ساقی عطشان


    پایگاه فرهنگی مذهبی ساقی عطشان
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 42
بازدید هفته : 46
بازدید ماه : 116
بازدید کل : 5268
تعداد مطالب : 70
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره وبلاگ

سلام به همه ی بازدیدکنندگان عزیز این وبلاگ به عشق ارباب حسین ساخته شده است امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ سپری کنید
لينك دوستان
» قالب وبلاگ

» فال حافظ

» قالب های نازترین

» جوک و اس ام اس

» جدید ترین سایت عکس

» زیباترین سایت ایرانی

» نازترین عکسهای ایرانی

» بهترین سرویس وبلاگ دهی

پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی
نماز مائده ی آسمانی
صهیون ستیزی
خبرگزاری رئال مادرید
خیمه
طلوع ستاره
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ساقی عطشان و آدرس saghiatshan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» مرگ جاهلیت چیست؟

مرگ جاهلیت چیست؟

امام زمان

به دلیل اهمیت  حیاتی و غیرقابل انکاری که شناخت امام و به خصوص امام زمان(عج) یعنی رهبر و الگوی زمان و تنها عامل پیوند ما با خداوند دارد، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمودند:

هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.(1)

آنچه که از روایت فوق برداشت می‌شود این است که نشناختن امام زمان خود به  معنی عدم ارتباط با امام است و عدم ارتباط با امام یعنی قطع پیوند هدایت با خداوند و این همان مرگ جاهلیت و خروج از دین و گمراهی است و امام صادق(علیه السلام) در جواب سۆال از چگونگی از معنای جاهلیت فرمودند:

منظور از آن جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی است.(2)

پس چنان معرفت و شناختی از امام زمان(عج) باید حاصل شود که ما را از مرگ  جاهلیت نجات بخشد و بنابر روایات رسیده از ائمه اطهار(علیهم السلام) بدون تردید مقصود از معرفتی (شناختی) که امامان(علیهم السلام) ما را به تحصیل آن امر فرموده‌اند شناخت آن حضرت چنان‌که هست می‌باشد، به گونه‌ای که سبب سالم ماندن از شبهه‌های  ملحدان گردد و مایه نجات از گمراه ساختن گمراه‌کنندگان شود و چنین شناختی دو وجه دارد:

1. شناخت شخص امام(عج) به نام و نسب (شناخت اسمی)

2. شناخت صفات و ویژگی‌ها و مقامات امام(عج) (شناخت رسمی) و به دست آوردن این دو شناخت از اهم واجبات است چنانچه امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

نشانه را بشناس… چون اگر نشانه را شناختی، دیگر پس از هدایت شدن گمراه نخواهی شد و به فریب‌کاران تمایلی نخواهی یافت.(3)

آنچه که از روایت فوق برداشت می‌شود این است که نشناختن امام زمان خود به معنی عدم ارتباط با امام است و عدم ارتباط با امام یعنی قطع پیوند هدایت با خداوند و این همان مرگ جاهلیت و خروج از دین و گمراهی است

شاهد بر این مطالب روایاتی است که ائمه اطهار(علیهم‌السلام) به ذکر علامت‌ها و صفات و ویژگی‌های حضرت حجت(عج) می‌پردازد و در آنها توصیف نشانه‌ها و علائم ظهور و ویژگی‌های عصر ظهور بیان گردیده است. البته معرفت به نعت و صفت مرتبه  بالاتری از معرفت اسم است در این معرفت ما امام را تنها از روی اسم و  خصوصیات ظاهری بیان شده نمی‌شناسیم بلکه به یک سلسله ویژگی‌ها و کمالات  باطنی شناخت پیدا می‌کنیم چنین معرفتی از طریق شنیدن اوصاف و کمالات و مقامات امام(عج) حاصل می‌شود. چنانچه آن حضرت(عج) در بیان وجوب معرفت پروردگار و فرستادگان او فرموده‌اند:

«… و بعد از آن معرفت(معرفت  پروردگار، رسول و اقرار به پیامبری او)معرفت امامی است به نعت و صفت و  نامش، که در حال سختی و راحتی به او اقتدا می‌نماییم. و کمترین درجه شناخت  امام آن است که دانسته شود او همتای پیامبر(صلی الله علیه و آله) است به جز در مقام نبوت. و  امام وارث پیامبر(صلی الله علیه وآله) است و اطاعت خداوند و اطاعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و تسلیم بودن به او در همه امور و مراجعه کامل به او و پذیرش گفته او از مراتب شناخت می‌باشد.»(4)

میلاد حضرت محمد (ص)

پس بنابر روایت فوق، معرفت واجب شده از طرف پیامبر(صلی الله علیه و آله) درجه‌ای بالاتر از معرفت به اسم و رسم است و آن  معرفت و تصمیم قلبی است که اگر کسی آن را نداشته باشد به مرگ جاهلیت  می‌رسد. اهل بیت(علیهم السلام) تعریفی که از معرفت ارائه داده‌اند این است که معرفت  همان فهم و شناخت روایات می‌باشد.(5)

چنانچه  این تعریف خود میزانی است برای تشخیص معرفت صحیح به طوری که در هر باب احادیث مربوط با آن باب معیار صحیح معرفت می‌باشد مثلاً در بحث خداشناسی  میزان صحت و یا عدم صحت معرفت خدا روایاتی است که در این خصوص وارد شده  است.

آنچه از روایات استفاده می‌شود این است که خداوند متعال است که معرفتی را به بندگان خدا عطا می‌کند و نقش انسان  در تحقق آن فقط قبول و یا ردّ آن معرفت  عطا شده می‌باشد.

«… و بعد از آن معرفت (معرفت پروردگار، رسول و اقرار به پیامبری او) معرفت امامی است به نعت و صفت و نامش، که در حال سختی و راحتی به او اقتدا می‌نماییم. و کمترین درجه شناخت امام آن است که دانسته شود او همتای پیامبر(صلی الله علیه و آله) است به جز در مقام نبوت. و امام وارث پیامبر(صلی الله علیه وآله) است و اطاعت خداوند و اطاعت رسو ل خدا(صلی الله علیه و آله) و تسلیم بودن به او در همه امور و مراجعه کامل به او و پذیرش گفته او از مراتب شناخت می‌باشد»

پس می‌توان گفت معرفت امام(عج) به لطف و عنایت خداوند است که بنده باید از او  درخواست کند و بخواهد تا شامل چنین فضلی شود. و تحقق این امر (معرفت امام  زمان(عج)) در زمان غیبت از راه تسلیم نسبت به احادیث ائمه(علیهم السلام) و تقید به  مراجعه به روایات در همه مسائل اعم از اعتقادی، اخلاقی و عملی امکان‌پذیر  است. پس معرفت یک امر اکتسابی نیست که انسان با انجام دادن یک سری  افعالی به آن دست یابد بلکه معرفت یک امر عنایتی است که از طرف خداوند به  بندگان عطا می‌شود و انسان باید زمینه این عنایت را در خود ایجاد نماید. البته برای طلب معرفت امام عصر وسایل و اسبابی از طرف خداوند قرار داده شده است که انسان با توجه به آنها می‌تواند به نتیجه و مقصود خود برسد. بعضی  از این اسباب و وسایل عبارتند از:

1. طلب و درخواست از خداوند متعال (دعا)

2. توسل پیدا کردن به ائمه برای طلب معرفت

3. پناه بردن به وجود مقدس امام زمان(عج) و طلب معرفت و یاری ایشان در این راه

4. تفکر و تدبر در کلمات نورانی اهل بیت درباره آن بزرگوار (تفقه)

5. تسلیم و گردن نهادن به ولایت امام عصر(عج)

6. مطالعه معجزات و عنایات خاصی که به دست امامان عزیز و مهربان واقع شده.

معرفت صحیح امام عصاره و نتیجه شناخت دین و فهم صحیح روایات و تسلیم در مقابل آن است. شناخت صحیح امام(عج) آثاری دارد که قلب را پر از محبت می‌کند و قلبی که مملو از محبت امام زمان(عج) شد همه حالاتش بر اساس آن شکل می‌گیرد و اعمال او متناسب به میزان محبت قلبی‌اش روح و ارزش پیدا می‌کند و چنین  محبتی است که باعث می‌شود که انسان در همه احوال به یاد امام زمانش باشد و  از یاد او غافل نگردد و او را به انتظار فرج مولایش می‌نشاند تا جاییکه  وظیفه خود می‌داند که برای رفع غم و غریبی آن حضرت تلاش کند و دست به دعا  بردارد.

 

  پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسی، بحارالأنوار، ج8، ص368.

2. کلینی، اصول کافی، ج1، ص337

3. همان، ج1.

4- تفسیر برهان، ج2، ص340. 5. مجلسی، همان، ج2، ص184.

منبع : ماهنامه موعود

منبع : www.tebyan.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» هاليوود و مهدويت

جهان امروز جهان تصوير است و عمده ترين مصداق اين تصوير سينماست. پستمن در كتاب زندگى در عيش، مردن در خوشى سه دوره را براى انتقال معلومات ذكر مى كند.

دوره اول دوره انتقال معلومات به وسيله زبان بود پدر مى گفت، فرزند حفظ مى كرد .

دوره دوم دوره مكتوب بود و كتاب، حافظ و حامل معنا براى نسل بعدى شد. ايشان سومين دوره را دوره تصوير مى داند كه تصوير سينمايى و تلويريونى جاى در موج قبلى نشسته است . واقعيت قضيه اين است كه ما در عصر تصوير و عصر سينما زندگى مى كنيم و عنوانى كه تحت عنوان دنياى اطلاعات و انفجار اطلاعات داريم، عصاره اش تصوير است يعنى اين اطلاعات جذاب ترين، مؤثرترين، كارآمدترين و ماندگارترين شيوه ابراز آن تصوير است . ما در شبانه روز بين 78 تا 79 درصد اطلاعات دريافتى روزانه را از چشممان به دست مى آوريم و بقيه حواس، درصد بعدى را به خود اختصاص مى دهند.

طبق تحقيقاتى كه طى 15،10 سال گذشته صورت گرفته، انسان با نيمكره راست مغزش با اطلاعات برخورد شهودى مى كند يعنى در آن جا ماندگار است و بزرگترين و عميق ترين تأثيرات را روى شخصيت انسان مى گذارد مجموعه اين قضايا تصوير را كارآمدترين عامل نه تنها براى انتقال معلومات، بلكه تأثيرگذارى روى شخصيت و روان افراد قرار مى دهد.

اين مقدمه به نحوى بيانگر جايگاه تصوير و سينماست غرب در ذات تكنولوژيكى خودش تفوق طلب است فرانسيس بيكن در ابتداى رنسانس گفته كه هدف نهايى علم، قدرت است.

در چنين فضايى، غرب براى اعمال اين قدرت و كسب مطامع بيشتر، از تصوير بهترين استفاده را مى كند هاليوود به عنوان مركز فيلم سازى آمريكا در سال، 70 فيلم توليد مى كند و سالانه 15,16ميليارد دلار سود خالص دارد و نزديك به 78 درصد سينماها و تلويريون هاى جهان از آن تغذيه مى شوند.

الان مهم ترين كارى كه مى كنند اين است كه مبانى نظرى خودشان را كه محصول ايده ها و اهدافشان است به زبان تصوير ترجمه كنند . بزرگترين ويژگى غرب، ترجمه معنا به تصوير است. چون روانشناسى مدرن بيانگر اين است كه تأثيرى كه تصوير دارد هيچ كلامى ندارد و بحثى در روان مناسى داريم كه هر تصوير معادل هزار كلمه است.

كار ديگر تصوير و سينما توأم درگير كردن احساسات و ادراك است .سخنورها ادراك را مخاطب قرار مى دهند و فيلم هاى بى محتوا، احساس را و فيلم هاى هدفمند، ادراك و احساس را با هم. در چنين قلمرويى احساس، جذابيت را، ادراك، معنا پذيرى را و جمع آن ها سينما را مى سازد . در حقيقت واقعيت هاى جهانى و هاليوود و فرهنگ سازى آن بيانگر اين است كه غرب از سينما حداكثر استفاده را مى برد، چون برايش استفاده دارد، لذا جايگاه ويژه اى هم دارد. آمريكايى ها فيلمى ساخته اند به اسم روز استقلال اين فيلم از لحاظ جلوه هاى ويژه بسيار بالاست و خيلى هم در آمريكا مطرح شد و در جهان هم روى آن خيلى تبليغ شد پيام آن اين بود كه آمريكا و نظام فرهنگى حاكم بر غرب تنها سيستمى است كه جهان را از خطراتى كه وجود دارد حفظ مى كند و اين پيام را در اكثر فيلم ها ترويج و تبليغ مى كنند.

در فيلم پيشگويى هاى نوستر آداموس اين آمريكاست كه مقابل مسلمان ها مى ايستد يا مثلاً بازى كامپيوترى خيلى مشهور يا مهدى كه اسم اصلى اش persian gulf inferno جهنم خليج فارس است، خليج فارس را مركز حركت هاى تروريستى جهان جلوه مى دهد.

ما در بعد روانشناسى مى گوئيم اين بازى افراد را نسبت به امام زمان و لفظ يا مهدى شرطى مى كند، ولى وقتى باطن قضيه را نگاه مى كنيد مى بينيد پيام ديگرى هم دارد و آن اين است كه وقتى خليج فارس مركز حركت هاى تروريستى جهان مى شود، حضور نظامى آمريكا در خليج فارس توجيه مى شود.

غرب يكى از كارهايش اين است كه قبل از اينكه به عمليات گسترده دست بزند، از طريق رسانه ها كار خودش را توجيه مى كند در سال 2000 فيلمى داشتيم در هاليوود با عنوان ماتريكس matrix. اين فيلم فروش و استقبال غير منتظره اى داشت.

در اين فيلم هويت انسان آينده كه به ماشين تبديل شده، زير سؤال مى رود. اما نجاتى كه براى فرار از اين بحران ذكر مى شود شهرى است به اسم zoin صهيون يعنى شما در اين فيلم پنج، شش بار كلمه صهيون را مى شنويد با اصطلاح لاتين آن و با چهره شهر منجى. يعنى تصويرى كه ارائه مى شود اين است كه فقط يكجاست كه در آن جا مى توانيد نجات پيدا كنيد، چه در قلمرو ماده و چه معنا و آن صهيون است . با توجه به مطرح بودن بحث آينده جهان در صحبت هاى انديشمندان مختلف غربى نظير هانتينگتون و فوكوياما و و مسأله آرماگدون armagddon يا نبرد آخرالزمان، ديدگاه غرب نسبت به مسأله آخرالزمان مهم است .

اگر به تاريخ سينما مراجعه كنيد از تقريبا 1964، 1965 سينما وارد مرحله جديدى مى شود كه اين مرحله توجيه كننده افزايش قدرت تسليحاتى شرق و غرب است، يعنى از آن موقع فيلم ها مى روند سراغ بشقاب پرنده ها و موجودات فضايى مثل فيلم هاى جنگ ستارگان jour locus كه از همان موقع شروع شد.

بعد كشف شد كه شرق و غرب كه اين فيلم ها را مى سازند، تعمد دارند. اگر انسان نسبت به يك قدرت فضايى بسيار قدرتمند ترسانده مى شد، تلاش در جهت افزايش قدرت تسليحاتى شرق و غرب توجيه مى شود و توجيه هم شد.

واقعيت اين است كه بحث آينده گرايى در غرب خيلى جدى است و به عبارتى جدى تر از فضاى ما و علتش هم اين است كه ما با مسأله انتظار در بعد مذهبى و دينى خودمان روبرو مى شويم و حضرت امام زمان ارواحنا له الفداء در قلمرو دينى ما حضور دارد. اما در غرب، بحث آينده نگرى در تمامى ابعاد فوق العاده جدى است. به همين دليل متفكران بخش مهمى از افكارشان را صرف اين مى كنند، چون قلمرو علمى غرب بالاست.

غربى ها متوجه شدند كه ما در اعتقادات اسلامى يك منجى داريم كه زمانى ظهور مى كند و لذا سعى كردند كه از اين موضوع براى رسيدن به اهداف سلطه جويانه خود استفاده كنند . مستر همفر دركتاب خاطراتش ذكر مى كند كه چطور ما محمد على باب را انداختيم در اين فضا و گفتيم تو بابى و امام زمانى به نحوى نشان مى دهد كه غرب نسبت به تأثير و اوج حضور اين انديشه در تمدن اسلامى شناخت پيدا كرده است.

قبل از انقلاب اسلامى و فيلم نوستر آداموس هم غربى ها فعاليت هايى انجام داده بودند منتهى مسأله مهدويت پس از پيروزى انقلاب ايران براى اين ها مطرح شد. اين فيلم مربوط به سال هاى 80 و 81 ميلادى است.

اين فيلم را اورسون ول كه فوق العاده معتبر بود در جهان سينما - و بنا به اعتبارش او را مفسر اشعار نوستر آداموس كردند ساخته بود.

مسأله امام زمان ارواحنا له الفداء براى اين ها مهم است. بعد بازى كامپيوترى يا مهدى ساخته شد، مقالات مختلفى نوشته شد، فيلم هاى مختلفى ساخته شد، منتهى از دهه نود سبك كار را عوض كردند. ديدند اگر بيايند امام زمان شيعيان را نفى كنند به نحو ديگرى اثباتش كرده اند. چون در جهان اين اتفاق وجود دارد كه اگر چيزى را غرب نفى كند، حتماً يك ارزشى دارد.
لذا در دهه 90 در فيلم هايى مثل صهيون آرماگدون يك بعد اثباتى براى آن طرف مطرح شد به جاى بعد تخريبى اين طرف. در سال 97 گاسپار وان برگر next war جنگ بعدى را نوشت و بخشى از آن را اختصاص داد به اينكه در سال 99 شخصى در ايران به قدرت مى رسد، به اسم "محمد منتظرى " كه اسم اصلى امام زمان ارواحنا له الفداء است.منتظرى هم، از انتظار گرفته شده و هيچ ارتباطى با شهيد محمد منتظرى حزب جمهورى اسلامى ندارد در فيلم نوسترآداموس هم مى گويد مردى كه نام آخرين پيامبر را با خود دارد، دوشنبه را براى تعطيل بر خواهد گزيد .

