهم صاموا فى العاشر من محرم او عدوه عيدا... بل اليهود يصومون يوم العاشر من شهر تشرين و هو الشهر الاول من سنتهم فى تقويمهم و تاريخهم الا أنهم لا يسمونه يوم عاشوراء بل يوم او عيد كيپور.(29)

براى بررسى اين مطالب لازم است به مصادر معتبرى كه درباره روزه يهود بحث كرده‏اند رجوع كنيم:

كتاب قاموس مقدس تأليف مستر هاكس آمريكايى:

روزه كفاره: روزه مهم ساليانه‏اى است كه با آرامى و استراحت و روزه در دهم ماه تشرين يعنى پنج روز قبل از عيد خيمه‏ها نگاه داشته مى‏شد... كه فعلا اين عيد در دهه اول اكتبر واقع مى‏شود...(30)

عاشورا اصلا نام روز دهم محرم نبوده است بلكه روز دهم ماه تشرين بوده است كه يهوديان از جمله يهوديان عرب در آن روز روزه كيپور مى‏گرفتند...

تشرين نام يكى از ماههاى تقويم يهود كه ماه اول سال عرفى و ماه هفتم سال دينى است و مطابق با قسمتى از سپتامبر و اكتبر فرنگى مى‏باشد... جشن سال نو در روزهاى اول و دوم تشرين برگزار مى‏شود يوم كيپور در روز دهم...(31)

التفهيم از ابوريحان بيرونى:

كبور چيست؟ (32) دهم روز است از تشرين وزين جهت گاه گاه او را عاشورا خوانند (33) فاما نام كبور اندر زبان عبرى كفاره گناهان است و اين يك روز است كه بر جهودان روزه داشتن فريضه كرده آمد ... تو اندازه اين روز بيست و پنج ساعت است و ابتدا كنند روز نهم پيش از آفتاب فرو شدن به نيم ساعت و تمام شود چون آفتاب فرو شود روز دهم و نيم ساعت بگذرد آنگه روزه بگشايند.(34)

در گنجينه‏اى از تلمود نيز راجع به روزه روز كيپور مفصل بحث شده است (35)

الآثار الباقية از ابوريحان بيرونى:

تشرين و هو ثلاثون يوما... و في اليوم العاشر منه صوم الكبور و يدعى العاشورا و هو الصوم المفروض من بين سائر الصيام فإنها نوافل و يصام هذا الكبور من قبل غروب الشمس من اليوم التاسع بنصف ساعة الى ما بعد غروبها في اليوم العاشر بنصف ساعة تمام خمس و عشرين ساعة ... و صومه كفارة لكل ذنب على وجه الغلط و يجب على من يصمه من اليهود القتل عندهم و فيه يصلى خمس صلوات و يسجد فيها ...(36)

سفر لاويان تورات شانزدهم:

و اين براى شما دائمى باشد كه در روز دهم ماه هفتم جانهاى خود را ذليل سازيد و هيچ كار مكنيد... زيرا كه در آن روز كفاره براى تطهير شما كرده خواهد شد و از جميع گناهان خود به حضور خداوند طاهر خواهيد شد...(37)

ظاهر عبارات اين كتابها مويد همان مطلبى است كه در مقاله مجله الهادى آمده زيرا دهم تشرين با دهم محرم هميشه يك روز نيست بله ممكن است گاهى در يك روز هر دو واقع شوند در صورتى كه ظاهر روايات و مطالبى كه قبلا در اين مقاله آورديم اين است كه يهود همواره در دهم ماه محرم روزه مى‏گرفتند.

اما با اين وصف نمى‏توان قضاوت قطعى كرد زيرا خلاف واقع بودن آن همه روايت و گفتارهاى اهل لغت هم بعيد به نظر مى‏رسد و شايد دو مطلبى كه در ذيل از دائرة المعارف فارسى و از مرحوم علامه حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى نقل مى‏كنيم بتواند اين شبهه را دفع و يا دست كم ضعيف كند.

