ساقی عطشان


    پایگاه فرهنگی مذهبی ساقی عطشان
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 42
بازدید هفته : 43
بازدید ماه : 113
بازدید کل : 5265
تعداد مطالب : 70
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره وبلاگ

سلام به همه ی بازدیدکنندگان عزیز این وبلاگ به عشق ارباب حسین ساخته شده است امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ سپری کنید
لينك دوستان
» قالب وبلاگ

» فال حافظ

» قالب های نازترین

» جوک و اس ام اس

» جدید ترین سایت عکس

» زیباترین سایت ایرانی

» نازترین عکسهای ایرانی

» بهترین سرویس وبلاگ دهی

پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی
نماز مائده ی آسمانی
صهیون ستیزی
خبرگزاری رئال مادرید
خیمه
طلوع ستاره
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ساقی عطشان و آدرس saghiatshan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» ثمره نهضت کربلا چه بود

ثمره نهضت کربلا چه بود

شهادت مظلومانه سيد الشهدا و يارانش در كربلا،تأثير بيدارگر و حركت آفرين داشت و خونى تازه در رگهاى جامعه اسلامى دواند و جو نامطلوب را شكست و امتدادهاى آن حماسه،در طول تاريخ،جاودانه ماند.حتى در همان سفر اسارت اهل بيت نيز تأثيرات سياسى اين حادثه در انديشه‏هاى مردم آشكار شد.گروهى از اسرا را كه به شام مى‏بردند، چون به تكريت رسيدند،مسيحيان آنجا در كليساها جمع شدند و به نشان اندوه بر كشته شدن حسين«ع»،ناقوس نواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند.به شهر«لينا»نيز رسيدند.مردم آنجا همگى گرد آمدند و بر حسين و دودمانش سلام و درود فرستادند و امويان را لعن كردند و سربازان را از آنجا بيرون كردند.چون خبر يافتند كه مردم«جهينه»هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند وارد آن نشدند.به قلعه«كفر طاب»رفتند،به آنجا نيز راهشان ندادند.به حمس كه وارد شدند،مردم تظاهرات كردند و شعار دادند:«اكفرا بعد ايمان و ضلالا بعد هدى؟»و با آنان درگير شدند و تعدادى را كشتند.(1)

 

برخى از تأثيرات حماسه عاشورا از اين قرار است:

1ـ قطع نفوذ دينى بنى اميه بر افكار مردم‏

2ـ احساس گناه و شرمسارى در جامعه،بخاطر يارى نكردن حق و كوتاهى در اداى تكليف‏

 

3ـ فرو ريختن ترسها و رعبها از اقدام و قيام بر ضد ستم‏

4ـ رسوايى يزيديان و حزب حاكم اموى‏

5ـ بيدارى روح مبارزه در مردم‏

6ـ تقويت و رشد انگيزه‏هاى مبارزاتى انقلابيون‏

7ـ پديد آمدن مكتب جديد اخلاقى و انسانى(ارزشهاى نوين عاشورايى و حسينى)

8ـ پديد آمدن انقلابهاى متعدد با الهام از حماسه كربلا

9ـ الهام بخشى عاشورا به همه نهضتهاى رهايى بخش و حركتهاى انقلابى تاريخ‏

10ـ تبديل شدن«كربلا»به دانشگاه عشق و ايمان و جهاد و شهادت،براى نسلهاى انقلابى شيعه‏

11ـبه وجود آمدن پايگاه نيرومند و عميق و گسترده تبليغى و سازندگى در طول تاريخ،بر محور شخصيت و شهادت سيد الشهدا«ع»

از نهضتهاى شيعى پس از عاشورا،مى‏توان«انقلاب توابين»،«انقلاب مدينه»،«قيام مختار»،«قيام زيد»،و...حركتهاى ديگر را نام برد. تأثير حماسه عاشورا را در انقلابهاى بزرگى كه در طول تاريخ،بر ضد ستم انجام گرفته،چه در عراق و ايران و چه در كشورهاى ديگر،نبايد از ياد برد.

«فرهنگ شهادت»و انگيزه جهاد و جانبازى كه در انقلاب اسلامى ايران و هشت سال دفاع مقدس در جبهه‏ها جلوه‏گر بود،گوشه‏اى از اين تأثير پذيرى است.شعار«نهضت ما حسينيه،رهبر ما خمينيه»كه در مبارزات ملت مسلمان ايران بر ضد طاغوت طنين افكن بود و نيز شور حسينى جبهه‏هاى رزم ايران،گواه روشن تأثير گذارى كربلا در قرنها پس از آن حماسه مقدس است.