مى گويد ايشان به قدرت مى رسد و دانشمندان ناراضى هسته اى شوروى را فرا مى خواند و مى گويد من به شما دلار مى دهم، اسلحه بسازيد، اين ها يك اسلحه مى سازند به اسم ذوالفقار كه كره زمين را متلاشى مى كند الان غرب روى تخريب مفهوم مهدويت در جهان كار مى كند از يك طرف دارد مهدويت تخيلى خودش را ترويج مى دهد، ماتريكس مى سازد zion را الان در استراليا همزمان قسمت دوم و سوم ماتريكس را مى سازند و حتما استعاره هاى صهيونيستى و مهدويت در آن نقش دارد.[1]

[1] نشريه موعود شماره 25 و 26برگرفته ازگفت وگو با دكتر حسن بلخارى.

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» نشانه هاي ظهور

نشانه هاي ظهور

در اين مقاله از برخي نشانه ها که پيش از ظهور حضرت قائم (ع) تحقق مي يابد ، سخن مي گوييم .
نشانه هائي همچون فراگير شدن فساد و ستم در تمام زمين و گسترش فحشا و گردنکشي و دگرگونيهاي آسماني و قحط شديد و جنگهاي خونين که دو سوم از ساکنان روي زمين را در کام خود فرو مي برد ، و ظهور کسي که دجال خوانده مي شود و مردم را به باطل دعوت مي کند و آنها نيز به گرد وي جمع مي شوند و بالاخره ادعاي بعضي که مي گويند او مصلح اکبر است و سپس ناکامي او در متحقق ساختن مدعايش . ما در ذکر اين نشانه ها به استناد رواياتي که از پيامبر گرامي و ائمه اطهار (ع) تکيه مي کنيم .

1. رسول خدا (ص) فرمود :
«مهدي اين امت از ماست ، هنگامي که هرج و مرج دنيا را فراگير و فتنه ها آشکار گردند و راهها نا امن شود و برخي از مردم بر برخي ديگر هجوم برند . پس بزرگ به کوچک رحم نکند و کوچک بزرگ را احترام نکند در اين هنگام خداوند مهدي ما را مبعوث فرمايد . او نهمين کس از فرزندان حسين (ع) است . دژهاي ضلالت و دلهاي بي خبر را بگشايد ، در آخر الزمان به کار دين پردازد چنانکه من در اول الزمان بدان پرداختم ، زمين را از عدل و داد پر کند ، چنانکه از ظلم و بيداد پر شده باشد».

2. همچنين پيامبر گرامي در حديثي طولاني که آن را از امام علي (ع) نقل کرده است فرمود : «سپس ندايي برخيزد که از دور شنيده شود چنانکه از نزديک شنيده مي شود اين ندا رحمت است بر مومنان و عذاب است بر کافران . (امام گويد) : پرسيدم : اين ندا چيست؟ فرمود : سه نداست در ماه رجب نخستين آنها اين است : لعنت خدا بر ستمگران . و دومي اين است : نزديک شونده نزديک شد و سومي اين است : پيکر آشکاري را با طليعه خورشيد مي بينند (که مي گويد) : هان که فلاني مبعوث شد و نسب او را تا علي ذکر مي کند . هلاک ستمگران در اين روز است و در اين هنگام گشايش حاصل مي شود . عرض کردم : اي رسول خدا! پس از من چند امام خواهد بود ؟ فرمود (ع) : پس از حسين 9 امام که نهمين آنان قائم ايشان است».


3. در حديث ديگري از رسول خدا (ص) نقل است که فرمود : عرض کردم اي خداي من و سرورم ! چه وقت مهدي ظهور خواهد کرد ؟
خداوند وحي فرمود :
« اين امر هنگامي روي دهد که علم کنار رود و جهل آشکار گردد ، قاريان (قرآن) فزون شوند و عمل به آن اندک شود . کشتار زياد شود و فقيهان هدايتگر کم شوند ، و فقيهان گمراه و خائنان زياد شوند ، شاعران فراوان گردند ، امت تو قبرهايشان را مسجد گيرند.( مقصود عبادت اشخاص است که شرک به خداست و ربطي به تقرب به خدا از طريق توسل به قبول صالحان که سنت اسلام و مسلمين از آغاز بر آن است ، ندارد ) مصحفها و مسجدها زيور و زينت داده شوند (مقصود از زيور و زينت دادن مصحفها و مساجد اين است که مسلمان به هنگام ظهور تنها به مظاهر توجه دارند نه به حقايق و محتواها) ، ستم و تباهي فزوني گيرد ، نيرنگ آشکار شود و کار امت بدان وابسته شود ، نهي از معروف شود و مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا ورزند ، اميران کافر باشند و دوستانشان فاجر و يارانشان ستمگر ، و صاحبنظرانشان فاسقان . در اين هنگام سه نشانه پديد خواهد آمد . خسوفي در مشرق و خسوفي در مغرب و خسوفي در جزيره العرب . و نيز در بصره به دست يکي از افراد نسل تو که زنگيان او را پيروي مي کنند ، خرابي پديد آيد . و مردي از تبار حسين به علي خروج مي کند ، و دجال ظاهر مي شود ، از مشرق از سجستان ، خروج مي کند و سفياني ظاهر مي شود».

4. آن حضرت در حديثي در اين باره نيز مي فرمايد :
«به خاطر داشته باش ... علامت ظهور حجت اين است که چون مردم نماز را ميراندند و امانت را ضايع کردند و دروغ را روا شمردند و ربا خوردند و رشوه ستاندند و ساختمانها را محکم ساختند و دين را به دنيا فروختند ، سفيهان و نابخردان را به کار گرفتند و با زنان رايزني کردند ، پيوندهاي خويش را قطع کردند‌ ، پيرو هواها شدند‌ ، و خونها را کوچک شمردند ...
... حلم ، ضعف باشد و ستمگري فخر ، اميران فاجر باشند و وزيران ستمگر ، کارگزاران قوم خائنان باشند و قاريان فاسقان ، گواهي به ناحق آشکار گردد و گناه و تباهي و بهتان و گناه و طغيان فزوني پذيرد ، و مصحفها و مسجدها زينت و زيرو داده شوند و مناره ها بلند ساخته شود‌ ، و اشرار قدرداني شوند ‌، وصف بنديهاي بسياري مي شود ، تمايلات مختلف شوند ، و پيمانها زير پا نهاده شوند ،‌ و آنچه وعده داده شده نزديک شود ، زنان به خاطر حرص به دنيا با شوهرانشان در تجارت مشارکت کنند و بانگ فاسقان بلندي گيرد ، و سخن آنان اطاعت شود ، و رهبر قوم پست ترين آنها باشد ، و از ترس شر گنهکار از او بترسند و پرهيز کنند ، و دروغگو را تصديق نمايند و خائن را امين شمارند ، و اسباب و آلات موسيقي فراهم کنند ، و آخر اين امت اول آن را نفرين فرستد ، زنان خود را همانند مردان سازند و مردان به زنان همانند شوند ، و شاهد ، بي آنکه از او شهادتي خواسته باشند گواهي دهد ، و براي غير دين به تفقه بپردازد ، و کار دنيا بر آخرت ترجيح داده شود ، و پوست ميش بر گرگها بپوشانند حال آنکه دلهايشان بويناک تر از مردار باشد ، در اين هنگام است الوحي الوحي ، العجل العجل . در آن روز بهترين خانه ها بيت المقدس خواهد بود و بر مردم زماني خواهد آمد که هر کس آرزو مي کند ، اي کاش او هم يکي از ساکنان بيت المقدس بود».

5. آن حضرت همچنين در اين باره فرمود :
«خروج قائم را ده علامت باشد ، نخستين آنها شکافتن پرچمها و کوچه هاي کوفه ، و تعطيلی مسجدها ، و نرفتن حاجيان به حج ، و خسف و قذف در خراسان ، و طلوع ستاره دنباله دار ، و نزديک شدن ستارگان ، و هرج و مرج ، و قتل و غارت . اينها ده نشانه اند . از يک نشانه تا نشانه ديگر شگفتي است . پس چون نشانه ها تمام و کامل گردند قائم ما قيام خواهد کرد».
 


6. امام حسين (ع) فرمود :


«چون ديديد منادي از مشرق سه يا هفت روز ندا در داد ، منتظر فرج آل محمد (ص) باشيد ان شاءالله منادي از آسمان به نام مهدي بانگ مي زند . نداي او از مشرق و مغرب شنيده مي شود و هيچ کس خواب نمي ماند جز اينکه بيدار مي شد و هيچ کس ايستاده نيست مگر آنکه مي نشيند و کسي نشسته جز آنکه هراسان به پا بر مي خيزد . پس خدا بيامرزد کسي را که اين صدا را بشنود و آن را پاسخ گويد . زيرا صداي اول ، صداي جبرئيل روح الامين است».



7. در حديثي از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود :


«سلمان! سوگند به آن که جانم به دست اوست هنگام ظهور چيزي از مشرق و چيزي از مغرب آورده شود . پس واي بر ناتوانان امتم از شر آنها و واي بر ايشان از عذاب خدا . به کوچک رحم نمي کنند و بزرگ را پاس نمي دارند و از گنهکار جلوگيري نمي کنند ، کالبدشان کالبد آدميان است و دلهايشان دلهاي شياطين ...»


سپس فرمود :


« ... اندک نمي پايد تا آنکه زمين از بسياري باريدن باران بر آن (گل) و سست مي شود همه خيال مي کنند اين امر حادثه اي است مربوط به همان ناحيه خودشان پس در ميان مردم خويش درنگ مي کنند و زمين پاره هاي جگر خويش را به سوي آنان پرتاب مي کند . فرمود : يعني طلا و نقره را . سپس با دست خويش به ستونها اشاره فرمود و گفت : مثل اين . در اين روز نه طلا سود مي بخشد و نه سيم و اين معني قول خداوند است که فرمود : «همانا نشانه هاي آن فرارسيد». (منتخب الاثر، ص 434)



8. از امام عسکري (ع) نقل است که فرمود :


«مهدي ظاهر نشود مگر بر ترس شديد و زمين لرزه و فتنه اي که به مردم مي رسد و پيش از اين طاعون است و شمشيري که جدا کننده ميان عرب است ، و (در گرفتن) اختلاف شديد بين مردم ، و پراکندگي در دينشان و دگرگوني در حالشان ، (تا آنجا که) فرد هر بام و شام به خاطر ستيزه گريهاي مردم و خوردن آنها (حق) يکديگر را تمناي مردن مي کند . خروج او (مهدي «عج») موقعي است که (مردم) از گشايش ، نااميد و مايوس باشند . پس خوشا به حال آن که مهدي را درک کرد و از يارانش شد و واي و بس واي بر آن که با او و فرمانش راه مخالفت پيشه کرد». (منتخب الاثر ، ص 434)



9. از امام صادق (ع) نقل است که فرمود : «پيش از قيام قائم پنج نشانه باشد : يماني ، سفياني ، منادي که از آسمان ندا مي دهد ، خس در بيداء ، و کشته شدن نفس زکيه . فرمود: بين (قيام) قائم آل محمد و کشته شدن نفس زکيه جز پانزده روز فاصله نباشد». (منتخب الاثر ، ص 349)


همان امام (ع) در حديث ديگري فرمايد :


«پنج روز اول از ماه رمضان ، پيش از قيام قائم ، خورشيد مي گيرد». (منتخب الاثر ، ص 349)



علاوه بر آنچه گفته شد نشانه هاي بسيار ديگري نيز ذکر شده که به خاطر وجود تشابه ميان آنها و رواياتي که بيان گرديد ، به همين مقدار بسنده کرديم . از امام صادق (ع) نقل کرده اند که فرمود :


« کوفه از وجود مومنان خالي شود ، علم و دانش از آن رخت بربسته و نهان شود چنانکه مار در سوراخش پنهان مي گردد ، سپس عدم و دانش در دياري که قم ناميده مي شود آشکار مي شود و اين شهر، معدن علم و فضل مي گردد تا زماني که در زمين مستضعفي در دين باقي نماند حتي دوشيزگان پشت پرده . اين امر صورت نمي گيرد مگر هنگام نزديک شدن ظهور قائم ما . پس خداوند (قم) و مردم آن را قائم مقام حجت قرار ميدهد و اگر چنين نمي بود زمين ، اهلش را در کام خود فرو مي برد . و در زمين حجتي نمي ماند تا علم از او به ديگر سرزمينها در مشرق و مغرب سرازير شود و بدين وسيله حجت خدا بر خلق تمام گردد تا آنکه کسي بر زمين نمي ماند که دين و علم بدو نرسيده باشد . سپس قائم ظاهر مي شود و سبب کيفر خداوند و خشم وي بر بندگان مي شود . زيرا خداوند از بندگان انتقام نمي گيرد مگر پس از وقتي که حجت او را منکر شوند». (منتخب الاثر، ص 443 به نقل از بحارالانوار)



منبع : www.ashoora.ir




نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» سرزمینهای درگیر در واقعه ظهور: قِنّسرین

سرزمینهای درگیر در واقعه ظهور: قِنّسرین

آخرالزمان

یکی دیگر از شهرهای کور خمس «قنسرین» است که در منطقه شام قرار دارد و گفته شده که در کوهستان اطراف آن قبر صالح پیغمبر(علیه السلام) قرار دارد و در آن جای پای شتر (ناقه صالح) نیز موجود است و البته این را هم داریم که می گویند قبر صالح در یمن است.

در منابع آمده که مردم حمص در جنگ صفین، از معاویه در برابر حضرت علی(علیه السلام) حمایت کردند. آنها در جنگ صفین با شور جنگیدند، سپس مذهب تشیع را پذیرفتند.

در زمان جنگ های صلیبی این شهر متحمل ضررهای بسیاری شد و به ویرانه مبدل گردید.

 

موقعیت جغرافیایی

این استان در وسط سوریه واقع و مرکز آن شهر حمص است. رودخانه معروف«عاصی» که از لبنان سرچشمه می گیرد و به ترکیه می رود از این استان عبور می کند.

این استان با 41 هزار کیلومتر وسعت، بزرگترین استان سوریه از نظر مساحت می باشد و سومین استان سوریه از نظر جمعیت به حساب می آید. این استان از غرب با لبنان  و از شرق با عراق و اردن همسایه است. مقبره و مسجد خالد بن ولید در این شهر قرار دارد.

با توجه به روایات، وقتی سفیانی به مناطق پنج گانه تسلط می یابد، به جز تعداد کمی از خدا پرستان واقعی، بقیه مردم پیرو سفیانی می شوند. پس در روایات هم پیش بینی شده که مردم این منطقه دوباره به خاندان محمد(صلی الله علیه و آله) خیانت خواهند کرد

دین در قنسرین

هر چند اکثریت مردم این استان را اهل سنت تشکیل می دهند؛ اما تعداد قابل توجهی از پیروان مذاهب دیگر از جمله شیعیان، ارامنه و مسیحیان ارتدکس نیز در این استان و در کنار یکدیگر با صلح و دوستی زندگی می کنند.

 

اوضاع قنسرین در آخرالزمان

با توجه به این ویژگی های جغرافیایی، سفیانی به قدرتی عظیم دست یافته و بر مناطق خوش آب و هوا و دارای منابع آب و غذا مسلط می شود؛ اما با این وجود باز هم به دنبال نفوذ در مناطق دیگر خواهد بود.

با توجه به روایات، وقتی سفیانی به مناطق پنج گانه تسلط می یابد، به جز تعداد کمی از خدا پرستان واقعی، بقیه مردم پیرو سفیانی می شوند. پس در روایات هم پیش بینی شده که مردم این منطقه دوباره به خاندان محمد(صلی الله علیه و آله) خیانت خواهند کرد.

بخش مهدویت تبیان

 

 


منبع: کتاب دانشنامه سرزمین های درگیر، به کوشش اسماعیل شفیعی سروستانی، ص508

با تلخیص

سایت موعود

منبع : www.tebyan.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» پس چي شد؟

پيش‌گفتار
سال 2007 خبر عجيبي روي تلکس‌هاي خبري قرار گرفت: «مجموعه پيش‌گويي‌هاي «نوستر آداموس[1]» در کتابخانة «رم» کشف شده است. طي پانصد سال گذشته، اين کتاب در کتابخانة رم وجود داشته و مسئولان کتابخانه از وجود آن بي‌خبر بوده‌اند و در آن سال به طور اتّفاقي اين نسخة منحصر به فرد کشف شده است.»[2]
اين خبرسازي و هياهوي رسانه‌اي، مقدمه‎اي شد براي تشکيل پروندة پروژة آخرالزمان‌سازي و ساخت فيلم‎ها و مستندهاي فراواني که در آنها به نزديک شدن پايان عمر دنيا، تصريح مي‎شد. تمام محصولات اين پروژه، بدون اين‌که از نحوة وقوع پايان عمر دنيا به صورت شفاف سخن بگويند، فقط از وقوع آن خبر مي‎دادند. (البته پيش از اين در سال 1981 ميلادي و قبل از آن نيز چندين بار از پيشگويي‌هاي نوسترآداموس به شکل‌هاي مختلف(فيلم و...) بهره‌هاي فراوان برده بودند.)
تنها ساخت سه حلقه فيلم با نام 2012 در سال‎هاي 2007 تا 2009 حاصل اين غوغاسالاري رسانه‎اي نبود. فيلم‎هاي «2012 نوستر آداموس»، «2012 رستاخيز» و «2012» تنها بخشي از هجمة رسانه‎اي بودند که چون با نام سال پايان ادعايي دنيا به نمايش درآمدند از سوي مردم اقبال بيشتري به آنها شد و توانستند گوي سبقت را از رقباي ديگرشان چه در حوزة مستند و چه در حوزه فيلم سينمايي بربايند. البته اين، نه آغاز داستان «پايان دوران‌سازي» بود و نه پايان آن. در سه دهة اخير شاهد ساخت فيلم‎هاي بسياري با موضوع آخرالزمان و پايان عمر دنيا بوديم. روند ساخت اين فيلم‎ها که به فيلم‎هاي آخرالزماني معروفند به جرياني عادي و ثابت در هاليوود تبديل شده و هر ساله تعداد قابل توجهي فيلم با اين موضوع، روانة بازارِ اکران مي‎شود.