در دائرة المعارف فارسى آمده:

تقويم يهود به سبب قواعد گوناگونى كه براى تنظيم اعياد دينى دارند پيچيده است سال دينى اول نيسان و سال عرفى از اول تشرين آغاز مى‏شود(38)

علامه شعرانى رحمة الله عليه:

ابوريحان بيرونى و بعضى از مفسران كه اهل فن (نجوم) بودند گويند: نسى‏ء آن بود كه هر سه سال يك بار ماه بر عدد ماههاى سال مى‏افزودند و آن سال را سيزده ماه مى‏گرفتند تا ماهها از فصل خود تغيير نكند و محرم كه آغاز سال است منطبق با اول بهار باشد تقريبا چنانكه اكنون رسم يهود است در هر سه سال يك سال را سيزده ماه مى‏گيرند و ماههاى آنها قمرى است از محل خود در فصول شمسى تغيير نمى‏كند وعرب تقليد يهود مى‏كردند و بدين عمل قهرا ماهها از جاى حقيقى خود تغيير مى‏كردند آنكه عمدا حج را از ماهى به ماهى تغيير دهند بلكه اين نتيجه افزودن يك ماه است و گرنه خود آنها همه ماهى را كه در آن حج مى‏كردند ذوالحجه نبود و اختلاف راويان در آن است كه آيا آن ماه زائد را چه ناميدند صفر يا محرم يا غير آن و آن چندان مهم نيست....(39)

قال العلامة الشعرانى رحمة الله عليه في حاشية الوافي:

اعلم ان يوم عاشورا كان يوم صوم اليهود و لا يزالون يصومون إلى الآن و هو الصوم الكبير (40) و وقته اليوم العاشر من الشهر الاول من السنة و لما قدم رسول الله (صلى الله عليه و آله) المدينة كان أول سنة اليهود مطابقا لأول المحرم و كذلك بعده إلى أن حرم النسي و ترك في الاسلام و بقى عليه اليهود إلى زماننا هذا فتخلف اول سنة المسلمين عن أول سنتهم و افترق يوم عاشورا عن يوم صومهم و ذلك لأنهم ينسئون إلى زماننا فيجعلون في كل ثلاث سنين سنة واحدة ثلاثة عشر اشهر كماكان يفعله العرب في الجاهلية فصام رسول الله (صلى الله عليه و آله) و المسلمون يوم عاشورا كما كانوا يصومون و قال نحن أولى بموسى منهم الى ان نسخ وجوب صومه بصوم رمضان و بقى الجواز.

و قال في الروض الانف انهم يعنى العرب كانوا ينقلونه يعنى اول المحرم على حسب الشهور الشمسية.(41)

 

يك حديث بسيار جالب‏

روايتى در مجمع البحرين از طريحى ومستدرك سفينة البحار از نمازى نقل شده است و مستفاد از ان اين است كه يوم الله بودن عاشورا به خاطر وقوع حادثه بسيار عظيم شهادت حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) در اين روز است و اين مطلب را خداى متعال به حضرت موسى (عليه السلام) فرموده است و بنابراين مى‏توان گفت اگر روز عاشورا در ميان يهود و ديگران كه پس از آنها بوده‏اند احترامى داشته با جهت اين بوده كه حضرت موسى (عليه السلام) آنان را به اين كار امر كرده و امر او به خاطر اين بوده كه از راه وحى به عظمت اين روز پى برده بوده است و البته اين حديث با وقوع حوادث مهم ديگر در اين روزمنافات ندارد.

اينك متن روايت:

في حديث مناجاة موسى(42) و قد قال يا رب لم فضلت امة محمد (صلى الله عليه و آله) على سائر الامم؟ فقال الله تعالى: فضلتهم لعشر خصال. قال موسى و ما تلك الخصال التى يعملونها؟ حتى آمر بني اسرائيل يعملونها.(43)

قال الله تعالى: الصلاة و الزكاة والصوم (44) و الحج و الجهاد، و الجمعة (45) و الجماعة و القرآن و العلم (46) و العاشوراء.قال موسى (عليه السلام) يا رب و ما العاشوراء؟ قال: البكاء و التباكي(47) على سبط محمد (صلى الله عليه و آله) و المرثيه و العزاء على مصيبة ولد المصطفى.