هدف و ريشة نظرية پايان دنيا
غربي‌ها با هدف معرفي خود به عنوان «‌منجي دنيا»، نظرية پايان دوران و فرارسيدن آخرالزمان را مطرح مي‌كنند. آنها در توليدات سمعي و بصري خود، تمام فضاي حاكم بر برنامه را فضاي آخرالزماني ترسيم مي‌کنند. در اين فضاي مهيب و خطرناك، تنها دولت ايالات متحده، منجي بشريت معرفي مي‌شود.
پايه و اساس پايان دوران بودنِ «2012» بر مبناي باورهاي قوم «مايا»[3] است. اين‌گونه القا مي‌کنند که ماياها سال 2012 را سال پاياني جهان مي‌دانند. در فيلم‌هايي هم كه غرب در اين زمينه توليد كرده است شاهد صحنه‌هايي هستيم که مکان‌ها و گروه‌هاي مذهبي پشت سر هم نمايش داده مي‌شوند و گزارش‌گرِ به اصطلاح اخبارِ مستند، اين‌گونه عرضه مي‌دارد که طبق باور همة پيروان اديان، اين همان نقطه پايانيِ موعود در اديان است؛ و سپس همة دنيا، پيروان اديان و نمادهايي از اماکن مذهبي جهان تخريب مي‌شود و بشر سکولار[4] حرف خداباوران را دروغ مي‌انگارد و مرگ خدا و اديان آسماني را اعلام مي‌کند.

دروغ‌هاي پي در پي
اين نخستين بار نيست که براي پايان دنيا، تاريخ تعيين مي‌کنند. قبلاً هم در اين زمينه، ادعاهايي داشته‌اند؛ به عنوان نمونه هارولد کمپينگ، کشيش معروف امريکايي، سال 1994 را پايان دنيا اعلام کرد ولي چنين اتفاقي نيفتاد. 18 سال بعد اعلام کرد که در 21 مي سال 2011 دنيا تمام مي‌شود و مسيح ظهور مي‌کند و مسيحيان نجات مي‌يابند، ولي باز هم چنين اتفاقي نيفتاد...
پرسشي که در ذهن هر فرد آزاد انديش ايجاد مي‎شود اين است که اگر غربي‎ها سال 2012 را سال پاياني عمر دنيا مي‎دانند چرا براي بازي‎هاي مهم و مسابقات جهاني تا سال 2024، هم کشور ميزبان و هم حاميان مالي مشخص شده‎اند. چرا قراردادهاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و... تا سال‎هاي دور و دراز، حتي بعد از 2100، را در دستور کار خويش دارند. از آن سو در سال 2009 که فيلم 2012 ساخته شد، فيلم‌هايي مانند 2022 نيز ساخته شدند که نشان مي‎دهد مفاهيمي که در اين فيلم آموزش و القا مي‎شود دروغي بيش نيست و براي فريب افکار عمومي و انحراف آن از بحران اقتصادي به سوي مسائل جنبي بوده است. براي افراد اهل فکر و انديشه، فايدة اصلي اين فيلم‎ها اين است که باور کنند غرب آرايش آخرالزماني گرفته و براي به ظهور رساندن منجي و مسيحاي خيالي خويش از هيچ راهي فروگزار نيست. اين جريان، وظيفة ما را براي انتظار موعود و مصلح دينمان سنگين‎تر مي‎کند. وقتي همة دنيا، آمادة آمدن آن مصلح نهايي هستند؛ چرا ما که منتظران حقيقي و ياران و شيعيان او هستيم اين قدر بي‌تفاوت باشيم تا از قافلة ظهور جا بمانيم؟! سال 2012 نيز رو به پايان است ولي خبري از اتمام دنيا نشد و همچنان حركت جاري دنيا باقي است. حوادث مهيب و عجيب و غريبي كه به نمايش در آوردند دروغ آنان را آشکارتر کرد. آن همه غوغاسالاريِ غربي، بار ديگر پوچ در آمد.
وقتي همة دنيا آمادة آمدن آن مصلح نهايي هستند چرا ما که منتظران حقيقي و ياران و شيعيان او هستيم اين قدر بي‌تفاوت باشيم که از قافلة ظهور جا بمانيم؟!

علي قهرماني
برگرفته از مجله امان شماره 39

[1]. نوستر آداموس با نام واقعي ميشل دي نستردام، متولد 14 يا 21 دسامبر سال 1503 ميلادي؛ فوت: 2 ژانويه 1566؛ محل تولد: سينت رمي فرانسه. او پس از آشنايي با نويسندهٔ نامدار فرانسوي «فرانسوا رابله» آغاز به نوشتن تکه‌هاي ادبي کرد و از سال 1554 اشعار رمزآلود خود را به صورت رباعي (دوبيتي) سراييد. وي بر اين نکته پا مي‌فشارد که سرنوشت بشر و آيند جهان را با دانش حرکت ستارگان مي‌توان دريافت و هر رباعيِ او گوياي رخدادي است که در آينده دور يا نزديک روي خواهد داد. البته اشعار دو پهلو و رمزآلود وي را سياستمداران چندين بار به نفع جاه­طلبي خويش،‌ تطبيق نادرست کرده‌اند.
[2] . zamanzohur.blogfa.com.
[3] . «مايا» نام گروهي از اقوام سرخ‌پوست در جنوب مكزيك و شمال آمريكاي مركزي و نام تمدني قديمي در همين منطقه است. البته سبك تفكر مذهبي ماياها كاملا از عقايد مذهبي جهان قديم متفاوت بود. بيشتر متون قديمي اين دين از ميان رفته و براي همين، شناخت ايدئولوژي ماياهاي قديم سخت و تا اندازهٔ زيادي مبتني بر حدس و گمان است. (دانشنامه آزاد ويكي پديا)
[4] . انسان­گرايي سکولار يا اومانيسم سکولار، فلسفه‌اي است که بر پايهٔ خرد، اخلاقيات و دادگري است و به طور ويژه هرگونه پايهٔ فرا طبيعي و مذهبي براي اخلاقيات را رد مي‌کند و مي‌گويند اخلاقيات با دين ارتباط ندارد.

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» مركز ظهور و سكونت حضرت مهدي

اقامتگاه حضرت مهدي و مركز ظهور و سكونتش :

امام قائم (ع) اكنون كجاست؟ آيا همسر و فرزند دارد؟ هنگام ظهور از كجا ظهور مي كند؟ و در كجا قيام مي نمايد؟ كي و در چه روز؟ و مركز حكومتش كجاست؟
براي پاسخ به اين پرسشها ، ناگريز بايد از روايات و گفتار پيامبر (ع) و امامان (ع) استفاده كرد مطابق بعضي از روايات ، آن حضرت همه ساله در مراسم حج شركت مي نمايد .
همچنين هرجا كه بخواهد ، به خصوص در كنار قبر امامان (ع) و مكانهاي شريف ، خواهد رفت.
او بر اساس برنامه هاي اسلام ، داراي همسر و فرزند خواهد بود ، چنانكه در بعضي از دعاها به اهل بيت (ع) آن حضرت اشاره شده است .
و در مورد اقامتگاه او چندين مكان در روايات ذكر شده مانند : مدينه ، دشت حجاز ، كوه رضوي ، كرعه (قريه اي در يمن) و سرزمينهاي دوردست . از جمله روايت شده : ‹‹حضرت مهدي (ع) و فرزندانش در جزيره هاي بسيار بزرگ و پهناور در دريا زندگي مي كنند .
و مطابق روايت ‹‹علي بن فاضل مازندراني›› كه در نجف اشرف سكونت داشته ، حضرت مهدي (ع) و ياران و فرزندانش در جزيره خضراء است .
داستان علي بن فاضل مازندراني ، به طور مشروح در كتاب اثباه الهداه ، ج7 ص371 آمده است ، كه فشرده آن بعداً خاطرنشان مي شود .
در مورد جزيره خضراء ، بحث و گفتگو بسيار است ، بعضي از دانشمندان از قراين و ويژگيها ، حدس زده اند كه جزيره خضراء ، همان ‹‹مثلث برمودا›› است كه از عجيب ترين و مرموزترين مكانهاي روي زمين است و در دل غربي ترين اقيانوس اطلس قرار دارد .
از عجائب مثلث برمودا اينكه : هر هواپيما يا كشتي به حدود آن برود ، به طور اسرار آميزي ناپديد مي گردد ، و جالب اينكه آبهاي آن سفيد است ، و هر روز خبر غرق شدن تعداد تازه اي از كشتيهاي اقيانوس پيما در آبهاي سفيد مثلث برمودا ، به گوش رسيده و مي رسد .
 

از دعاهاي حضرت مهدي (ع) اين است :
اللهم احجبني عن عيون اعدائي، و اجمع بيني بين اوليائي :
‹‹خدايا مرا از ديد دشمنانم پوشيده بدار ، و بين من و دوستانم ، در يكجا جمع كن.››
به مقتضاي استجابت اين دعا ، اقامتگاه آن حضرت از ديدگاه و دسترس دشمنان ، محفوظ خواهد ماند ، و ممكن است همين مطلب تأييدي باشد كه اقامتگاه اصلي آن حضرت در مثلث برمودا است . به هر حال اين يوسف گم گشته ، روزي به كنعان بر مي گردد ، و چشم يعقوب را بينا و روشن مي كند به گفته حافظ :
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نگشت دائماً يكسان نماند حال دوران ، غم مخور
حال ما در فرغت جانان و ابرام رقيب جمله مي داند خداي حال گردان غم مخور
حضرت مهدي (ع) هنگام ظهور ، در مكه ظهور مي كند ، و بر كعبه تكيه نموده خطبه مي خواند ، 313 نفر از ياران مخصوصش ، در همانجا به آن حضرت مي پيوندند .
مطابق بعضي از روايات ، آن روز ، روز جمعه است ، و در روز شنبه روز عاشورا از مردم بيعت مي گيرد . امام جواد (ع) فرمود :
كاني بالقائم يوم عاشوراء ، يوم السبت، قائماً بين الركن و المقام بين يديه جبرئيل ينادي : البيعه الله:
‹‹گويا قائم (ع) را در روز عاشورا ، روز شنبه مي نگرم كه بين جحرالاسود و مقام ابراهيم ايستاده ، و پيش روي او جبرئيل فرياد مي زند : بيعت مخصوص خدا است.›› يعني با امام مهدي (ع) بيعت كنيد ، كه بيعت با او بيعت با خدا است.
و امام صادق (ع) فرمود : ‹‹نخستين كسي كه با قائم (ع) بيعت مي كند ، جبرئيل است.››
سپس 313 نفر اصحاب مخصوص ، فرا مي رسند و بيعت مي كنند ، حضرت مهدي (ع) در مكه مي ماند تا يارانش به ده هزار نفر مي رسند ، آنگاه از آنجا به سوي مدينه حركت مي نمايد . و سپس از مدينه به سوي عراق و كوفه حركت مي كند و در مسير راه ، گروههاي بسيار ، به سپاه آن حضرت مي پيوندند ، سرانجام آن حضرت وارد كوفه مي شود و آنجا را مركز حكومت جهاني خود قرار مي دهد .
امام باقر (ع) در ضمن گفتاري فرمود : ‹‹سپس مهدي آل محمد (ع) به كوفه باز مي گردد ، و 313 نفر اصحاب خاص خود را به سوي تمام نقاط جهان مي فرستد (كه هر كدام حاكم يكي از بخشهاي جهان خواهند شد) حضرت مهدي (ع) دستي روي شانه ها و سينه هاي آن 313 نفر مي كشد ، پس از اين لطف و عنايت ، آن 313 نفر آن چنان در سطح عالي از مقام و كمال قرار مي گيرند ، كه در شناخت احكام و امور و قضايا هرگز درمانده نخواهند شد.›› (الامام المهدي من المهدالي الظهور،ص543)

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» آينده جهان و نظريه پردازان

امروزه در اثر تحولاتى كه در آخرين دهه قرن بيستم رخ داده است، خصوصاً فروپاشى شوروى وپايان رسمى جنگ سرد، انديشه حكومت جهانى به محور پيش بينى نويسندگان معاصر عمدتاً آمريكاييان درباره آينده جهان تبديل شده است.

ديدگاه مشترك نويسندگان غربى، توسعه خطى تحولات ورسيدن حتمى به حكومت جهانى دموكراسى ليبرال است. لذا "مسؤوليت " رهبران عرب براى رسيدن به آن موقعيت و بى فايده بودن مقاومت مردم و رهبران غيرغربى در برابر اين سير محتوم وقايع جهان را متذكر مى شوند. اما هر يك از آن ها براى مقصود خويش راهى جداگانه را برگزيده اند. به تعدادى از اين نظريات يا پيش بينى ها، بدون نقد آن، اشاره مي كنيم.

الف ) فرانسيس فوکوياما : معاون ژاپنى الاصل بخش برنامه ريزى سياسى وزارت امور خارجه آمريكا- تابستان 1989با پردازشى نو از انديشه هگل درباره آخر الزمان، چنين مى انديشد كه جريان حقيقى تاريخ، در سال 1806 كمال معنوى پيدا كرده است وپس از ظهور وشكست محتوم فاشيسم وماركسيسم، سرانجام به سيطره دموكراسى ليبرال مى انجامد وبه كمال مادى هم دست مى يابد .
او تنها الترناتيو جايگزين واقعى ومعتبر ليبراليسم را فاشيسم وكمونيسم مى داند كه فروپاشيده اند، ولى معتقد نيست كه ديگر هيچ انديشه اى وجود ندارد. بلكه به نظر او در پايان تاريخ برخى جوامع به صورت جوامع ليبرال موفق در آمده وبقيه هم از ادعاى خود مبنى بر ارايه اشكال والگوهاى متفاوت و برتر درباره ساماندهى انسانى چشم مى پوشند. در واقع ليبراليسم از آن رو بر جهان مسلط مى شود كه در برابرش، ايدئولوژى بسيج كننده اى براى رويارويى با آن وجود ندارد. اين به منزله نقطه پايان تحول ايدئولوژيكى بشريت و جهانى شدن دموكراسى غربى به عنوان شكل نهايى حكومت با لوازم آن يعنى شيوه زندگى سرمايه دارى وميل دستيابى به جامعه مصرفى كه به ليبراليسم اقتصادى وسياسى منجر مى شود است.

او اين ركود برخورد وتكاپوى انديشه ها را پايان تاريخ مى نامد دورانى كه در آن شور و شوق ها از بين رفته و سده هاى ملالت بارى در پيش خواهد بود.

او درباره جهان سوم معتقد است كه هنوز در تاريخ فرو رفته است، و آن را تحقير مي کند ومي گويد كه جهان سوم در تحول ايدئولوژيكى جهان نقشى ندارد . از نظر او تعارض شمال و جنوب به جاى شرق و غرب بيدارى جهان اسلام، رشد ملي گرايى، شكست سياست هاى توسعه، گسترش تروريسم، بحران سيستم پولى بين المللى، بى ثباتى بازارهاى جهانى، قدرتمند شدن متزايد هند وبرزيل، همگى فرعى بوده وتناقض بنيادين با ليبراليسم ندارند . بلكه ميراث مشترك ايدئولوژيكى بشريت اهميت دارد. اين ميراث مشترك، همان ليبراليسم اقتصادى و سياسى است.

ب) مارشال مک لوهان نيز همين نظر را با ديدگاه ديگرى بيان مي کند. ديدگاه او مبتنى بر انقلاب در عمليات با اطلاعات است كه جهان كنونى را به يك دهكده تبديل كرده است وحتى ارتباطات در جهان فعلى از ارتباط افراد يك دهكده سريع تر و راحت تر شده است.

در همه دنيا يك درياى واحد اطلاعاتى هست كه سرچشمه ومنبع آن غرب است . اين تحول در اطلاعات سبب تماس نزديك فرهنگهاى بومى غير غربى با فرهنگ غربى دموكراسى ليبرال شده است ودر اين تماس طبعاً فرهنگ قوى وغالب، فرهنگهاى ديگر را جذب وهضم مي کند وتفكرليبراليسم در سراسر جهان رواج مى يابد. فرهنگها يك كاسه مى شوند و عناصركليدى ساختار اجتماعى اقتصاد، سياست، فرهنگ و غيره همه به سوى يكسان شدن پيشرفته و نهايتاً مقتضى ايجاد يك حكومت جهانى كه فرهنگ وساختار اجتماعى دهكده جهانى هويت آن را تعيين مي کند، خواهد بود. با اين مقدمات ضرورتاً حكومت واحد جهانى با فرهنگ دموكراسى ليبرال تشكيل مى شود .

ج) آلون تافلر ديدگاهى دارد كه نه مبناى فلسفى دارد و نه روش جامعه شناختى استدلال و برهان نهايى ارايه نمى دهد بلكه همواره ازيك نقطه شروع كرده و با ارايه مثال و نمونه به نقطه ديگرى عزيمت مي کند. او مشكل آينده جهان را بر اساس نوع قدرت و تقسيم آن ترسيم مي کند وقدرت را مهم ترين يا تنها عامل موثر سياسى جهان وساختار اجتماعى بشر مى داند .

او معتقد است كه سه گونه تمدن در جهان وجود دارد كه هر يك نظام خاصى براى توليد ثروت دارد: تمدن كشاورزى موج اول تمدن صنعتى موج دوم تمدن علمى و اطلاعاتى موج سوم كه راه آينده جهان در نتيجه برخورد آن ها با هم ايجاد ومشخص خواهد شد .
در اين تمدن ها اگر چه عناصرى از مذهب، فرهنگ و قوميت وجود دارند، ولى اين پيوندها توسط نيروهاى صنعتى ضعيف شده اند، لذا در تمدن موج سوم تأثير اين عناصر بسيار اندك و در تمدن كشاورزى در بالاترين حد است.

او هر يك از اين تمدن ها را- چون جوامعى با مذاهب، فرهنگها وقوميت هاى متفاوتى را در بر مي گيرد- يك ابر تمدن مى نامد كه با مفهوم رايج تمدن چندان سازگار نيست. به نظر تافلر جنگ به شيوه موج سوم، جنگى با ابزار وتسليحات هوشمندانه الكترو- ليزرى است، كه دقت بسيار و آسيب پذيرى كم دارد و جنگى بهداشتى وپاكيزه است. [1]

د) پال کندي از استادان مشهور انگليسى دانشگاه هاى آمريكا، نظراتى واقع بينانه تر دارد. البته نظريات وى جنبه پيش بينى ندارد، بلكه بررسى مشكلات واقعى است كه به ترتيب ايالات متحده آمريكا، غرب وبالاخره تمام انسان ها با آن مواجه هستند و خواهند بود. بنابراين مى توانيم نظريات او را در دو قسمت بيان كنيم:

1. افول نسبى ايالات متحده آمريكا: كه به تعبير وى به عارضه گستردگى بيش از اندازه امپراتورى دچار شده است . يعنى مجموع منافع وتكاليف جهانى اَن، امروزه بسيار بزرگتر از قدرت آن براى دفاع همزمان از همه آن هاست. وهمچنين با امكان نابودى هسته اى كه ماهيت سياست قدرتمندانه بين المللى را كاملا دگرگون كرده است روبرو است . به نظر وى به دليل امكان نابودى كامل طرفين در يك جنگ تمام عيار هسته اى، آن ها به گسترش نيروهاى سنتى خود كه هزينه بسيار بيشترى دارد، رو آورده اند. مجموع اين خصوصيات سبب شده است كه اگر روزى كشورهاى مهم درگيرجنگ غيرهسته اى شوند، وضعيت استراتژيکى ايالات متحده آمريکا سبب شود مثل اسپانيايى امبراتورى يا بريتانياى دورآن ادوارد هفتم، مخاطراتى عظيم متوجه منافع اين كشور در خارج از آن شود واين كشور هم به تنهايى قادر به دفاع همزمان از آن ها نخواهد بود وترك هر يك از آن ها هم خطرات بزرگ ديگرى دارد.

2. مشكلات آينده جهان خصوصاجهان غرب: پاول كندى برخى از مسايل را كه مشكلاتى مشترك البته از وجوه مختلف در انتهاى قرن بيستم براى بشر مى آفريند، بررسى مي كند: انفجار جمعيت، انقلاب بيولوژى ونتيجه بيكارى، فقر ونگرانى ميليون ها كشاورز، پشرفت ارتباطات و...

او نتايج اين مشكلات و راهاي مبارزه با آن با تقويت آن را نيز بررس مي كند. روى هم رفته كار پاول كندى عمدتا بررسي واقعيت است نه پيش بيني آينده البته نويسندگان ديگرى هم در اين مورد نظراتى دارند . مثلا دكتر احمد سيف معتقد است كه دموكراسى هاى غربى ازجهان سوم دشمناني ديو هيبت واهريمني نشان مى دهند از نظر رقابت ايدئولوژيک، از نظر احتمال مهاجرت گسترده جنوب به شمال، واز نظر تهديد نظامى وغيره تا خود موفق شوند به حالت بربريت برگردند .

هـ ) ساموئل هانتين گتون استاد دانشگاه هاروارد آمريکا كه نظريه معروف برخورد روياروى تمدن ها را پرداخته است ، خلاصه انديشه وى از اين قرار است:

1. نقطه اصلى برخورد در جهان آينده نه ايدئولوژيکي است ونه اقتصادى، بلكله فرهنگى است وبين تمدن ها صورت مي گيرد
2. حتى ممكن است در درون يك تمدن نزاع ها وبرخوردهاي هم پديد آيد ولى سرنوشت جهان را برخورد تمدن ها تعيين خواهد كرد.

3. تمدن، بزرگترين واحد عرصه بين الملل است ودرجهان كنوني هفت يا هشت تمدن بزرگ وجود دارد: تمدن غربي، تمدن كنفوسيوسى، تمدن ژاپنى، تمدن اسلامى، تمدن هندو، تمدن اسلاوى- ارتدوكس، تمدن آمريكاى لاتين و احتمالا تمدن آفريقايى.
اين تمدن ما وجوه اختلاف اساسي دارند: تاريخ، زبان، فرهنگ، سنت، واز همه مهم تر مذهب البته اختلاف لزوما به معني درگيرى ودرگيرى مترادت باخشونت نيست. هر چند اقلب، طولانى ترين وخشونت آميزترين برخوردها بين تمدن ها بوده است.

4. جهان در حال کونش و واکنش ، بين ملت هاى وابسته به تمدن هاي مختلف درحال افزايش، و درنتيجه هوشياري تمدني وآگاهي به وجوه اختلاف بين تمدن ها ووجوه اشتراك در درون هر تمدن در حال شدت يافتن است خودآگاهي تمدنى.

5. مذهب وفرهنگ، هويت واقعي افراد را تشکيل مى دهد وحل مسايل مربوط به آن از حل مسايل اقتصادى وسياسي دشوارتر است وتمايزات مربوط به آن واقعي وغير قابل تعويض يا معامله است.

6. تمدن هاى كنفوسيوسى واسلامى در حال ارتباط وهمكارى با هم در برابر تمدن غرب براى برخورد با منافع، ارزش ها وقدرت آن هستند. موضوعات همكارى وارتباط اين دو با هم، سلاح هاى هسته اى شيميايى وبيولوژيكى، موشك هاى بالستيك و ابزار پيشرفته پرتاب آن ها، قابليت هاى راهبرى واطلاعاتى و ديگر امكانات الكترونيكى در اين زمينه است و غرب مي كوشد در قالب كنترل تسليحات با آن مقابله كند .

اين امر احتمالاً موجب درگيري بين غرب وچند كشور اسلا مى- كنفوسيوسى در آينده بسيار نزديك خواهد شد . در انتها وي به غرب اندرزهايى از قبيل همكارى ووحدت بيشتركشورهاى غربى با هم، افزايش قدرت خود وسازش با تمدن هاى ديگر وادامه رابطه با روسيه و ژاپن، استفاده از تعارض هاى درون تمدن هاى ديگر و حمايت ازگروه هاى غربگرا در تمدن هاى ديگر و درك عميق تر از ارزش ها و باورهاى تمدن هاى ديگر و شناخت عناصر مشترك بين تمدن غربى وساير تمدن ها و نيز تقويت نهادهاى بين المللى تحت سلطه اش مى نمايد.

7. از نظر هانتين گتون جهان معاصر پس ازجنگ سرد دو خصيصه دارد:

1. درگذشته يك نظام بين المللى چند قطبى پس از شكست ناپلئون مبتنى بر چارچوب غرب واروپا وجود داشت، اكنون براى اولين بار در تاريخ، سياست هاى جهانى هم چند قطبى است وهم چند تمدنى هر يك يا چند قدرت بزرگ متعلق به يك تمدن هستند.

2. درجهان چند قطبى- چند تمدنى، بى ترديد غرب همچنان به صورت فائقه خواهد ماند، ولى قدرت وجذابيت تمدن هاى ديگر در حال افزايش وعكس العمل بر ضد غرب هم در حال شكل گيرى است. ولى در دراز مدت قدرت غرب نسبت به ديگر تمدن ها در حال كاهش است.

8. مهم ترين منابع بى ثباتى درجهان معاصر عبارتند از:

الف: درجهان چند مليتى- چند تمدنى، بروز درگيرى هاى قومى و قبيله اى در درون كشورها و جوامع امرى كاملا بديهى است .

ب: پويايى موجود درجهان اسلام در زمينه تجديد حيات اسلام كه بنيادگرايى اسلامى صرفاً بخش كوچكى از آن است. احياى اسلام واكنشى است به مشكلات ناشي از نوسازى وتحول اجتماعي ، افزايش جمعيت، شهرى شدن مردم و از خود بيگانگى گسستن از سنت هاى بومى و نيز واكنشى است عليه قدرت غرب.

ج: تحولات ژرف جارى در آسياى شرقى كه پوياترين منطقه اقتصادى جهان است و چرخش قدرت از غرب به سمت كشورهاىآسيايي بسيار بديهى است وچين بازيگر اصلى درآسياست ودر آينده اين كشور پس از رشد اقتصادى سريع گستاخ تر وتوسعه طلب تر و مهاجم تر وامپرياليست تر خواهد شد.

9. هانتين گتون جريان هاى دموكراسى شدن درجهان معاصر و آخرين مراحل آن وتغيير ساختارهاى حكومتى مختلف در نقاط متفاوت جهان وهمچنين تغييرات نهادها وسازمان هاى تشكيل دهنده هر يك وميزان سازگارى آيين كنفوسيوس واسلام با دموكراسى را بررسى مي کند ورهنمودهايى را نيز براى دموكرات شدن ذكر مي کند وعلل ميزان پيشرفت دموكراسى در جوامع را مورد تحقيق قرار مى دهد.

واما از ديدگاه قرآن؛ قرآن كريم درباره سرانجام بشر، ديدگاهى خوش بينانه دارد و در آن پايان دنيا، پايانى روشن و سعادت آميز دانسته شده است . عبوديت الهى در سطوح گوناگون فردى و اجتماعي آن، براساس برنامه ريزى خداوند و در چارچوب اصل اختيار واقع شده و غالب انسان ها از آن بهره مند مى شوند.

آيات ناظر به آينده جهان، بر عنصر خوش بينى در جريان كلى نظام طبيعت و طرد عنصر بدبينى درباره، پايان كار بشر تأكيد ورزيده، به نوعي فلسفه تاريخ بر اساس سيرعمودى و تكاملى آن اشاره دارد.

از نگاه اسلام، دين با پشت سرگذاشتن مراحل مختلف، دركامل ترين شكل خود به بشر عرضه شده است و تمام نبوت ها و شرايع پيشين، مقدمه شريعت ختميه اند. در مجموع مى توان نتيجه گرفت كه دوره اسلامى، همان دوره آخرالزمان است كه تحقَق كامل ديدگاه مثبت اسلام، درباره پايان تاريخ، در عصر ظهور امام مهدى ارواحنا له الفداء به وقوع خواهد پيوست.

آيه 55 سوره نور وَعَدَ آللهُ آلذِين أمنوا مِنكُنم وَعَمِلوا ألصالحا ت ليستخلفنهم في الأرضِ کما استخلف الذين من قبلهمَ وَليمکن لهم دينهم لهم دينهم الذيي ارتضي لهم وليبلنهم من بعد خوفهم امنا يعبودونني لا يشرکون بي شيئا.

دلالت بر پايانى خوش براى جهان دارد .

[1] نشريه موعود شماره 10 ص 76.

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» انتظار و صهيونيسم

در عصر ما كه يهوديان صهيونيسم خود بر پاى خاسته و با اشغال فلسطين درصدد برآمده اند حقارت هميشگى قوم يهود را برافكنند، چيزى از تب و تاب انتظار موعود كاسته نشده است و يهوديان در انتظار مسيحا لحظه شمارى می كنند.

حدود صد سال پيش متفكران يهود گفتند قوم ما اين همه سال در انتظار مسيحا خوارى ها را بر خود هموار كرد، ولى از وی خبرى نيامد. ديگر انتظارمان به سر آمد و كاسه صبرمان لبريز شد. جا دارد كه خود براى پايان دادن به وضع موجود برخیزیم .

آنان مكتب صهيونيسم را تأسيس كردند و گفتند بايد خودمان فلسطين را بگيريم . عموم يهوديان می گفتند اين كار درست نيست، زيرا طبق باورهاى دينى، تنها مسيحا مى تواند به چنين كارى اقدام كند. صهيونيسم ها گفتند ما براى قيام مسيحا پايگاهى در فلسطين درست می كنيم. قانع نمودن قومى كه قرن ها در خيالات واهى به سر برده بود، كارى مشكل بود.

اما آنان با صبر و حوصله فراوان، براى اين كار تبليغ كردند و مهاجرانى را به فلسطين بردند و پنجاه سال پيش دولت غاصب اسرائيل را در اراضى اشغالى بنياد نهادند.

البته هنوز هم اقليتى ناچيز از يهوديان بر اثر دلبستگى شديد به اميدهاى قديم، تشكيل دولت صهيونيستى را مخالف آرمان مسيحاى مى دانند و پيوسته با آن مخالفت كرده، می گويند بايد به سنت انتظار ادامه داد.

سرانجام، سواد اعظم يهوديت صهيونيسم را از جان ودل پذيرفتند و آن را رهگشاى عصر مسيحا دانستند. از اين رو، صهيونيسم هاى غاصب فلسطين، علاوه بر دعاهاى مسيحايى موسوم، در پايان مراسم سالگرد بنيانگذارى رژيم غاصب (پنجم ماه اِیار عبرى) پس از دميدن در شيپور عبادت، اين گونه دعا می كنند:

اراده خداوند ما چنين باد كه به لطف او شاهد سپیده دم آزادى باشيم و نفخ صور مسيحا، گوش ما را نوازش دهد.

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» استكبار جهانى و مهدى باورى

نظام سلطه جهانى و جبهه استكبار براى استمرار بخشيدن به نفوذ و تسلط و حفظ منافع نامشروع خود، با دقت فراوان، امكانات و نقاط قوت جهان اسلام را زير نظر دارد تا آن ها را به دقت شناسايى كرده و نابود سازد.

يكى از اين نقاط قوت، انديشه رهايى بخشِ "مهدى باورى " است كه درخط مشى مبارزاتى امت مسلمان از جايگاه استراتژيكى برخوردار است. از اين رو استكبار جهانى، سناريوهاى متعددى را جهت تضعيف و نابودى اين انديشه مقدس طراحى كرده و متناوباً به اجرا گذارده است كه به برخى از آن ها اشاره مي كنيم:

1. دخالت مستقيم و حمايت از پروسه شخصيت پردازى و مهدى تراشى: حمايت خائنانه استعمارگران و جبهه استكبار از مدعيان مهدویت مانند مهدى الصومال در آفريقا، سيد على محمد باب، حسينعلى بهاء و سيد محمد نوربخش در ايران، ميرزا غلام احمد قاديانى در پاكستان، سيد محمد جونپورى در هند و محمد بن عبدالله القحطانى در حجاز، به خوبى روشنگر اهداف شوم و پليد آنان است.

2. تخريب پايه هاى فكرى مهدى باورى از طريق ژست هاى علمي و به ظاهر شرق شناسى: نظام سلطه زير نقاب شرق شناسى، سربازان صليبى خود مانند فان فلوتن، گلدزيهر يهودى ، ولهوسن پروكيلمن ودونالد سن را با نام مستشرق، راهى كشورهاى اسلامي كرد تا شايد از طريق شبهه سازى و ترديد افكنى، اذهان افراد غير متخصص و غير آشنا با مبانى دقيق اسلامي را مشوب سازند كه متأسفانه در اين باب به توفيقاتى هم نايل شدند و اسلام گرايانى چون )احمد امين و محمد رشيد رضا را به اين دام كشيدند.
3. پرورش و حمايت از خودباختگان سرسپرده داخلى: كوته فكرانى چون احمد كسروى، شريعت سنگلجي، سلمان رشدى و احمد الكاتب طعمه هاى خوبى بودند كه استكبار جهانى آنان را به راحتى يا اعطاى مدال هاى نويسنده آزاد انديشه، متفكر منصف و پژوهنده روشنفكر به دام خود بكشند و به آنان گوشزد كنند كه هر لقب و عنوان در برابر يك ضربه به اصول و باورها يا دهن كجى به مفاخر و ارزش ها، نصيبشان خواهد شد.

4. انتشار تبليغات مسموم رسانه اى: مانند ساخت سريالى به نام نوستر داموس كه به مدت سه ماه متوالى از شبكه تلويريونى آمريكا پخش شد و هدف از آن به تصوير كشيدن چهره اى خشن و گرفتارِ جنون قدرت از مهدى موعود نستجير بالله و تحريك عواطف ملل غربى عليه اسلام و منجى موعود آن بود. تحريف انديشه ناب مهدويت از طريق ارايه مقالات به ظاهر تحقيقى دركتب معتبر[1]

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 23 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» آخرالزمان از دیدگاه اسلام

سکوت ثانیه ها

دوره پایانی دنیا
واژه «آخرالزمان» در قرآن به کار رفته است، اما مطالب گوناگونی درباره این موضوع از آیات می توان برداشت کرد. قرآن به طور کلی، جهانیان را به دو بخش پیشینیان (الاولین، المستقدمین) و پسینیان «الاخرین، المستخرین» دسته بندی کرده است. (واقعه: 13 و 39 و 49؛ حجر: 24) افزون بر آن، آیاتی در قرآن از میراث رسیدن زمین به صالحان و مستضعفان، پیروزی نهایی حق بر باطل و گسترش اسلام در سر تا سر جهان سخن می گوید که پس از وقوع بلاها و فتنه های بسیار محقق می شود. «اعراف: 128؛ نور: 55؛ قصص: 5؛ فتح:28 و ....» این آیات با دوره پایانی دنیا ارتباط دارند و برخی نشانه های قیامت که از آن به «اشراط الساعه» تعبیر شده است، (محمد:18) در این بخش واقعند. در روایات و تفاسیر، هنگام بر شمردن نشانه های آخرالزمان از «اشراط الساعه» نیز سخن به میان آمده است. از این رو، برای جدایی این دو، موضوع اول به حوادث و تحولات اجتماعی در واپسین دوره حیات بشری اختصاص یافته است که معمولاً در کتاب هایی با عنوان «الملاحم والفتن» و کتاب های مربوط به غیبت امام زمان بررسی می شوند. اشراط الساعه نیز به حوادث طبیعی و دگرگونی های کیهانی در آستانه قیامت، مانند: طلوع خورشید از مغرب، پوشیده شدن آسمان از دود، تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان، متلاشی شدن کوه ها و ... محدود شده است.
تعبیر «الیوم الاخر» که در قرآن، فراوان به کار رفته، با جهان آخرت، مترادف و ناظر به این واقعیت است که زندگانی آن جهان، در پی حیات دنیایی، سرانجام نهایی آن است. در نتیجه، این اصطلاح نیز به بحث «آخرالزمان» مربوط نمی شود.
از آن جا که مفهوم «آخر»، نسبی است و در تاریخ انقراض دنیا اختلاف فراوانی وجود دارد و قرآن نیز از تعیین وقتی مشخص برای آن پرهیز کرده است. (لقمان: 34؛ احزاب: 63 و زخرف: 85) محدود آخرالزمان به دقت قابل اندازه گیری نیست. با این حال، با استفاده از روایات می توان بعثت پیامبر خاتم را سرآغاز دوره «آخرالزمان» دانست. البته در بیش تر روایات، آخرالزمان به دوره پایانی مقارن با ظهور امام مهدی ارواحنا له الفداء اطلاق شده است. بشر به مقتضای حب ذات و طبیعت جست و جو گر خود، همواره به سرانجام دنیا می اندیشیده است. همه ادیان الهی و بیشتر مکتب های بشری، درباره پایان تاریخ اظهار نظر کرده اند. در همه پیش گویی های مربوط به آخرالزمان، خبرهای وحشتناک و نگران کننده ای وجود دارد، ولی بر این امر اتفاق نظر است که پایان کار بشر، روشن و سعادت آمیز است.