يا موسى ما من عبد من عبيدي في ذلك الزمان بكى او تباكى و تعزى على ولد المصطفى الا و كانت له الجنة ثابتا فيها. و ما من عبد أنفق من ماله في محبة ابن بنت نبيه طعاما وغير ذلك درهما او دينارا إلا و باركت له في دار الدنيا الدرهم بسبعين درهما و كان معافا في الجنة و غفرت له ذنوبه.(48)

و عزتى و جلالى ما من رجل او امرأة سال دمع عينيه في يوم عاشوراء...(49)

مصادر مقاله:

1) الآثار الباقية، چاپ افست. 2). الاعلام، زركلى چاپ هشت جلدى. 3). اقرب الموارد، چاپ سه جلدى افست. 4). بغية الوعاة،سيوطى، چاپ دار المعرفة. 5) تاج العروس، زيبدى ـ شرح قاموس اللغة. 6) ترجمه قاموس اللغة، چاپ سنگى. 7) التعجب، كراجكى، چاپ سنگى. 8) التفهيم، چاپ دوم. 9) تهذيب الاحكام، چاپ نجف. 10) تهذيب اللغة، ازهرى، چاپ مصر. 11) تورات فارسى، عهدين. 12) جامع احاديث الشيعة. 13) جمهرة اللغة، چاپ چهار جلدى. 14) جواهر الكلام، چاپ جديد. 15) حاشيه تفسير ابى الفتوح، چاپ اسلاميه. 16)حاسبه وافي، استاد شعرانى رحمة الله، ضميمه، چاپ اسلاميه. 17) دائرة المعارف فارسى، مصاحب. 18) دستور العلماء، چاپ دوم در چهار جلد. 19) دعائم الاسلام، چاپ مصر. 20) روضة المتقين، ملا محمد تقى مجلسى ج 21 .3) السامي في الأسامي، ميدانى، چاپ مصر. 22) سفينة البحار، محدث قمى. 23) سنن ابن ماجه، در دو جلد. 24) سنن الدرامي، در دو جلد. 25) شرح باب حاديعشر، چاپ عبد الرحيم . 26) شرح فقيه فارسى، تأليف ملا محمد تقى مجلسى، چاپ سنگى. 27) شفاء الصدور، چاپ سنگى . 28) صحاح اللغة، چاپ هفت جلدى. 29) صحيح البخاري، چاپ سه جلدى. 30) صحيح مسلم، چاپ دو جلدى. 31) عمدة القاري في‏شرح البخاري. 32) كتاب العين، خليل ابن احمد، چاپ هشت جلدى . 33) الغريبين، هروى چاپ قاهره، 34 1390) القاموس المحيط، چاپ آخوندى. 37) كتاب من لا يحضره الفقيه، چاپ غفارى. 38) الكنى والالقاب، محدث قمى چاپ نجف. 39) كنز العمال. ملا على قارى. 40) گنجينه‏اى از تلمود، چاپ 1350 ش. 41) لسان العرب، چاپ لبنان 42) مجله الهادي، چاپ قم 43) مجمع البحرين، چاپ سنگى و چاپ جديد. 44) مجمع الفائده، ملا احمد اردبيلى 45) المحلى، چاپ هشت جلدى. 46)مختار الصحاح، ابوبكر رازى 47) مرآت العقول، علامه مجلسى. 48) مستدرك سفينة البحار. 49) مصباح المنير، فيومى، چاپ جديد، قم. 50) معجم البلدان، ياقوت حموى. 51) معيار اللغة چاپ سنگى در دو جلد. 52) مفاتيج الجنان، محدث قمى. 53) مقائيس اللغة، چاپ قم (افست). 54) منتخب اللغة، چاپ سنگى. 55) منهى الإرب، چاپ افست 56) الموطا، چاپ 57 .1370) النهاية، چاپ پنج جلدى. 58) نيل الاوطار، شوكانى، چاپ 1973 م. 59) وافى، ملا محسن فيض رحمة الله چاپ اسلاميه. 60) هدية الأحباب، محدث قمى، چاپ سنگى.