دیدگاه کلی قرآن درباره پایان تاریخ
دیدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، دیدگاهی خوش بینانه است و پایان دنیا، پایانی روشن و سعادت آمیز دانسته شده است. سرانجام سعادتمند جهان، همان تحقق کامل غرض از آفرینش انسان هاست.
که چیزی جز عبادت خداوند نخواهد بود: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاریات: 56) عبودیت الهی در سطوح گوناگون فردی و اجتماعی آن، براساس برنامه ریزی خداوند و در چارچوب اصل اختیار واقع شده و بیش تر انسان ها از آن بهره مند می شوند: «وعدالله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض ... و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا» (نور: 55) و «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله» (توبه: 33؛ فتح: 28 وصف: 9)
در روایات متعدد، دوره آخرالزمان و مردم آن، با وجود وقوع فتنه ها و آشوب های بسیار، بهترین زمان و بهترین مردم معرفی شده اند. بنابراین، میان دیدگاه خوش بینانه اسلام درباره پایان تاریخ و ظهور آفت های اجتماعی بسیار در آن دوره، هیچ گونه منافاتی وجود ندارد. برخی پیامبران نیز به دلیل فضیلت مردم آخرالزمان، از خداوند خواسته اند که نام و راهشان در میان آنان جاوید بماند. (شعراء: 84)
از مجموعه مباحث می توان نتیجه گرفت که دوره اسلامی، همان دوره آخرالزمان است که دیدگاه مثبت اسلام درباره پایان تاریخ، در عصر ظهور امام مهدی ارواحنا له الفداء به طور کامل محقق خواهد شد.

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» فیلم شاه زاده پارسی

- ژانر: اکشن، ماجراجویی و فانتزی
- کارگردان: مایک نیوول
- نویسندگان: بواز یاکین، دوگ میرو، کارلوبرنارد و جردن مکنر
- تهیه کننده: جری بروکمایهر
- ستاره ها: جک جیلنهال، جما ارترتون و بن کینگزلی
- امتیاز فیلم: 6.6
- توزیع کننده: والت دیزنی پیکچرز
- زمان انتشار: 28 مه 2010
- کشور تولید کننده: ایالات متحده امریکا
- مدت زمان: 114 دقیقه
- بودجه 200 میلیون دلار
- شعار فیلم: مبارزه طلبی آینده
- واژگان کلیدی: شاه زاده، خنجر، پادشاه، فرمان روا

شاهزاده ایرانی گمشده در هالیوود
فیلم
سینمایی شاهزاده پارسی (شن های زمان) (Princeof Persia) فیلمی پرهزینه و حرفه ای است که در قالب یک افسانه شرقی به روایت بخشی از فرهنگ و تاریخ گذشته ایران می پردازد. پرداخت قوی و در نگاه اول، مثبت فیلم از آنچه به سرزمین پارس تعلق دارد و نیز جذابیت ساختار، خط سیر داستانی و کش و قوس فیلم نامه آن سبب شده است مخاطبان خارجی و ایرانی کم و بیش از آن استقبال کنند. ایده اصلی این فیلم از بازی رایانه ای با همین نام گرفته شده است که اولین نمونه آن در سال 2008 ساخته شد. البته داستان و درون مایه آن، اثری مستقل است که ارتباط چندانی با بازی ندارد و باید به عنوان اثر رسانه ای مستقل بررسی شود.
تنوع شخصیت های داستانی فیلم، بهره گیری از جلوه های ویژه قوی، قابل حدس نبودن روند داستانی از سوی عامه مخاطبان، بهره گیری از بازیگران خوش نقش و بازی خوب بازیگران فیلم. به کارگیری فراوان نمادها و نشانه ها (بهره گیری از زبان رمز)، قوت موسیقی و در نهایت، خط سیر قوی این فیلم از نقاط قوت این فیلم است.

سیری کوتاه در فیلم (روایت قصه فیلم)
پادشاه ایران در دیداری که از پایتخت دارد، به بازار شهر می رسد. در این میان، شاهد فرار نوجوانی چالاک از دست سربازان حکومتی است. «دَستان» که نوجوانی باهوش و جسور، اما خیابانی است، به دلیل ویژگی های خاصش و به این دلیل که هنوز خانواده پادشاه از سوی خدا به حد نصاب و کمال نرسیده است، به فرزند خواندگی پادشاه پذیرفته می شود و به کاخ شاه راه می یابد. سال ها از این داستان گذشته است و دستان، جوانی برومند شده که مسئول جناح راست و سر کرده اراذلی است که هنگ نظامی او را تشکیل می دهند.
«نظام»، اَمین دستگاه حاکمه و مشاور اصلی پادشاه است. حاکم شهر الموت به تجهیز دشمنان سرزمین پارس به سلاح های جدید، متهم می شود. حکومت تصمیم می گیرد به این شهر یورش برند و این حاکم خائن را که قصد مقاومت دارد، بر کنار کنند. پادشاه به معبد شرقی در نزدیکی هند رفته و به عبادت مشغول است. همه فرزندان پادشاه به درخواست نظام، بسیج می شوند و الموت را تصرف می کنند.
شاهزاده مؤنث الموت، تهمینه پس از به آتش کشیده شدن شهر به اسارت در می آید.. دَستان پس از نبرد تن به تن با پیک الموت، او را از پای در می آورد و خنجر عجیب او را غنیمت می گیرد. در جشن پیروزی، پادشاه به پاس شجاعت و رشادتی که دستان از خود نشان داده است، تهمینه را به عنوان همسر او معرفی میکند. درست در همین لحظه، پادشاه با لباسی که هدیه طوس است، اما از طریق دستان به وی می رسد، مسموم میشود و جان می سپارد. جشن به آشوب کشیده می شود و همه شواهد نشان می دهد دستان، قاتل پادشاه است. دستان و تهمینه به همراه خنجر عجیب از شهر می گریزند. دستان به دنبال راهی است که بی گناهی خود را ثابت کند. او تصور میکند فرزندان خونی پادشاه این توطئه را طراحی کرده اند، به همین دلیل مخفیانه به شهر باز میگردد و به سراغ نظام می رود که مورد اعتماد اوست و ماجرای بی گناهی خود را بازگو می کند. در میانه صحبت، سربازان نظام او را محاصره می کنند. اما دستان باز هم موفق به فرار میشود.
تهمینه راز خنجر اسرار آمیزی را که دستان از حاکم الموت به غنیمت گرفته است، برای او بازگو می کند. این خنجر که در واقع، هدیه ای الهی به مردم سرزمین پارس است، می تواند زمان را به عقب بازگرداند و امکان جبران اشتباه ها را فراهم آورد، دارنده آن می تواند به قدرت بی پایانی خنجر و قلب تپنده ای که در دل الموت است، به هر میزان که لازم باشد، به عقب باز گردد و هر کاری را از نو شروع کند. دستان متوجه می شود همه این توطئه ها کار «نظام» بوده است و او به دروغ، حاکم الموت را خائن و شریک دشمنان سرزمین پارس معرفی کرده است تا خنجر اسرار آمیز را به چنگ آورد و با قتل پادشاه، خودش به حکومت سرزمین پارس برسد. بازوان اجرایی نظام، گروهی آدم کش حرفه ای هستند به نام هاساسین «حشاشین» [1] که به دستور او مأمور می شوند با کشتن دَستان، خنجر اسرار آمیز را برای او بیاورند.
در نبرد پایانی، دستان موفق می شود به کمک خنجر، زمان را به عقب برگرداند و نظام را رسوا کند و برادرش، طوس را به قدرت برساند. بعد از پیروزی، دستان به پیشنهاد برادرش، طوس که اکنون پادشاه سرزمین پارس است، با تهمینه ازدواج می کند. دستان نیز با تسلیم خنجری که از ایشان در دست داشت، به نوعی از تهمینه خواستگاری می کند و همه چیز به خیر و خوشی به پایان می رسد.
[1] یاران حسن صباح که کارشان فروختن داروهای گیاهی بود و به همین علت به این نام معروف شدند، غرب برای بدنام کردن این گروه عنوان تروریسم و گروه های ترور را به نام ایشان و با عنوان هاساسین ضبط کرد.

اسلام ستیزی نمادین
این احتمال زمانی تقویت می شود که شخصیت هایی مانند حسنین را در فیلم می بینیم که نماد شرارت هستند. حسنین، اصطلاحی برای رساندن معانی حسن و حسین بوده و از صدر اسلام برای بیان اسامی امام حسن و امام حسین علیهما السلام استفاده شده است. در این فیلم همان نام برای این شخصیت استفاده شده و جالب این جاست که عمامه ای سیاه بر سر دارد، اما چهره ای نیم سوخته و چشمانی با رنگ سبزمات دارد. این نشانه در نشانه شناسی جزو نشانه هایی است که به همراه رنگ سیاه، قرمز سیر و آبی جیغ در ردیف رنگ های شیطانی قرار می گیرند و برای نشان دادن شیطان و فرد شرور و شیطانی از این رنگ ها استفاده می شود. حسنین در این فیلم، فردی است که مار در آستین می پرورد، مهره نظام برای ترور حکومتی است و سر کرده افرادی است که گروه ترور فوق سری دولتی اند. صورت نیم سوخته، تیپ رفتاری و نام گروه ایشان که بعد از انتقال به زبان انگلیسی، معادل ترور و آدم کشی شده است، به همران نشانه ها و نمادهایی که در نمایش این شخصیت از آن بهره گرفته می شود، همه و همه برای سیاه نمایی شخصیت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) تنظیم شده است. به طور کلی، نام مبارک ایشان بر این فرد پلید در فیلم نهاده شده است تا بار معنایی آن رساننده آن مفهوم و ترکیب آن با شرارت و پلیدی برای سیاه نمایی و پلید معرفی کردن ایشان باشد.

تحلیل محتوایی فیلم
نقشه ابتدایی فیلم و برخی معماری ها تداعی کننده دوره سلجوقیان یا دورانی در ایام باستان است. با این حال، فیلم از نظر تاریخی، دچار تشویش و بی نظمی است و حتی برخی پلان ها به حکومت عثمانی و گاه به سرزمین هندوستان با عربستان ارجاع دارد. در ابتدای فیلم زمانی که گوینده از ایرانی بزرگ و با تمدن تعریف می کند که از شرق مدیترانه تا غرب چین امتداد داشت، به جای ارتش فیل سوار، سپاهیان شترسوار در فیلم به نمایش در می آید. نیک می دانیم که ایران در هیچ دوره زمانی، سپاهیان می دانیم که ایران در هیچ دوره زمانی، سپاهیان شترسوار نداشته است. بر خلاف آن چه در فیلم به تصویر کشیده می شود، در دوران کهن، ایرانیان از ارتش فیل سوار بهره می جستند و ایران به تمدنی فیل سوار مشهور بوده است.
در جای دیگر از فیلم و در همان شروع نیز درختان نخل به تصویر کشیده می شوند. در نقاط زیادی از جنوب ایران، درختان نخل رشد می کنند، اما ایران، سرزمین نخل نیست. از آن بالاتر، تصویر درختان نخل در الموت نشان داده می شود، در صورتی که الموت، سرزمینی کوهستانی و سرد است. این مسئله یا در بی اطلاعی کارگردان و تهیه کننده ریشه دارد یا از تعمدی بر می خیزد که در القای برخی مفاهیم در نظر داشته اند. مورد اول به دلیل به تصویر کشیدن برخی صحنه های فوق سری از قلعه اصلی الموت منتفی است و این تصاویر نشان دهنده میزان اطلاع عوامل سازنده از فضای ایران کهن است. پس احتمال دوم بیشتر تقویت می شود؛ زیرا ایشان در پی القای مفهوم اسلام گرایی در کنار ایران گرایی بوده اند. باید دانست نخل و شتر در فیلم های هالیوودی به نمادی ثابت برای به تصویر کشیدن غیر مستقیم اسلام به کار گرفته می شوند.

دستان و تهمینه، انسان های معیار ایرانی
رستم دستان و همسرش، تهمینه، معروف ترین شخصیت های شاهنامه اند که در تمام دنیا با فرهنگ و تاریخ ایران گره خورده اند. در این فیلم، از شهرت این دو نام بهره گرفته و بارها اشاره می شود که دستان با آنکه از خانواده ای اصیل نیست، اصیل ترین شازاده ایرانی است. برای خوانندگان روشن است که نقش اول و شخصیت های محوری فیلم اگر اهل جایی معرفی شوند، به عنوان انسان های معیار آن سرزمین خواهند بود و تمام مواردی که از او صادر می شود، مؤلفه هایی برای معرفی شخصیت جامعه هدف خواهند بود. در این فیلم که نقش اول آن را دستان (جیک جیلینگهال) بر عهده دارد، نزدیک به ده بار (دوبار به کمک تصاویر و زبان رمز و هشت بار دیگر از زبان خود دستان، برادرانش، نظام و حتی شخص پادشاه) بیان می شود که وی نه خون اصیل داشته و نه اصالت و نجابت خانوادگی. همچنین بی پدر و مادر بود و دله دزدی می کرد. همه این توصیف ها، اوج بی شرمی غرب در توهین کردن به فرهنگ ایران و ایرانی است.

دَستان؛ منجی ایران
به طور معمول، فیلم های منجی گرایانه به شکلی ساخته می شوند که فضای جهانی را ترسیم کنند یا در مواردی، مراکز مهمی از دنیا به نمایندگی از جامعه جهانی به تصویر کشیده می شود. البته در مصادیق فراوانی از این دست فیلم ها که در سال های اخیر رو به فزونی است، این قالب شکسته شده است. در این گونه فیلم ها به جای ترسیم جامعه جهانی، تنها کشور یا کشورهایی خاص به تصویر کشیده می شود و با در پیش گرفتن سکوت نسبت به وجود کشورهای دیگر چنین القا می شود که گویا کشور دیگری وجود ندارد. دراین صورت، قهرمان فیلم که گاه به صورت جمعی یا فرد محور تصویر می شود، در قالب منجی یا مصلحی ایفای نقش می کنند. بنابراین نگاه، فیلم شاهزاده پارسی نیز جزو فیلم های منجی گرایانه با ژانری تاریخی است. نقش منجی این فیلم را دستان بر عهده دارد و با نجات دادن الموت و در واقع، کل ایران، شخصیت نجات بخش خود را به نمایش می گذارد. این منجی در گام نخست، به صورت ناخواسته، تهمینه را نجات می دهد که در این فیلم، محافظ خنجر خدایان است. وی در گام بعدی، الموت را نجات می دهد و با نجات دادن قلب تپنده زمین (شن های بی انتهای زمان) که در زیرزمین شهر قراردارد، جلوی نفرین و غضب خدایان را می گیرد و با این کار، ایران و دنیا را از ویرانی رهایی می بخشد. در فیلم، بارها به شکل های گوناگون از زبان تهمینه می شنویم که اگر خدایانی که به ادعای او این دنیا را آفریده اند، غضب کنند، تمام هستی را نابود می کنند. این نکته علاوه بر مطالب بالا به تأیید ادعای این مقاله مبتنی بر منجی بودن دستان کمک می کند؛ زیرا به ادعای فیلم، تنها یک نفر است که می تواند جلوی ویرانی کل دنیا را بگیرد و او کسی جز دستان نیست. پس دستان، منجی کل دنیا معرفی می شود. البته در ابتدای فیلم به امپراتوری بزرگ ایران که بر نزدیک نیمی از آسیا، شمال آفریقا و جنوب اروپا گسترده شده بود، اشاره می شود که به القای این فضا کمک شایانی می کند.

ترسیم جهت دار سبک زندگی ایرانیان
این فیلم سرشار از نمادهای اسلامی است، اما از نظر فرهنگی، تمامی مؤلفه های اسلامی و حتی ایرانی در مناسبات روزمره حذف کرده است و همه روابط با الگویی امروزی و غربی شکل می گیرد. از فرهنگ ایرانی تنها به مواردی چون تعدد زوجات و حرم سرا، زن بارگی پادشاهان، خوش گذرانی و جنگ افروزی اشاره شده است. نوشیدن شراب و انواع مست کننده ها، اباحی گری در ارتباط با جنس مخالف، ادبیات گفتاری و رفتاری ناشایست، ارزش های انسان غربی و ... مواردی است که به شکلی بسیار نامحسوس به مخاطب القا و در قالب رفتاری و گفتاری شخصیت اصلی داستان یعنی شخص دستان برای مخاطبان از طریق الگوپردازی نهادینه می شود.
رگه های معناگرایی در فیلم
در سراسر فیلم، تهمینه، لباسی هندی بر تن دارد که ویژه زمان عبادت و اعمال عبادی است. این نقش محوری با عنوان «محافظ خنجر خدایان» شناخته می شود. جالب این جاست که وقتی دوربین در فضای شهر و معبد محل استقرار این خانم به گردش در می آید، تصاویری که به چشم می خورد، انسان را به یاد معابد بودایی هند می اندازد هم گنبدهایی که برای معابد ترسیم می شود و هم اندرونی این معابد، فضایی بسیار مشابه آن چیزی است که از معابد بودایی سراغ داریم. جالبتر ایناست که در نمادهایی، مجسمه بود ایا الهه های این مکتب نیز در معبد به چشم می خورد. نکته بعدی در این فیلم، برگشتن دستان از باور موحدانه و ایمان آوردن به این آموزه است که خدایان، آفرینندگان این نظام خلقتند. این نکته را به نمادهایی بیافزایید که در معابد
و شهر الموت می بینید. وقتی از زبان تهمینه می شنویم که او محافظ خنجر خدایان است، وی داستانی را برای نجات دادن این عالم از سوی دخترکی تعریف می کند که امروز خود او جای آن دخترک باید از این خنجر محافظت کند. در این وضعیت، خدایانی که در فیلم معرفی می شوند، آیا جز بر الهه های هندویی بودایی قابل تطبیقند؟ این نگرش نئوبودیستی در سراسر فیلم حضور جدی دارد، اما چون با زبان رمز و ابهام و در قالبی نمادین بیان میشود، مشهود نیست هم چنین سفر پادشاه پدر در ابتدای فیلم به شهری در شرق ایران آن زمان که در حدود جغرافیایی نیمه شمالی هند واقع می شود،می تواند دلیل دیگری بر تأکید فیلم نسبت به اهمیت مکاتب هندی باشد. مقدس معرفی کردن تهمینه در انتهای فیلم و سر تعظیم فرود آوردن دستان به عنوان منجی، به احترام تهمینه و حتی بالاتر از آن، تقدیم ایمان و زانو زدن در برابر این جایگاه مقدس که نماد آیین بودایی است، دلیل دیگری بر معناگرا بودن فیلم و تبلیغ آیین های شرقی است.

دستان موحد، مشرک می شود
دستان که هدیه خداوند به خانواده پادشاه و فردی معتقد است، در چند مرحله با باورهای مشرکانه آشنا می شود و سرانجام در مقابل آن سر تعظیم فرود می آورد. در ابتدا به ظاهر، خبری از شرک در فیلم نیست، اما وقتی دستان با تهمینه از کاخ می گریزند، دستان بر اثر حادثه ای متوجه می شود که خنجر غنیمتی، کاردی عادی نیست. گام اول القای شرک از سوی تهمینه با بیان این نکته برداشته می شود که این خنجر، هدیه ای از سوی خدایان است. در گام بعد، دستان متوجه می شود که خنجر با هر شنی کار نمی کند و اندکی به آنچه تهمینه گفته بود، متمایل می شود. در گام بعد از قبول کارکرد خنجر، نوبت تثبیت باورهای القایی از سوی تهمینه است. در این مرحله هم هنوز باوردستان به این افسانه شکل نمی گیرد. در سکانسی که دستان، تهمینه را به شیخ عمر در بهای جانش و خنجر می فروشد، با تهمینه درگیر می شود. تهمینه می خواهد دستان، خنجر را به او پس دهد؛ زیرا آن خنجر برای خدایان و در دست او امانت است، اما دستان به او می گوید متعلق به خدایان توست، نه خدای من. در این گام، دستان متوجه می شود نظام فقط به دنبال خنجر بوده است و این سئوال برایش پیش می آید که چرا؟ توفان شن نیز فرصتی است برای دستان که داستان تهمینه و افسانه خنجر و مهلت خدایان به انسان ها را بشنود. دزدیده شده خنجر به دستور نظام و به کمک حسنین و باز پس گیری خنجر از نظام، فرصت دیگری برای دستان و مخاطب فیلم ایجاد می کند تا حرف های تهمینه در ذهن او نهادینه شود.
در گام بعدی با به تصویر کشیدن قلب تپنده زمین که در الموت وجود دارد، باور حرف های تهمینه برای مخاطب به تبع دستان، آسان و آسان تر می شود. در گام آخر، دستان با تقدیم کردن خنجر به تهمینه در حالی که زانو زده است، به نوعی سر تعظیم به باور مشرکانه فرود می آورد و در برابر عظمت محافظ خنجر خدایان زانو می زند.

چند پرسش و پاسخ
پرسش های زیاد و بی پاسخی درباره این فیلم و محتوای آن وجود دارد که به طرح و پاسخگویی به آن ها می پردازیم. شاهزاده ایرانی در پی چیست؟
فیلم سینمایی شاه زاده ایرانی را باید آغاز یک خط سیر رسانه ای جدید علیه جمهوری اسلامی ایران و ارزش های آن به شمار آورد و می توان انتظار داشت محصولات دیگر این خط رسانه ای در دیگر قالب های تصویری یا نوشتاری، در آینده نزدیک عرضه شود. شاهزاده ایرانی تقابل دو جبهه خیر و شر در ایران را به تصویر می کشد که هر یک، از عناصر کاملاً مشخص و هدفمندی قوام یافته اند و همه این عناصر، معنای خاص و روشنی را برای مخاطب ایرانی تداعی می کنند. در یک سو، دستان، قهرمان خیابانی، اما مردمی سرزمین پارس و در سوی دیگر، «نظام» حیله گر و قدرت طلبی است که می کوشد حکومت را ازآن خود سازد. نظامی که در ابتدا مورد اعتماد همگان بود و ملجاء و پناه دستان به شمار می رفت، سعی دارد با دست یابی به خنجر خدایان (ابراز جنگی و نمادی از سلاحی غیر متعارف)، جنگی بزرگ و آخرالزمانی به راه اندازد که سیطره او را بر سرزمین پارس و بسیاری از مناطق دیگر تضمین می کند. به این جمله دقت کنید که از زبان تهمینه خطاب به دستان بیان می شود: «ما باید جلوی آغاز این «آرماگدون» را بگیریم.» می دانیم واژه «آرماگدون» برگرفته از نام منطقه ای در بیت المقدس است و در کتاب مقدس مسیحیان به جنگی بزرگ اطلاق می شود که جبهه شر و باطل آن در سرزمین های شرقی بیت المقدس قرار دارد که سکونت گاه مسلمانان است.

جمع بندی نهایی
نکته مهمی که مخاطبان چنین فیلم هایی باید در نظر بگیرند، اکتفا نکردن به ظاهر فیلم و تحلیل و بررسی عمیق محتواست. خوب می دانیم دل سازندگان این فیلم ها برای مخاطبان ایرانی نسوخته است که میلیون ها دلار خرج کنند و فیلم ها، سریال ها و بازی های رایانه ای بسازند تا جوان و نوجوان ایرانی بی سرگرمی نماند. به یقین، اهداف بلند فراوانی پشت این دست محصولات غربی نهفته است که ما از آن بی اطلاعیم، ریزبینی و دقت در محتوای فیلم، خط سیر اندیشه دشمن را به ما می نمایاند، درست است که این فیلم مانند فیلم 300 به طور صریح و آشکار توهین نمی کند و رمز موفقیت آن هم در جذب مخاطب ایرانی، رعاین همین نکته است، اما در باطن، خباثتی که دارد، کم از آن فیلم نیست و این نکته با دقت و تیزبینی حاصل می شود.رسانه به دنبال مخاطب منفعل می گردد تا هر چه دوست دارد، در دل او بکارد، اما وظیفه جوان اهل بصیرت، نکته سنجی و دقت و ظرافت است تا در دام وسواس های خناس نیافتد. این سخن خداوند در قرآن کریم است: «پس به بندگان بشارت بده؛ آنان که گفتارها را می شوند و بهترین را انتخاب می کنند. اینان کسانی هستند که خداوند ایشان را هدایت کرده است و ایشان صاحبان خردند.»

نظام کیست؟
«نظام» به نوعی تداعی گر «نظام الملک طوسی» است، اما برخلاف آن چه در فیلم القا می شود، این شخصیت تاریخی، فردی خادم و مورد اعتماد بوده است. دیگر شخصیت های تاریخی دوره ای که فیلم درباره آن سخن می گوید، هیچ کدام با هم سازگار نیستند. برای مثال، اگر حسنین را نمادی برای به تصویر کشیدن حسن صباح بدانیم، آن وقت باید به ایران بعد از اسلام کار داشته باشیم، نه ایران باستان. تمام مؤلفه های فیلم بر این امر شهادت می دهند که روی خطاب فیلم، ایران اسلامی است و شاهد این مدعا به تصویر کشیده شدن مناره ها و مساجد فراوانی است که هنگام خشم خدایان، تصویر ویران شدن آن ها به نمایش در می آید. با این حال، فیلم نه در زمان و مکان و نه در خلق شخصیت های گوناگون، بی طرفی و امانت داری را رعایت نکرده است.

هاساسین یا حشاشین چه کسانی هستند؟
هاساسین یا همان حشاشین به عنوان یکی از گروه های مبارز شیعی (فرقه اسماعیلیه) در تاریخ ایران شهرت جهانی دارند. تاریخ نگاران درباره حسن صباح، رهبر این گروه و صحت و سقم وجود خارجی چنین فردی اختلاف نظرهای جدی دارند، ولی گروه حشاشین به عنوان یکی از شاخه های نظامی شیعه اسماعیلیه و حتی در برخی منابع، شیعه اثنی عشری مورد تأیید است. در این فیلم، حشاشین، گروهی از آدم کش های حرفه ای و شیطانی هستند که به عنوان بازوان اجرایی نظام در پیشبرد اهدافش معرفی می شوند. حشاشین در فضایی با برد جهانی و در جنبه تبلیغات، سه کارکرد عمده دارند: شیعه بودن، تروریست بودن و شیطانی بودن حشاشین. شیطانی بودن نظام و حشاشین با مارهایی که همواره در آستین می پرورند و در محل زندگی آن ها وجود دارند و به ایشان در انجام مأموریت هایشان کمک می کنند، آن ها را به اهریمن های افسانه ای ایران همچون ضحاک پیوند می زند.
در دایره المعارف ها و مدخل های انگلیسی آمده است که حشاشین، گروه تروریستی از شیعه اسماعیلیه بودند و با داروهای روان گردان و مواد مخدر و همچنین وردها و طلسم های شیطانی، افراد را مسخر خود می کردند. این منابع همواره در توضیح خون ریز بودن این گروه، واژه assassin به معنای آدم کش و قاتل در زبان انگلیسی را مشتق از حشاشین می دانند. چندی پیش شبکه هیستوری، مستندی سیاه درباره جمهوری اسلامی ایران و بسیجیان امتداد داده بود. این گونه برنامه ها که تعداد آن ها کم نیست، از مدت ها پیش میان حشاسین، تروریسم و جمهوری اسلامی ایران در ذهن مخاطب غربی پیوند ایجاد کرده اند.


برگرفته از مجله سینمایی او

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دَجّال و سُفياني كيستند ؟

دَجّال و سُفياني كيستند ؟

يكي از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي (ع) خروج دجال و سفياني است ، و اين دو به دست سپاه آن حضرت كشته مي شوند ، سوال اینجاست که اينها چه كسانيند؟ و در كجايند و چگونه كشته مي شوند؟

مطابق پاره اي از روايات ، در آستانه قيام حضرت مهدي (ع) افراد كذاب و دروغگو پرچم مخالفت با آن حضرت بلند مي كنند ، دو نفر از آنها كه از سرزمين شام و فلسطين بر مي خيزند ، دجال و سفياني مي باشند ، اين دو نفر در حقيقت دو طاغوت سركشي هستند كه با دار و دسته بسيار خود به عنوان ضد انقلاب ، شورش مي نمايند .
دجال که يك نفر طاغوت فريبكار و حليه گر است ، با ترفندهاي خود ، جمعيتي را به دور خود جمع مي كند و به مخالفت بر مي خيزد ، بعيد نيست كه او يكي از طاغوتهاي صهيونيست باشد. (من قريه تعرف با ليهوديه (بحارالانوار ، ج52 ص194)
امیرمومنان علي (ع) در ضمن خطبه اي فرمود : حضرت مهدي با يارانش از مكه به بيت المقدس مي آيند و با دجال و ارتش او مي جنگند ، و آنها را تار و مار مي كنند و خود دجال نيز به هلاكت مي رسد .
و مطابق روايتي ، دجال را دستگير كرده و در محل كناسه كوفه به دار مي زند .
از روايات استفاده مي شود ، دجال مردي لوچ است ، و ادعاي پيامبري و خدايي از راه حلول مي كند و با جادو و شعبده و تصرف در چشمها ، مردم را به سوي خود جذب مي نمايد .
پيروان او بيشتر از اراذل و اوباش و طبقات آلوده از يهود و زنهاي ناپاك و فرزندان آنها مي باشند .
حضرت عيسي (ع) به كمك حضرت مهدي (ع) مي آيد ، و در كشتن دجال شركت مي كند ، و مردم و شهرها را از فتنه و آشوب او نجات مي دهد .
‹‹سفياني›› طاغوت ديگري که در چهره مقدس نماها ظاهر مي گردد ، از نسل عتبه بن ابوسفيان است ، چهره اش سرخ مايل به زرد مي باشد ، ذكرش به : « يارب يارب يارب » بلند است ، و آنقدر بي رحم و پليد است كه كنيزش را كه از او بچه دار شده زنده به گور مي نمايد .
 

جنايات سفياني و گسترش آن جنايات در خونريزي فساد ، بسيار است .
پيامبر (ع) فرمود : سفياني از وادي يابس (اطراف دمشق) با سپاه خود ، وارد دمشق مي شود ، دو لشكر تشكيل مي دهد ، يكي را به سوي مشرق (كوفه و اطراف آن) مي فرستد ، و ديگري را به سوي مدينه حركت مي دهد ، لشگر اول در كوفه و بغداد ، به كشتار و جنايات عظيم دست مي زنند .
لشكر دومش به سوي مدينه رهسپار مي گردد ، و سه شبانه روز در آنجا به قتل و غارت مي پردازد ، سپس براي جنگ با سپاه مهدي (ع) به سوي مكه حركت مي نمايد ، در مسير راه وقتي كه به سرزمين ‹‹بيداء›› مي رسد ، جبرئيل به فرمان خدا آن چنان به آن زمين ضربه مي زند ، كه همه آنها جز دو مرد ، در آن زمين فرو مي روند و نابود مي شوند. (بحارالانوار ، جلد 52 ، ص186)
سرانجام حضرت مهدي (ع) با سپاه خود از جانب كوفه به سوي سفياني كه در اطراف بيت المقدس ، موضع گرفته ، حركت مي كند ، و پس از گفتگو و مذاكرات ، سرانجام جنگ خونيني بين سپاه حضرت مهدي (ع) و سپاه سفياني ، رخ مي دهد ، و سپاهيان حضرت مهدي (ع) پيروز مي شوند ، و زمين از لوث وجود سفياني و پيروان پليدش ، پاك مي گردد .
و مطابق بعضي از روايات ، سفياني به دست ياران مهدي (ع) اسير و دستگير شده به فرمان حضرت مهدي (ع) گردنش را مي زنند و روي سنگي كه در محل ورود به بيت المقدس قرار دارد ، اعدام و كشته مي شود .
قابل ذكر است كه يكي از سپاهيان مخالف ، سپاه ‹‹بتريه›› است ، كه متشكل از ده هزار نفر، در مسير كوفه به جنگ سپاه امام (عصر) مي آيند و همه آنها به دست پر توان ياران مهدي (ع) به هلاكت مي رسند .

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دلایلی که 2012 پایان دنیا [نی] است!

پیش بینی های نوستراداموس:
- براساس پیش بینی های نوستراداموس که تاکنون انقلاب فرانسه، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، جنگ های جهانی و حتی حادثه یازده سپتامبر در امریکا را پیش بینی کرده است، سال 2012 سال مرگ جهان است.
- نوستراداموس فرانسوی در قرن 16 میلادی، به صورت رمز گونه، مطالبی را بازگو کرده است که هر یک از دانشمندان، گونه ای خاص و خوانشی متفاوت از آن ها داشته و هنوز نتوانسته اند نشانه های موجود در کتاب نوستراداموس را به حادثه ای واحد مطابق دهند. این اتفاق در پیش بینی سال 2012 نیز رخ داد، به ویژه وقتی که به یک باره تابلوی نقاشی از نوستراداموس پیدا شد و پایان دنیا را به همان نقاشی نسبت دادند.

پیشگویی هوپی های آمریکا:
- یکی از قبایل سرخ پوست قدیمی امریکا که به تازگی توجه دانشمندان را به خود جلب کرده اند، هوپی ها هستند که در منطقه آریزونا زندگی می کنند. آنان بر این باورند که 2012. سال پایان جهان است.
- برایهر ادعایی باید دلیلی قانع کننده وجود داشته باشد. تا چندی پیش، نسل هوپی ها در آستانه انقراض بود. با این وصف، رسانه ها به آن ها توجه نشان می دهند؛ زیرا این کار به سود سیاست های امپراتوری رسانه ای است. باید دانست عمده باور این قبایل به نقاشی های برجا مانده بر صخره های آریزوناست. نه دلایل علمی.

افسانه تقویم مایاها:
-براساس تقویم این قوم باستانی پیشرفته امریکای جنوبی، جهان در تاریخ 21 دسامبر سال 2012 میلادی نابود می شود و 22 دسامبر، تاریخ ها صفر می شوند.
- تقویم طویل اقوام مایایی، دوره تقیم طویل اقوام مایایی درتاریخ 21 دسامبر سال 2012 تمام می شود و از ابتدا آغاز می گردد. البته این سخن به آن معنی نیست که جهان در 22 دسامبر پایان می یابد.
بلکه دور جدیدی از تقویم آن ها شروع می شود.

جابجایی میدان مغناطیسی زمین:
میدان مغناطیسی کره زمین از شمالبه جنوب تغییروضعیت خواهد داد و زمین نابود خواهد شد.
- با توجه به فعالیت هایزمین، چرخش میدان مغناطیسی زمین تاکنون چندین بار اتفاق افتاده است. هم چنین این اتفاق که آخرین نوبت آن به چند هزار سال قبل بر می گردد. بنابر شواهد موجودف در سال2012 و نه چند صد سال اخیر اتفاق نمی افتد. حتی اگر این اتفاق هم رخ دهد، سبب انقراض نسل انسان نخواهد شد، بلکه شاید تغییراتی در سیستم بیولوژیکی ایجاد کند.