 

پی نوشتها :

1-      سنن دارمي، ج 2، ص 22

2-      موطا مالك، ج 1 ص 219 و سنن دارمي، ج 2، ص .23

3-      صحيح بخاري، ج 3، ص 31

4-      نيل الأوطار، ج 4، ص .326

5-      صحيح بخاري، ج 3، ص 31

6-      صحيح بخاري، ج 3، ص 31

7-      جامع احاديث الشيعه، ج 9، ص 479 و كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 85، چاپ غفارى و به روضة المتقين ملا محمد تقى مجلسى رحمة الله، ج 3 رجوع شود.

8-      جامع احاديث الشيعه، ج 9، ص .480

9-      جامع احاديث الشيعه، ج 9، ص 475 به نقل از تهذيب شيخ طوسى واقبال ابن‏طاووس.

10-   كبور يا كپيور كه در مورد روزه عاشورا يهوديان آمده است با همين واژه كفاره ارتباط دارد وشايد آن واژه عبرى همين واژه باشد.

11-   جامع احاديث الشيعه، ج 9، ص 475 به نقل از تهذيب و استبصار شيخ طوسى.

12-   كنز العمال، ج 8، ص 658


نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 10 آذر 1391برچسب:,

| نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» چرا حسين(ع) فراموش نمى‏شود؟

 

مى‏گويند: شما در عصر فضا و اتم زندگى مى‏كنيد آنگاه بر كسى اشك مى‏ريزد كه صدها سال پيش در گذشته است و بر مزارهايى سفر مى‏نماييد كه چيزى جز صخره و سنگ نمى‏باشد؟!

در پاسخ مى‏گوئيم :«چنانكه گفته‏اند: «بعد زمان» را در «ابديت» اثرى نيست ابديت را در ماوراى زمان ـ در عرصه‏اى برتر از زمان ـ حكومت است ابديت هميشگى است. جاودانان رهبران بزرگ بشريت به ابديت تعلق دارند، از اين رو قرنها نيز در طول حيات معنوى آنان، مفهوم متداول خود را از دست مى‏دهند(1)

 

حسين بن على (عليه السلام) از زمره جاودانان از رهبران بزرگ بشريت است سخن از وى سخن از تاريخ نيست سخن روز است. سخن از ابديت است سخن از هميشگى خروشان و شكوفا و پر فروز است.

اين زنده جاويد نزديك چهارده قرن ـ به حساب تاريخ ـ پس از مرگ جسمانيش همچنان امروز نيز بر دلها حكومت مى‏كند و هنوز پرتو وجودش نه تنها در حيات ما بلكه در حيات جهان معاصر ودر عصر فضا و اتم «حوادث بى نظير» ايجاد مى‏كند و به صورت يكى از «شور انگيزترين حماسه‏هاى تاريخ بشريت» در آمده و همه ساله نيرومندترين امواج احساسات ميليونها انسان را در اطراف خود بر مى‏انگيزد و مراسمى پرشورتر و هيجان انگيزتر ازهر مراسم ديگر به وجود مى‏آورد .

راستى چرا به اين حادثه تاريخى ـ كه شايد در تاريخ مشابه فراوان دارد ـ اهيمت داده مى‏شود؟ ! چرا مراسم بزرگداشت اين خاطره هر سال پرشكوهتر و پرهيجان‏تر از سال پيش برگزار مى‏گردد؟ اين همه تعظيم و تكريم و سپاس اين همه سوز و گداز پس از چهارده قرن، آخر براى چيست؟ آن را چه معنائى است؟!

حقيقت اين است كه اين زنده جاويد پس از قرنها، همچنان بر قلبهاى انسانهاى آزاده قدرتمندانه حكومت مى‏كند و در جامعه «موج معنوى» ايجاد مى‏نمايد. حتى هنوز هم به طور عميق يك قدرت محرك معنوى و يك نيروى كنترل اجتماعى بزرگ به شمار مى‏رود.

اما از زيارت زيارتگاههاى مقدس هرگز سنگها و صخره‏ها هدف و غايت نمى‏باشند چه اگر غرض خود آنها مى‏بود همين كوهها سر به فلك كشيده ‏انسان را از مشقت سفر و طى راههاى طولانى بى نياز مى‏ساخت پس مقصود بالذات صاحب مزار است وبزرگ داشتن سنگها به جهت شرف انتساب به صاحبان آن مزارها است مانند محترم داشتن جلد قرآن كريم وسنگها و آجرهائى كه خانه كعبه ومسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و ساير اماكن مقدس از آنها ساخته شده است .

الان مى‏بينيم كه دولتها و ملتها در حفظ مقبره‏هاى شخصيتهاى بزرگ خويش مى‏كوشند و به دور آنها هاله تقديس مى‏كشند.

در تاريخ نوشته‏اند هنگامى كه سر مبارك حسين (عليه السلام) را به نزد يزيد آوردند وى در مجلس شراب حضور داشت اتفاقا قاصدى از طرف پادشاه روم به مجلس يزيد بار يافت و سر مبارك حسين (عليه السلام) را درمقابل يزيد مشاهده كرد و چون دانست كه آن سر مبارك به حسين (عليه السلام) تعلق دارد عمل يزيد را به شدت نكوهش نمود و گفت اى يزيد داستان «كليساى حافر» را شنيده‏اى؟ گفت چگونه است؟ رومى گفت: در پيش ما مكانى است كه گويند خر عيسى از آنجا گذر كرده است در آنجا كليسائى بنا نهاده‏اند كه نام آن به سم خر عيسى منسوب بوده و به كنيسه حافر «سم» شهرت دارد ما هر سال به زيارت آنجا مى‏رويم و نذورات خود را به آنجا اهدا مى‏كنيم. روى اين حساب اى يزيد من گواهى مى‏دهم كه تو خطا كارى و از راه راست به دورى! يزيد خشمگين شد و به كشتن قاصد فرمان داد رومى به سوى سر نازنين حسين (عليه السلام) رفت و آن را بوسيد و شهادتين بر زبان جارى كرد و سپس او را گرفتند و بر در قصر به دار كشيدند.(2)

زيارت، ارتباط روحى زائر با صاحب قبر است زائر قبر ابا عبد الله الحسين (عليه السلام) با آن حضرت تجديد بيعت مى‏نمايد و لذا ائمه اطهار عليهم السلام با توصيه و ترغيب به زيارت سالار شهيدان اين نهضت مقدس را براى هميشه زنده و جاويد نگه‏داشته‏اند البته زيارت همه امامان مورد تأكيد است ولى رواياتى كه در ترغيب وتشويق زيارت امام حسين (عليه السلام) رسيده فوق العاده زياد است امامان با اين توصيه‏ها در صدد آن بودند كه شيعيان پيوستگى عملى با اهداف آن بزرگوار داشته باشند. امام سجاد (عليه السلام) كه خود چندين بار مخفيانه به زيارت سالار شهيدان رفته در گفتار خويش نيز سفارش زيادى به زيارت امام حسين (عليه السلام) داشته است.

«ابو حمزه ثمالى» گويد: از امام سجاد (عليه السلام) در مورد زيارت امام حسين (عليه السلام) پرسيدم، حضرت فرمود:

«زُره كل يوم فان لم تقدر فكل جمعة فان لم تقدر فكل شهر فمن لم يزره فقد استخف بحق رسول الله (صلى الله عليه و آله)(3) «هر روز آن حضرت را زيارت كن، اگر نمى‏توانى هفته‏اى يك بار، اگر نمى‏توانى ماهى يكبار، پس كسى كه اصلا آن حضرت را زيارت نكند، درحقيقت حريم رسول الله را خفيف شمرده است».

ولى مهمتر از سوگوارى و زيارت آشنايى به مكتب امام حسين و شهداى كربلا و پيوستگى عملى به اهداف بلند آن بزرگوار است. مهم پاك بودن و پاك زيستن و درست انديشيدن و تأسى عملى به او است.

 

پی نوشتها :

1-      ديباچه‏اى بر رهبرى: ص .330

2-      به نقل: علامه مغنيه شيعه وعاشورا: ترجمه، ص 59 ـ .58

3-       كامل الزيارات: ابن قولويه.