آن هایی که وقتی مصیبتی به ایشان می رسد می گویند:
«انا لله و انا الیه راجعون؛ ما ملک خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت». (سوره بقره آیه 156)

وقوع آرماگدون:
- آیا در سال 2012 جنگ بزرگ هسته ای به نام آرماگدون اتفاق می افتد و نیروهای خیر و شر با یکدیگر مقابله خواهند کرد؟
حارمجدون یا آرماگدون، مکانی است که در کتاب مکاشفه 16:16 آمده است: «و ایشان را به موضعی که آن را در عبرانی، حارمجدون می خوانند، فراهم آوردند.»
آرماگدون، منطقه ای است در 20 مایلی جنوب شرقی بندر حیفا در شمال فلسطین اشغالی که با توجه به عقاید مسیحیان، جنگی بزرگ در آن اتفاق می افتد. کشیشان بنیادگرا معتقدند این جنگ، نبردی هسته ای خواهد بود. اگر این جنگ را همان جنگ قرقیسا بدانیم، جنگی بزرگ است که در روایات اهل بیت (علیهم السلام) نیز وارد شده است. در حدیث است که: «میسر می گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: ای میسر! فاصله میان شما و شهرقر قیسا چه قدر است؟
عرض کردم: آن جا به ما نزدیک است و در کنار شط فرات قراردارد. امام فرمود: بدان که به زودی در آن جا رویداری رخ خواهد داد که از روزی که خداوند تبارک، آسمان ها و زمین را آفریده، مانندش رخ نداده است و تا آسمان ها و زمین پایدار است، نظیری برای آن روی ندهد.
آن جا مهمانی پرندگان خواهد گشت و درندگان زمین و پرندگان هوا از اکشته های آن سیر می شوند. تیره قیس در آن جا نابود می شوند و دعوت کننده ای برای یاری ایشان نباشد،» [1] بعد از این جنگ، سفیانی با پیروزی از صحنه نبرد خارج می شود. این جنگی است که رخ خواهد داد، اگر چه هیچ دلیلی بر وجود آرماگدون در سال 2012 نداریم.
[1] بهشت کافی، ترجمه روضه کافی، ص 344

شایعه های رسانه ای:
- شایعه پراکنی رسانه ها مبنی بر این که دنیا در سال 2012 پایان خواهد یافت. سبب شده است هاله ای از هراس بر مردمان کشورهای غربی سایه افکند.
هاله ای از هراس بر مردمان کشورهای غربی سایه افکند. این امر، اذهان جهانیان را برای اهداف از پیش تعیین شده مانند بهره برداری مادی برای سود آوری بیشتر، بهره برداری های سیاسی برای جنگ افروزی، بهره برداری های مذهبی برای آماده سازی مردم جهت عضویت در گروه های بنیادگرای مسیحی آماده کرده است. این شایعه ها در ایران نیز به صورت بومی درآمد و سبب ساخت مستندیشد به نام ظهور نزدیک است که عنوان پر بیننده ترین مستند را به خود اختصاص داد.

به خط شدن تمامی ستاره های منظومه شمسی:
- در سال 2012 تمامی سیارات منظومه در یک خط فرضی قرارخواهند گرفت و زمین بر اثر نیروهای گرانشی از بین می رود.
- قرار گرفتن تمامی سیارات در یک خط فرضی امکان پذیر نیست؛ زیرا خورشید و سیارات دیگر، همگی در یک مدار مشخص قرار ندارند و با یکدیگر زاویه ای را تشکیل می دهند. برای مثال، تفاوت مدار زمین با عطارد، 006/7 و با زحل، 494/2 درجه است. تمامی این حالات را باید طوری در نظر بگیرید که منظومه شمشی ما نقطه کوچکی از کهکشان راه شیری است و کهکشان راه شیری نیز یکی از کهکشان های متوسط عالم است. برای به خط شدن چنین حالتی در منظومه شمسی باید اتفاق هایی در کل عالم رخ دهد تا با کمک نیروهای گرانشی اثر گذار بر یکدیگر به این حالت برسیم. تمامی این احتمالات نیز تنها به خواست خداوند انجام خواهد شد: «اذا زلزلت الارض زلزالها». (زلزله: 1)

تازه های مرگ بارخورشیدی:
- توفان های خورشیدی در سال 2012 به اندازه ای شدت می گیرند که سیستم های مخابراتی و ارتباطی ناکارآمد می شوند.
- فعالیت های خورشید که بیشتر در نواحی لکه های خورشید اتفاق می افتد، سبب فوران زبانه های خورشیدی می شوند که در نتیجه، میدان مغناطیسی خورشید را پررنگ تر می کنند. به این علت که این پدیده هر یازده سال به اوج خود می رسد. گاهی بر نیروی مغناطیسی زمین اثر می گذارد. سال2012 نیز دوره اوج گرفتن فوران های خورشیدی است که ممکن است بر وسایل ارتباطی اثر گذار باشد. با این حال، این اثرگذاری چنان نیست که مایه نگرانی شود.

حمله موجودات فرا زمینی:
- امکان دارد موجودات فرا زمینی، از سیارات دیگر به زمین بیایند و نسل بشر را منقرضکنند.
- این که موجودات فضایی امکان پذیرند یا نه، مسئله ای است که از نظر علمی رد نشده است و مؤیدی هم در احادیث اهل بیت برای آن وجود دارد. به هر حال، موجودات دیگری غیر از انسان واقعیت هایی هستند که از بدو خلقت انسان وجود داشته اند. نمونه برجسته آن را که خداوند هم در قرآن نام برده است. جنیان هستند که پا به پای انسان ها در همین کره خاکی، زندگی مسالمت آمیزی دارند و خواهند داشت.
بنابراین، خطری از جانب آن ها بشریت را تهدید نمی کند.


برخورد سیاره ای به زمین:
- سال2012، سیاره ای به زمین برخورد خواهد کرد که سبب می شود دوباره همان اتفاق هایی تکرار شود که در میلیون ها سال قبل مایه انقراض نسل دایناسورها شده بود و این بار نسل انسان ها را نابود کند.
مطالب غیر علمی زیادی درباره برخورد انواع سیاره ها هم چون سیاره ایکس، نیبیرو واریس منتشر شده است. اما واقعیت این است که در سال 2012 از نظر علمی، هیچ سیاره ای در حال نزدیک شدن به کره زمین نشست. اگر هم چنین اتفاقی بیافتد، مطمئناً سبب پایان یافتن دنیا و انقراض نسل انسان نخواهد شد؛ زیرا براساس احادیث، حکومت آرامش امام زمان ارواحنا له الفداء هنوز اتفاق نیافتده است.

ظهور امام زمان:
- امام زمان ارواحنا له الفداء در 21 دسامبر سال 2012 میلادی مطابق با اول دی 1391 برابر با روز جمعه 7 صفر 1434 سال روز میلاد حضرت امام موسی کاظم علیه السلام ظهور می کند.
- با توجه به احادیث، تعیین وقت ظهور امام زمان ارواحنا له الفداء امکان پذیر نیست و «توقیت» به شمار می رود. وقت ظهور حضرت نامشخص است و هر لحظه امکان دارد اتفاق بیافتد، ولی وقت قبلی برای آن نمی توان در نظر گرفت.

منبع:www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شيطان در عصر ظهور، در آثار سينمايي

شيطان در مقابل منجي موعود
سينماي غرب و سردمدار ظاهري آن، سينماي هاليوود آمريكا، با گسترش بحث ظهور و انتظار منجي در عصر حاضر، با تمام قوا وارد ميدان شد و تلاش كرد كه ابتدا جريان انتظار و منتظران را عاملان نابودي و تخريب تمدن جهاني (كه دقيقاً معادل تمدن غربي ـ آن هم از نوع و پوستة ظاهري و امروزين آن ـ تعريف شده و مي‌شود) معرفي كند و سمبل‌هايي مثل مهاجمان مريخي، حمله كنندگان قضايي ناشناس، و… را معادل و ما به ازاي آنان جلوه دهد.
سپس تلاش كرد با قلب واقعيت، كاراكترها و اشخاص مورد نظر خود را به عنوان منجي موعود معرفي كند و در اين مسير، تا بدانجا پيش رفت كه در برخي آثار، حتي رييس جمهور آمريكا را به عنوان ناجي جهاني معرفي كرد!
آنگاه در برخي آثار ـ كه از جمله متأخرين اين توليدات جهاني هستند ـ اساساً ذات و معناي ظهور و انتظار را تحريف كرد و تعريف كاملاً معكوسي از اين حقيقت تاريخي و فطري ارائه كرد. درست مانند كاري كه مستكبران و مزدوران فكري و رسانه‌اي آنان، با حقايقي مثل آزادي، مردم سالاري، عزت انساني، اخلاق و … انجام دادند (و البته در بسياري موارد، موفق نشدند).
اين‌گونه آثار كه در مورد برخي از آنها در اين نوشتار سخن خواهد رفت ـ چنين طراحي شده‌اند كه آخرالزمان را برحه‌اي معرفي نكنند كه در آن، شيطان در ميان انسان‌هاي جهان، ظاهر خواهد شد؛ با كمك عوامل و شاگردان و يارانش به سيطرة كامل در جهان دست خواهد يافت؛ نظم نوين جهاني (!) را با ملاك‌ها و معيارهاي خاص شيطاني خود برقرار خواهد كرد؛ ريشة دين و معنويت را برخواهد انداخت و خدا را ـ نعوذبالله ـ تا ابد حذف خواهد كرد!
شگفتا كه چگونه اين كوته فكران و شيطان صفتان و نمادهاي واقعي خباثت و آلودگي و پليدي، دقيقاً تمامي مفاهيم اصلي و ارگاني ظهور و انتظار را كاملاً معكوس، تحليل وتفسير و تعبير مي‌كنند!
در ساليان اخير با كنار گذاشتن ايده‌ها و جهت‌گيري‌هاي اول و دوم (تحريف چهره منتظران به تخريب كنندگان تمدن غربي، و نيز معرفي منجيان قلابي و فتنه آور رو به ايده و جهت‌گيري سوم آورده‌اند و آثار متعددي در اين باره ساخته شده است.
در حال حاضر، برخي از اين آثار به نحوي غير مستقيم و پيچيده و سمبليك به طرح اين موضوع مي‌پردازند و كاراكتر‌هايي را ـ كه گاه حتي كودك يا نوجواني بيش نيستند ـ با نام‌هايي كه نوعاً برگرفته از برخي اسامي و القاب شيطاني در فرهنگ غرب هستند، در پوشش قصه‌ها و داستان‌هايي به ظاهر جذاب و سرگرم كننده و پر حادثه، به عنوان متحول كنندگان جوامع و تغيير دهندگان روال زندگي و آيندة مردم مطرح مي‌كنند.
البته به نحوي استثنايي و خاص، نمونه‌اي از اين آثار در اواخر دهة هفتاد ميلادي در دو فيلم «طالع نحس1» و «طالع نحس2» ساخته شد؛ كه به صورتي صريح و روشن، اين مفهوم را مطرح كرده و به نقد كشيد در اين دو فيلم به صورتي خاص و كم‌نظير، فارغ از پوسته‌ها و پرسش‌هاي سمبليك و نمادين و غير مستقيم، صراحتاً اين نگاه را مطرح كرد كه در عصر معاصر، شيطان با ورود مستقيم به جهان، و با همكاري و همراهي مستقيم عناصر نظامي و اقتصادي و سياسي ]كه سه ركن اصلي هر قدرت ظاهري و مادي هستند[ مي‌كوشد به تمامي اركان و ابعاد جهان مسلط شود و در اين بين، فقط برخي از مؤمنين و متدينين (البته با معيارهاي مسيحيت) و نيز برخي از عناصر فرهنگي و رسانه‌اي تلاش مي‌كنند كه جلوي اين اقدام را بگيرند و جهان را از افتادن به دام شيطان و شيطان پرستان نجات دهند. ليكن در اين سري فيلم‌ها، تمامي سعي و كوشش خدا پرستان و دين داران براي مقابله با حضور مجدد شيطان در جهان، ناكام مي‌ماند. در واقع، اين فيلم‌ها با نگاهي نااميدانه و بدبينانه، اين عقيده را مطرح مي‌كنند كه علي‌رغم ذات منحوس و خبيث شيطان، جهان امروز و حقيقت انسانيت، سرنوشتي جز پذيرفتن اسارت محض او را ندارد! اين مسئله مهم‌ترين نقطة انحراف اين فيلم‌هاست كه پوچي و بدبيني را رواج مي‌دهند؛ وگرنه كليت تحليل دروني اين فيلم‌ها از قوت و جسارت در مضمون برخوردار است و در اين آشفته بازار سينمايي و هنري جهان، در شمار معدود آثاري قرار مي‌گيرند كه در عين دارا بودن كيفيت و جذابيت هنري و فني، تحليل نسبتاً متفاوتي از شرايط حاكم بر جهان استكباري ارائه مي‌كنند و اركان قدرت جهان‌خواران را به نوعي در تقابل با معنويت، خداپرستي، ايمان و آرامش انسان مي‌نمايانند.
البته همان‌طور كه گفتيم اين قبيل آثار، نادر هستند؛ اما جريان غالب آثار سينمايي كه از پشتيباني و بازار يابي جهاني برخوردار هستند، به سمت توليد آثار شيطان پرستان و وارونه نماياندن جريان عصر ظهور و انتظار، گرايش دارند.
برخي از اين آثار، توسط مراكز فرهنگي، خريداري شده و پس از دوبله شدن، نمايش داده مي‌شوند. شايد سؤال شود كه چگونه آثاري با محتواي شيطاني براي نمايش انتخاب مي‌شوند؟! بخشي از پاسخ مربوط به به عدم شناخت و كم سوادي مسئولان مربوطه ار دورنمايه و محتواي اين آثار است؛ ليكن پاسخ كامل‌تر آن است كه اولاً، آثار مزبور به صورت نمادين و سمبليك و غير مستقيم به طرح مضامين مورد نظر خود مي‌پردازند و ثانياً، نمادها و سمبل‌هاي استفاده شده در اين آثار ـ مثلاً نام‌هايي چون «لوسي» و «لوسين» و ... كه غير مستقيم برگرفته از القاب شيطان هستند ـ به هيچ وجه براي مخاطب شرقي و ايراني، مفهوم نيست و تأثير خاصي از آن نمادها در لايه‌هاي ذهني و قلب مخاطب اينجايي، نمي‌گذارد.
حال آن كه اين امر براي مخاطب غربي با زير ساخت‌هاي خاص فرهنگ اروپايي و آمريكايي و فرهنگ كليسايي به گونة ديگري است و نمادها براي او ـ ولو در ضمير ناخودآگاهش ـ تأثير مشخص‌تري دارد.
در اين‌جا تذكر اين نكته ضروري است كه فرهنگ انتظار منجي بشريت و اشتياق به ظهور كسي كه بيايد و امور را سامان ببخشد، آن‌چنان در دنياي امروز، از شرق تا غرب و از عمق تكنولوژي و اوج آسمان خراش‌ها تا بوميان كپر نشين و فقيران خانه به دوش و محروم، گسترش يافته كه آثار و شواهد آن براي تمامي زورداران و زرسالاران جهان، قابل درك است.
تمامي اين تلاش‌هاي ضد دين و ضد فرهنگي و نيز فعاليت‌هاي پر خرج و سنگين با بالاترين پشتيباني‌هاي مالي و سياسي و تبليغي، جملگي حاكي از احساس خطري جدي است كه گسترش فرهنگ مقدس انتظار منجي، براي سامريان عصر مدرن و دجالان پسا مدرن ايجاد كرده و آرامش آنان را گرفته و خواب راحتشان را آشفته ساخته است... .
اگر چنين تمايلي در قلوب مخاطبين ميلياردي جهان نبود، اين همه تلاش براي قلب حقيقت و وارونه كردن فرهنگ انتظار چه ضرورتي داشت؟! آنان چنان دچار خشم و ترس شده‌اند كه از سر لجاجت شيطان را همان منجي و نظم دهندة نوين جهان معرفي كنند!
و اين نهايت سقوط است؛ نوعي پايان راه براي شاگردان و پيروان شيطان، و آغازي روشن و اميد بخش براي منتظران نجات و رستگاري .

مجله امان

منبع:www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» روز ظهور مهدي(ع) مقارن با عاشوراست

يکي از مطالب اسرار آميز حضرت ولي عصر (عج) تقارن روز ظهور آن حضرت با روز عاشوراي حضرت سيدالشهدا (ع) و روز شهادت جانگداز آن امام مظلوم و پيشواي آزادي است. اصل تقارن اين دو جريان و مصادف بودن روز ظهور با روز شهادت امام حسين (ع) مطلبي است که در عده اي از روايات اهل بيت عليهم السلام وارد شده است. ابوبصير مي گويد حضرت ابوجعفر امام باقر (ع) فرمود:

«يخرُجُ القائِمُ (ع) يومَ السَّبت يئمَ عاشُورا اَليوم الذِي قُتِلَ فِيهِ الحُسَين (ع)»(1)

قائم آل محمد عليهم السلام در روز شنبه روز عاشورا همان روزي که حسين (ع) در آن کشته شد، خروج خواه کرد.

و نيز از حضرت صادق (ع) نقل کرده که فرمودند:

«اِنَّ القائِمُ صَلواتُ الله عَلَيه ينادِي اِسمَهُ لَيلَهَ ثَلاثَ وَ عِشرِين وَ يقُومُ يومَ عاشُورا يومُ قُتِلَ فِيهِ الحُسَين بن عَلِي عليهماالسلام»(2)

حضرت ولي عصر (ع) در شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان به نام شريفش ندا مي شود و در روز عاشورا روزي که حسين بن علي عليهماالسلام در آن کشته شد، قيام خواهد کرد.

 

 

 

و از کتاب غيبت شيخ طوسي از علي بن مهزيار نقل کرده که حضرت امام محمد باقر (ع) فرمودند:

«کأنّي بِالقائم يوم عاشُورا يوم السّبَت قائِماً بَينَ الرُّکنِ وَ المَقام وَ بَينَ يدَيهِ جِبرِئيل (ع) ينادِي: البَيعَه لله فَيملأها عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلمَاً وَ جوراً»(3)

گويا مي نگرم قائم (ع) را که در روز عاشورا روز شنبه بين رکن و مقام ايستاده و جبرئيل پيش روي او ندا مي کند: بيعت براي خداست. پس زمين را پر از عدل مي کند همانگونه که پر از ظلم و جور شده بود.»

و در کتاب غيبت نعماني از ابوبصير روايت شده که حضرت صادق (ع) فرمود: «يومَ القائِمُ يوم عاشُورا؛ يعني، قائم (ع) در روز عاشورا قيام خواهد کرد.»(4) اين مطلب از دو نظر شايسته توجه و بررسي است:

1. ورود اين اخبار فراوان اهل بيت عصمت و طهارت و خاندان پيامبر اکرم (ص) و عنايت و اصرار آنان بر ابلاغ و رساندن اين موضوع به مردم است که روز ظهور حضرت ولي عضر روز عاشورا مي باشد. اگر يک روايت در اين باب بود، حساسيت ايجاد نمي کرد ولي با ملاحظه اين اخبار عديده از امامان معصوم عليهم السلام اذهان متوجه اين نکته مي شود که آنان اهتمام کامل داشته اند که مطلب فوق را به مردم برسانند و امت را متوجه اين موضوع بسازند.