منبع : www.ashoora.ir

 



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 10 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» کربلایی جواد مقدم- دهه اول محرم ۱۳۹۱ -شب اول تا نهم

مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام ۱۳۹۱ با مداحی کربلایی جواد مقدم در  هیئت محبان الرضا(ع) تهران و هیئت بین الحرمین تهران به صورت صوتی  آماده دانلود میباشد.برای دانلود به ادامه مطلب بروید..


ادامه مطلب ...
نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 10 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» حاج مهدی مختاری- دهه اول محرم الحرام ۱۳۹۱

مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام ۱۳۹۱ با مداحی حاج مهدی مختاری در کانون رهپویان وصال شیراز به صورت صوتی  آماده دانلود میباشد.برای دانلود به ادامه مطلب بروید..

 


ادامه مطلب ...
نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دانلود فیلم لحظه شهادت حضرت اباالفضل عباس (ع) در سریال مختارنامه

 قسمتی از فیلم لحظه شهادت حضرت اباالفضل عباس (ع) در سریال مختارنامه که هرگز پخش نشد را آماده دانلودکردم .  این فیلم رو  به عشق حضرت اباالفضل عباس (ع)   تو سایت  قرار میدم . فقط التماس دعا ..
لینک دانلود در ادامه مطلب


ادامه مطلب ...
نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» راز حرم ساقی عطشان کربلا +عکس

شیخ عباس ۷۴ ساله، که ۳۶ سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا توضیحاتی داده است.

 

به گزارش مهر، وی گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از ۴۰۰ سال قبل که آب لوله‌کشی نبود این آب مرتب می‌جوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم می‌آمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده می‌کردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود.

اما یک فرد از خدا بی‌خبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، می‌خواهم آزمایش کنم این آب از کجا می‌آید و بعد آن دو چشمه را کور کرد و هر چه تلاش کردند، آن دو چشمه احیا نشد.

اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشم‌های کور شده را شفا می‌داد.

از ۵۰ سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد می‌شود.

وی ادامه داد: شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت ۱۰ روز در یک جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.

وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحب‌الزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب می‌اید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بسته‌اند. (پایگاه اطلاع رسانی سازمان حج و زیارت)

این آب چند ویژگی دارد. اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است.

ویژگی دوم آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(ع) است آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمی‌کند



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» زندگینامه حضرت ابوالفضل

عباس،فرزند علی و امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.مادرش فاطمه، دختر حزام بن خالد بود که نیاکانش همه از دلیر مردان عرب بوده
و در شجاعت و دلیری در دنیای عرب مشهور بوده اند.

 

امام علی ( ع ) ده سال پس از وفات حضرت فاطمه ،با امّ البنین ازدواج کرد. خواستگاری این
ازدواج را برادرش عقیل انجام داد .

 

می گویند هنگام ورود امّ البنین به خانه علی (ع) امام حسن و حسین بیمار بودند و او از آنان
پرستاری کرد تا خوب شدند.امّ البنین اجازه نمی داد که اورا فاطمه صدا کنندزیرا می ترسید یاد

 

غم های فاطمه برای علی و فرزندانش زنده شود و باعث ناراحتی آنان شود .ثمره ازدواج علی(ع) با فاطمه بنت حزام،چهار پسر به نام های عباس،عون ، جعفر و عثمان بود که بزرگترین آن ها عبّاس بود.فاطمه را به علت داشتن این چهارپسر،امّ البنین(مادر پسران) نامیده اند.امّ البنین آن چنان به امیرالمؤمنین وفادار بودکه پس از شهادت آن حضرت ، شوهر
دیگری اختیارنکردبا آن که بیش از بیست سال پس از آن حضرت زنده بود .

 

وقتی عباس به دنیا آمد،امام علی(ع) در گوش او اذان و اقامه خواند،نام خدا و رسول را به گوش او خواند و نام او را عباس نهاد . امام گاه گاهی قنداق عباس را در آغوش می گرفت، بازوانش را می بوسید و گریه می کرد .روزی امّ البنین علّت این گریه را پرسید ؛ امام در جواب فرمود : این دست ها در راه کمک به حسین قطع خواهند شد .