2. تقارن خود اين موضوع و اين حادثه ي فوق العاده و دو حرکت بزرگ و جهاني، يادآور شدت ارتباط و پيوند آن دو محور حرکت، و آن دو انسان بي نظير و آن دو امام معصوم است. چنانکه يادآور پيوند و اتصال عميق بين جريان کربلا با ظهور حضرت مهدي (عج) مي باشد. و به تعبير ديگر جريان جگر خراش کربلا «کنش» و جريان عظيم ظهور و قيام ولي عصر، «واکنش» آن است.

از اين رو، عکس العمل با خود عمل از نظر ظرفيت، توان، توسعه و گستردگي تناسب کامل دارد. اگر آن روز ظلم و ستم به نهايت رسيد و امام حسين (ع) بي باکانه همه ي آن بلاهاي فوق طاقت را تحمل فرمود. حضرت ولي عصر (عج) نيز حرکتي عظيم خواهد داشت که طوفان آن همه جا را فرا بگيرد و امواج خروشان آن، درياي بيکران هستي را به خروش آورد و جبران آن جنايت ها و ستمگري هاي بي حساب را بنمايد. دشمنان امام حسين (ع) را به کيفر عمل خطرناکشان برساند و قلب آن امام معصوم و ياران وي را شادمان گرداند. انشاء الله.

 

پی نوشتها :

تهذیب الاحکام ، شیخ طوسی ، ج 4 ، ص 333.

الغیبه ، شیخ طوسی ، ص 452.

الغیبه ، ص 453.

بحارالانوار ، ج 52 ، 297. 

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شمايل و صفات امام زمان (عج)

شمايل و صفات امام زمان (عج) از نگاه معصومین:

اوصاف آن حضرت با دقت تمام از زبان پيامبر (ص) و ائمه (ع) بيان شده است . شايد فلسفه اين امر بدان جهت بوده که با ذکر اين اوصاف جلوي هر کسي را که قصد داشته ادعاي مهدويت بکند ، بگيرند . چرا که مساله ظهور امام مهدي در آخرالزمان يکي از ضرورتهاي ديني هم شده بود . و از آنجا که فراهم آمدن تمام اين صفات و ويژگيها ، که در روايات اسلامي ذکر آنها رفته ، در شخص مدعي مهدويت امکان ناپذير است بنابراين باعث مي شود تا دروغ او پيش مردم فاش شود .
درباره اوصاف آن حضرت چنين آمده است :
1- رسول خدا (ص) اوصاف حضرت مهدي را چنين مي فرمايد : «مهدي از من است ، او بلند پيشاني است و داراي بيني باريکي است که ميانش اندک برآمدگي دارد . مهدي از فرزندان من است . چهره اش چون ماه تابان است . چشمان گردي دارد . رنگش ، رنگ عربي و بدنش ، بدن اسرائيلي است . صورتش مثل دينار (گرد و سرخ) است . دندانهايش چون اره (تيز و بران) و شمشيرش چون سوزش آتش است».
2- امام علي (ع) نيز در توصيف حضرت قائم چنين مي فرمايد :
«مهدي ديدگاني مشکي دارد و موهايي پر پشت . او داراي چهره سرخ و پيشاني نوراني است . صاحب خال و علامت است . عالمي است غيور که اخبار گذشتگان را داراست . ساحت و درگاهش از همه شما گشاده تر و دانش او را تمام شما افزون تر و بيش تر از همه شما به جاي آرنده صله رحم است . به مرغ (که در آسمان پرواز مي کند) اشاره مي کند و در دستش فرو مي افتد ، و شاخي (خشک) در زمين مي کارد ، سبز مي شود و برگ مي آورد».


3- امام حسين (ع) درباره اوصاف آن حضرت نيز چنين مي فرمايد :
«مهدي را از روي سکينت و وقاري که دارد و همچنين دانش او به حلال و حرام و نيازمندي مردم به او و بي نيازي او از مردم مي شناسيد».
4- امام باقر (ع) اوصاف امام مهدي را چنين بيان کرده است :
«سياهي چشمانش تابنده و پنجه هايش قوي و زورمند است و زانوانش بزرگ و شکمش فربه است . پشت او دو خال است ، خالي به رنگ پوستش و خالي همانند خال پيامبر ، ابروانش به هم پيوسته است ، ديدگانش از کثرت شب بيداري و عبادت آشکار است ، سياهي چشمانش تابنده است . در صورتش اثري (خالي) است ، سينه اش فراخ است ، شانه هايش را (به دو طرف بدنش) رها مي کند و سر استخوانهاي کتفش بزرگ و درشت است».
5- امام صادق (ع) نيز درباره اوصاف آن حضرت فرموده است :
«مهدي خوش سيما ، گندمگون است که به سرخي مي زند ، ابرو کمان و نوراني است و سياهي چشمانش بغايت سياه است ، چشمان فراخ دارد ، بالاي بيني اش برآمده است ، بيني عقابي دارد و پيشاني بلند ، او خاشع است و نازک مثل شيشه ، هيبتش مردم را مي ترساند ، به مردم و دلها نزديک است ، شيرين گفتار و خوش سيماست ، ساقهايش باريک است و بدني نيرومند دارد ، چون بر کوه بانگ زند صخره ها از هم بپاشند و فرو ريزند ، دست بر بنده اي نمي نهد جز آنکه دلش همچون پاره هاي آهن (سخت و نيرومند) مي گردد . نه بسيار بلند بالاست و نه بسيار کوتاه بلکه ميانه قامت است ، سر گرد دارد و سينه ای فراخ ، بلند پيشاني است و ابروهايش پيوسته است ، بر گونه راستش خالي است گويا دانه مشک است که بر قطعه عنبر ساييده باشند».
6- امام رضا (ع) نيز اوصاف امام را چنين بيان کرده است :
«او شبيه من و شبيه موسي بن عمران است . هاله هايي از نور او را احاطه کرده که به پرتو قدس درخشيدن گيرد . داراي اعتدال اخلاق است و رنگي شاداب دارد . در هيبت بدني به رسول خدا (ص) شبيه است . نشانه اش آن است که (از نظر سن) سالخورده است اما سيماي جوان دارد تا آنجا که بيننده او را چهل ساله يا کمتر مي انگارد . ديگر از علايم او آن است که تا گاه مرگ و با وجود گذشت روزها و شبها ، اصلا پير نمي شود»

منبع روایات : کتاب «يوم الخلاص» نوشته کامل سليمان صفحات 51 تا 55

منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» توقعات امام زمان از شیعیان

پرهيز از افراط و تفريط:

امام زمام (عج) در توقيعي مي فرمايند:

«تقوا پيشه کنيد، تسليم ما باشيد و کار را به ما واگذاريد که بر ماست شما را از سرچشمه سيراب بيرون آوريم چنانکه بردن شما به سرچشمه از سوي ما بود ... به سمت راست ميل نکنيد و به سوي چپ نيز منحرف نشويد.» (1)

 

توجه به آن حضرت همراه با محبت

امام زمان (ع) در توقيع شريفي خطاب به شيعيان مي فرمايند: «توجه خود را همراه با محبت و دوستي به سوي ما قرار دهيد و در مسير دستورات روشن و قطعي دين حرکت کنيد که همانا من براي شما خيرخواهي مي کنم و خداوند گواه است بر من و شما و اگر نبود علاقه ما به نيکو بودن شما و رحمت و مهربانيمان بر شما، به سخن گفتن با شما نمي پرداختيم.»(2)

 

ولايت حضرت علي (ع)

در تشرف مرحوم علي بغدادي (ره) در مسير کاظمين، ايشان پرسش هايي را از محضر امام زمان (ع) مي پرسد از جمله مي گويد:

پرسيدم: «روزي نزد مرحوم شيخ عبدالرزاق که مدرس حوزه بود، رفتم. شنيدم که بر روي منبر مي گفت: کسي که در طول عمر خود روزها روزه باشد و شب ها را به عبادت به سر برد و چهل حج عمره بجاي بجاي آورد و در ميان صفا و مروه بميرد ولي از دوستداران و محبان و مواليان اميرالمؤمنين (ع) نباشد براي او چيزي محسوب نمي شود.» امام زمان (ع) فرمودند: «آري والله براي او چيزي نيست.»

 

توسل به حضرت زينب (ع) جهت تعجيل در فرج

در تشرف آقا شيخ حسن سامرايي (ره) در سرداب مقدس، حضرت فرمودند: «به شيعيان و دوستان ما بگوييد که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زينب (ع) که فرج مرا نزديک گرداند.» (3)

 

عرضه اعمال به محضر مقدس امام زمان (عج)

در تشرف مرحوم شيخ محمد طاهر نجفي (ره) خادم مسجد کوفه، حضرت مي فرمايند: «آيا ما شما را هر روز رعايت نمي کنيم؟ آيا اعمال شما بر ما عرضه نمي شود؟»

 

شيعيان چرا ما را نمي خواهند؟!

مرحوم حاج محمد علي فشندي تهراني (ره) مي گويد که در مسجد جمکران سيدي نوراني را ديدم، با خود گفتم اين سيد در اين هواي گرم تابستاني از راه رسيده و تشنه است ظرف آبي به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: آقا! شما از خدا بخواهيد تا فرج امام زمان (ع) نزديک گردد. حضرت فرمودند: «شيعيان ما به اندازه آب خوردني ما را نمي خواهند. اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما مي رسد.»

 

اخلاص در عمل

يکي از علماي بزرگ اصفهاني مي گويد: «شبي در عالم رؤيا امام زمان (ع) را ديدم. به ايشان عرض کردم چه کنم که به شما نزديک شوم؟» فرمودند: «عملت را عمل امام زمان (ع) قرار بده.» من به ذهنم رسيد که يعني در مورد هر کاري ببين اگر امام زمان (ع) اين کار را مي کند تو هم انجام بده. پرسيدم: «چه کنم که در اين امر موفق باشم؟!» فرمود: «الاخلاص في العمل؛ يعني، در کارهاي خود اخلاص داشته باش.»(4)

 

بردباري و شکيبايي

در تشرف مرحوم سيد کريم پينه دوز (ره) از اخيار تهران که در خانه اجاره اي زندگي مي کرده است و با پايان يافتن مدت اجاره دچار رنج و زحمت مي گردد ضمن اينکه به او بشارت مي دهند، نگران نباشيد منزل درست مي شود مي فرمايند: «دوستان ما بايد در فراز و نشيب ها شکيبا و بردبار باشند.»(5)

 

تحصيل معارف اهل بيت (ع)

مرحوم آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني (ره) که سال ها در نجف اشرف نزد علماي بزرگ دانش آموخته بود و اجازه اجتهاد از مرحوم آيت الله ناييني (ره) داشت و به دنبال درک حقايق، مباحث فلسفه را نزد استادان فن تا بالاترين رتبه خوانده بود؛ مي گويد: «ديدم دلم آرام نگرفته و به درک حقايق عالم توفيق نيافته ام. رو به عرفان آوردن و مدتي از محضر استاد عارفان و سالکان آقا سيد احمد کربلايي (ره) استفاده مي کردم تا از نظر ايشان به حد کمال قطبيت و فناء في الله رسيدم. اما ديدم اين مطالب و اين رفتارها با ظواهر قرآن و سخنان اهل بيت عليهم السلام موافق نيست و به آرامش و اطمينان قلب نرسيده بودم.» مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني (ره) تنها راه نجات را در توسل به پيشگاه حضرت مهدي (ع) مي بيند، به همين جهت مي گويد: «خود را از بافته هاي فلاسفه و افکار عرفان خالي کردم و با کمال اخلاص و توبه به آن حضرت توسل پيدا کردم. روزي در وادي السلام نزد قبر حضرت هود و صالح عليهماالسلام در حال تضرع و توسل بودن که حضرت صاحب الزمان (عج) را مشاهده کردم.» ايشان فرمودند: «طَلَبُ المَعارِفِ مِن غَيرِ طَريقِنا اَهل البيت مُساوِقَّ لِلأنکارنا و قَد اَقامني الله و انا الحُجّه بنُ الحسن؛ يعني، جست و جوي معارف و شناخت طريق از غير مسير ما اهل بيت طهارت مساوي است با انکار ما و همانا خداوند مرا براي هدايت بشر برپا داشته است و من حجه بن الحسن هستم.» مرحوم اصفهاني (ره) مي گويد: «پس از آن از فلسفه و عرفان بيزاري جستم و تمامي نوشته هاي خود را در اين موارد به رودخانه ريختم و به سوي قرآن و احاديث پيامبر (ص) روي آوردم.»

 

کمک به مردم

در توقيعي شريف، به مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) دستور دادند: «اُرخِص نَفسَک وَ اَقبِل مجلِسَک فِي الدِّهليز واقضِ النّاس نحن نَنصُرکُ؛ يعني، خودت را براي مردم ارزان کن! و در دسترس همه قرار بده و محل نشستن خود را در دهليز خانه ات قرار بده تا مردم سريع و آسان با تو ارتباط داشته باشند و حاجت هاي مردم را برآورد، ما ياريت مي کنيم.»(6)

 

توجه به پدر و مادر

در احوالات يکي از محبان و شيعيان آمده که پدر پيري داشت و بسيار به او خدمت مي کرد. ايشان شب هاي چهارشنبه به مسجد سهله مي رفت اما پس از مدتي اين کار را ترک نمود. دليل آن را پرسيدند، گفت چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفتم در شب آخر نزديک مغرب تنها به مسجد سهله مي رفتم عرب بياباني را ديدم سوار بر اسب که سه بار به من فرمود: «از پدرت مراقبت کن.» من فهمديم که امام زمان (ع) راضي نيستند من پدرم را بگذرام و به مسجد سهله بروم.(7)

 

توسل به قمر بني هاشم (ع)

از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي (ره) نقل شده است که يکي از علماي نجف اشرف که به قم آمده بود مي گفت: «مدتي براي رفع مشکلي به مسجد جمکران مي رفتم و نتيجه نمي گرفتم روزي هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم مولا جان! آيا بد نيست با وجود امام معصوم (ع) به علمدار کربلا قمر بني هاشم (ع) متوسل شوم و او را در نزد خدا شفيع قرار دهم؟!» در حالتي ميان خواب و بيداري امام زمان (ع) فرمودند: «نه تنها بد نيست و ناراحت نمي شوم بلکه شما را راهنمايي مي کنم که چون خواستي از حضرت ابوالفضل العباس (ع) حاجت بخواهي اين چنين بگو: يا أبالغوث ادرکني.»(8)

 

احترام به قرآن

در تشرفي که براي مرحوم حاج شيخ محمدحسن مولوي قندهاري در حرم مطهر ابوالفضل العباس (ع) روي داده است ايشان مي گويد ديدم قرآني روي زمين بر سر راه افتاده است به من فرمودند: «هوشيار باش و به قرآن احترام کن. من خم شم و قرآن را برداشتم و بوسيدم و در قفسه گذاشتم.»(9)

 

خدمت به محرومان

آقاي محمد علي برهاني مي گويد در خرداد 1358 هـ.ق براي رسيدگي به مردم محروم منطقه فريدن رفته بودم. هنگام بازگشت ماشين خراب شد و در بيابان تنها ماندم. ديدم چاره حز توسل به مولايم حضرت صاحب الزمان (ع) نيست، به آن حضرت متوسل شدن و گفتم: «يا اباصالح المهدي! ادرکني.» ناگهان وجود مبارک امام زمان (ع) تشريف آوردند و ضمن بشارت به آمدن وسيله نقليه فرمود: «ما هم اينجا رفت و آمد مي کنيم. شما هم خيلي مأجوريد چون خدمت به محرومين مي کنيد. و اين روش جدّم حضرت علي (ع) است. تا مي توانيد در حدّ تمکّن به اين طبقه خدمت کنيد و دست از اين کار بر نداريد که کار خوبي است.»(10)

 

روضه حضرت ابوالفضل (ع)

در تشرّف آقاي محمد علي فشندي تهراني (ره) پس از اينکه نماز امام حسين (ع) در شب هشتم ذيحجه را به او ياد مي دهند حاج محمد علي مي پرسد: «فردا شب امام زمان (ع) در چادرهاي حجاج مي آيد و به آنان نظر دارد؟» فرمود: «در چادر شما مي آيند چون فردا شب مصيبت عموريم حضرت ابوالفضل (ع) در آن خوانده مي شود.»(11)

 

ايران شيعه، خانه ماست

مرحوم آيت الله ميرزا محمد حسن نائيني (ره) در دوران جنگ جهاني اول و اشغال ايران توسط قواي انگليس و روس خيلي نگران بودند از اين که کشور دوستداران امام زمان (ع) از بين برود و سقوط کند. شبي به امام عصر (ع) متوسل مي شود و در خواب مي بيند ديواري است به شکل نقشه ايران که شکست برداشته و خم شده است و در زير اين ديوار تعدادي زن و بچه نشسته اند و ديوار دارد روي سر آنها خراب مي شود. مرحوم نائيني چون اين صحنه را مي بيند بسيار نگران مي شود و فرياد مي زند: «خدايا، اين وضع به کجا خواهد انجاميد؟» در همين حال مي بيند حضرت ولي عصر (ع) تشريف آوردند و با دست مبارکشان ديوار را که در حال افتادن بود گرفتند و بلند کردند و دوباره سر جايش قرار دادند و فرمودند: «اينجا (ايران شيعه)، خانه ما است. مي شکند، خم مي شود، خطر است ولي ما نمي گذاريم سقوط کند ما نگهش مي داريم.»(12)

 

مواظبت بر قرائت و خواندن قرآن

در تشرّف شيخ محمد حسن مازندراني که به بيماري سل مبتلا بوده است او را شفا مي دهند و به او مي فرمايند: «بر ت باد به مواظبت بر قرائت قرآن.» (13)

 

 

پی نوشتها :

(1)    بحارالانوار ، ج 52 ، ص179

(2)    بحارالانوار ، ج53، ص179

(3)    شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 251-184

(4)    شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 261

(5)    کرامات العالمین ،ص118

(6)    شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 6، ص198

(7)    نجم الثاقب ، ص 284

(8)    توجهات حضرت ولی عصر ، ص 160

(9)    ملاقات با امام زمان (عج) ، 330

(10)شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 113

(11)شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 149

(12)ملاقات با امام عصر (عج) ، ص 137

(13)برکات حضرت ولی عصر (عج) ، 306

 منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عناوين آخرين مطالب