 

عباس در خانه علی و در دامان مادری با ایمان و وفادار و در کنار حسن و حسین (ع) رشد کرد
واز این خاندان پاک درس های بزرگ انسانیت، شهادت و صداقت آموخت .

 

روزی حضرت علی (ع) ، عباس خرد سال را در کنار خود نشاند و به او گفت : بگو یک . عباس گفت : یک . امام فرمود : بگو دو . عباس از گفتن خودداری کرد. وقتی امام علت را جویا شدجواب داد : شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام ، دو بگویم .

 

عباس نه تنها در قامت رشید بود،بلکه در خِرَد برتر و در جلوه های انسانی هم رشید بود.او به یقین می دانست که برای چه روز عظیمی ذخیره شده و می دانست که برای عاشورا به دنیا آمده است .

 

عباس در سنین دوازده تا چهارده سالگی،زمانی که علی ( ع ) با دشمنان درگیر بود،در برخی از جنگ ها شرکت داشته و با آن که زیاداجازه جهاد به اوداده نمی شد،ولی درهمان نوجوانی حریف قهرمانان نامی عرب بوده است:

 

در یکی از روزهای جنگ صفّین،نوجوانی نقابدار از سپاه علی (ع) به میدان آمد.ترس و دلهره  سپاه معاویه رادربرگرفت.هر کس ازدیگری می پرسید این نوجوان کیست که این طورشجاعانه  پابه میدان جنگ نهاده است ؟ از سپاه معاویه کسی جرأت نکرد پا به میدان بگذارد.معاویه به سردار نامی خود،ابن شعثاء،دستور داد تا به جنگ این نوجوان برود؛ ابن شعثاء در جواب گفت: مرا حریف ده هزار نفردرجنگ می دانند،چگونه مرا به جنگ با کودکی می فرستی؟بهتر است

 

یکی ازپسرانم رابرای کشتن او بفرستیم.معاویه قبول کردو ابن شعثاء فرزند بزرگ خود را برای جنگ بااین نوجوان به میدان فرستاد.امّا او دریک چشم به هم زدن به دست این نوجوان کشته شد.ابن شعثاء فرزنددوم خودرا فرستاد،او نیز کشته شدو به این ترتیب هرهفت پسراو کشته   شدندوخود اوبا عصبانیّت پا به میدان گذاشت وبه آن نوجوان دلاور گفت:تو پسران مرا کشتی ،

 

به خدا قسم پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند.ولی خوداونیزدرمدّت کوتاهی به پسرانش پیوست.همه با تعجّب به این نوجوان شجاع نگاه می کردند. امام(ع) اورا پیش خودخواندونقاب او را برداشت وپیشانی اورا بوسید.همه با تعجّب دیدند که او عباس پسر امیرالمؤمنین است.


همچنین درجنگ صفین،زمانی که سپاه معاویه راه آب رابه روی امیرالمؤمنین و سپاهش بسته بودند؛امام (ع) جمعی رابه فرماندهی امام حسین (ع) جهت باز کردن راه فرستادکه عباس هم در آن جمع حاضر بوده و در رکاب برادرش جنگیده است .

 

عباس چهارده ساله بودکه پدرش درواقعه محراب خونین کوفه دررمضان سال چهلم هجری به  شهادت رسید.او با چشمانی اشکبار و خاطری اندوهگین،شاهد دفن شبانه و پنهانی پدرش بوده است.او هرگز توصیه ای راکه پدرش در شب 21 ماه رمضان در آستانه شهادتش به عباس کرد ، از یاد نبرد . آری امام از او خواست که در عاشورا و در کربلا برادرش حسین را تنها نگذارد.

 


پس از شهادت امام علی (ع) عباس سال های تلخ امامت برادرش حسن (ع) را هم تجربه کرد.

 

سالهایی که حیله گری های معاویه و ستم های امویان اوج گرفته بود و بسیاری از یاران وفادار امام علی و امام حسن (ع)،از جمله حجر بن عدی و عمرو بن حمق به شهادت رسیدند.دورانی که وعّاظ در منبر ها معاویه را مدح و به علی (ع) ناسزا می گفتند .

 

وقتی امام حسن(ع) مسموم و شهید شد . عباس24 سال داشت.شهادت امام حسن بار دیگر بنی هاشم راسوگوار کرد عباس نیز به همراه خاندان پیامبر در غم واندوه ازدست دادن برادرش

 

متأثّر و اندوهگین شد . عباس چند سال بعد از شهادت پدرش ، در سن هیجده سالگی با لُبابه دختر عبداللّه بن عبّاس ازدواج کرد . عبداللّه راوی حدیث و از شاگردان لایق و برجسته علی (ع) بود و لبابه در محیطی عرفانی و مذهبی تولدو رشد یافته بود.حاصل ازدواج عباس بالبابه دو فرزند به نامهای عبیداللّه و فضل بود.میگویند بعد از تولد فضل به عباس لقب ابوالفضل (پدر فضل ) دادند. امّا برخی دیگر عقیده دارند عباس به خاطر فضل بی پایانش به این لقب خوانده می شود .

 

عباس درهمه دوران زندگی اش،همراه برادرش امام حسین(ع) بود.او جوانی خودرا صرف خدمت به امام حسین (ع) کرد.او درمیان جوانان بنی هاشم شکوه و احترام خاصّی داشت و آنان مانند پروانه هایی برگرد شمع عباس حلقه ای از عشق و وفا به وجود آورده بودند.آنان حدودسی نفر بودند و در رکاب امام حسن و حسین (ع) همواره آماده شهادت و حماسه بودند .

 

پس از مرگ معاویه،هنگامی که حاکم مدینه امام حسین رابه دارالإماره دعوت کردتاپیام یزید را به او تسلیم نماید،عباس به همراه این سی نفردر بیرون ازدارالإماره حاضر بودندو ترس ازحضور آنان باعث شد که در آن روز هیچ خطری امام را تهدید نکند.

 

عباس سرپرستی قافله امام حسین را در کوچ به کربلا بر عهده داشت .او در کربلا حماسه ای آفرید که تاریخ نظیر آن را در برگ های خود ندارد . او با پس زدن امان نامه امویان بزرگترین درس وفاداری به معشوق را در جامعه انسانی به یادگار گذاشت .

 

در روز عاشورا و در صحرای سوزان کربلا ، عباس با دیدن لبهای خشکیده و چشمان اشکبار  فرزندان امام (ع) ، بی اختیار مشک آب را بر دوش گرفت و رفت تا بزرگترین امتحان زندگی اش را پس دهد . اورفت و با شجاعت صف دشمن را شکست،خود را به آب فرات رساند، مشک را پر کرد و با لبهایی تشنه به آب ضلال فرات نظاره کرد،جرأت نکرد جرعه ای بنوشد.چون حسین و فرزندانش تشنه بودند و شایسته نبود او قبل از آن ها خود را سیراب کند .

 

دشمن خوب می دانست که تا بازوان عباس بر تن اوست،توان برابری با او را ندارند.به همین علّت بازوان عباس هدف قرار گرفت.عباس برای حفظ آب دو دست خود را از دست دادوبا ضربه های دشمنان از اسب به پایین افتاد .امام حسین(ع)خود را به بالین عباس رساندواو در آغوش برادر به دیدار محبوب شتافت و امام را با کوله باری ازغم و اندوه درکربلا تنها گذاشت.عباس در موقع شهادت 35 سال داشت .

 

امام سجّاد (ع) درباره عمویش عبّاس چنین می فرماید:خداوند،عمویم عباس را رحمت کند که درراه برادرش ایثارو فداکاری کرد و ازجان خود گذشت.چنان فداکاری کردکه دو دستش قطع شد.

 

خداوند نیز به او همانندجعفر بن ابی طالب،درمقابل آن دو دست قطع شده،دو بال عطا کردکه با آن ها در بهشت با فرشتگان پرواز کند.عباس نزد خدا، مقام و منزلتی داردبس بزرگ،که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه می خورند و رشک می برند .

 



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عناوين آخرين مطالب