 

يكى از نويسندگان محقق، نتايج نهضت كربلا را عبارت مى‏داند از:

1ـ پيروزى مسأله اسلام و حفظ آن از نابودى‏

2ـ هزيمت امويان از عرصه فكرى مسلمين‏

3ـ شناخت اهل بيت بعنوان نمونه‏هاى پيشوايى امت‏

4ـ تمركز شيعه از بعد اعتقادى بر محور امامت‏

5ـ وحدت صفوف شيعه در جبهه مبارزه‏

6ـ ايجاد حس اجتماعى در مردم‏

7ـ شكوفايى موهبتهاى ادبى و پديد آمدن ادبيات عاشورايى

8ـ منابر وعظ و ارشاد،به عنوان وسيله آگاهانيدن مردم‏

9ـ تداوم انقلاب بصورت زمينه سازى نهضتهاى پس از عاشورا(2) حادثه كربلا،گشاينده جبهه اعتراض عليه حكومت امويان و سپس عباسيان شد،چه به صورت فردى كه روحهاى بزرگ را به عصيان و افشاگرى واداشت،و چه به شكل مبارزه‏هاى گروهى و قيامهاى عمومى در شهرى خاص يا منطقه‏اى وسيع.(3)

خون او تفسير اين اسرار كرد                  ملت خوابيده را بيدار كرد(4)

 پى‏نوشتها

1-      عاشورا فى الأدب العاملى المعاصر،ص 54 به نقل از منتخب طريحى و مقتل ابى مخنف.

2-      براى تفصيل آن ر.ك:«حياة الامام الحسين»،باقر شريف القرشى،ج 3،ص 436،(معطيات الثورة) .

3-      در اين زمينه‏ها ر.ك:«الانتفاضات الشيعيه»،هاشم معروف الحسنى،«امامان و جنبشهاى مكتبى»،محمد تقى مدرسى.

4-      كليات اقبال لاهورى،ص .75

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 30 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» پزشك مسيحي

چند خاطره از شهید صنیع خانی

وقتي كه پزشك مسيحي هم گريه مي كند

وقتي سيد محمد براي معالجة زخم هاي شيميايي در لندن به سر مي برد ، شب ها در گوشه اي از بيمارستان به مناجات و توسل و دعا مشغول مي شد .
يك بار پزشكش به طور تصادفي متوجه حالات او شد و سخت تحت تأثير نيايش هاي او قرار گرفت .
با اين كه هم مسلك و هم زبان با سيد محمد نبود ، ولي از سيد خواهش كرد كه به او اجازه بدهد بعضي از شب ها كه سيد در حال راز و نياز است او هم در كنارش باشد .
از آن به بعد ، بعضي شب ها اين پزشك مسيحي به كنار سيد مي آمد . سيد ، مناجات مي خواند و او هم گريه مي كرد .



سيد را همه دوست داشتند
پزشكان و پرستاران سيد محمد ، بيش تر از آن كه براي معالجة سيد به اتاقش بروند، براي همنشيني با او به اتاقش مي آمدند .
گاهي اوقات هم يادشان مي رفت كه به چه بهانه اي پيش او آمده اند . آن ها ، مجذوب اخلاق و روحية مقاوم سيد محمد شده بودند .
آخر، زير فشار شيمي درماني ، آن همه روحيه و سرزندگي ، براي آنها عجيب بود .
وقتي پزشكان و پرستاران دور سيد حلقه مي زدند ، او هم كم نمي گذاشت ؛ از هر دري برايشان سخني مي گفت ؛ بدون آن كه شكوه و شكايتي كند .

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 29 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دانشجوي گوشه گير(شهید بابايي)

دانشجوي گوشه گيري است !
(خاطره ای از سرلشكر خلبان عباس بابايي)


براي گذراندن دورة خلباني در آمريكا طبق مقررات دانشكده مي بايست هر دانشجوي تازه وارد به مدت دو ماه با يكي از دانشجويان آمريكايي هم اتاق مي شد .
ظاهراً هدف ، تسريع در يادگيري زبان انگليسي بود ؛ ولي همنشيني با جوان آمريكايي پرشور و شر، آن هم با بي بند و باري هاي اخلاقي و غربي ، براي شخصيتي مثل عباس خيلي آزار دهنده بود.

 

هم اتاقي او در گزارش به افسران ارشد پايگاه از ويژگي ها و روحيات عباس مي نويسد :
« او ، فردي منزوي و در برخوردها ، نسبت به آداب و هنجارهاي اجتماعي بي تفاوت است .
در طول شبانه روز بارها و بارها به گوشه اي مي رود و با خودش حرف مي زند (منظور نماز مي خواند و نيايش مي كند) و از نوع رفتار او بر مي آيد كه نسبت به فرهنگ غرب ، موضع منفي دارد و شديداً به فرهنگ و سنت ايراني پاي بند است »

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» قافله سرخ

قافله سرخ

دوباره امشب از اين كلبه‏ى تماشايى

رهى گشوده شده تا طلوع زيبايى

كسى دوباره صدا ميزند كه پنجره‏ها

گشوده ميشود امشب به سمت تنهايى

و باز قافله‏اى سرخ ميرسد امشب

به اين ديار گرفتار خواب يلدايى

و ميرسند از آن سوى خون، سبكبالان‏

شكسته بال ولى غرق در شكوفايى

به يادشان همه شب‏ها نشسته بر ساحل

نگاه دوخته‏ام بر غروب دريايى

نگاه عادت ما را دو چشم ساده دهيد

كه بنگرد به افق‏هاى سرخ رؤيايى



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» در آسمان شهادت ستاره بردوشند

پياله‏ى خورشيد

بسان بركه‏ى آرام گرچه خاموشند

گمان مدار كه از يادها فراموشند

كجا غروب كند آفتاب باورشان‏

كه در حريم سحر با سپيده همدوشند

چراغ مستيشان جاودانه روشن باد

كه از پياله‏ى خورشيد باده مينوشند

ز شهر حادثه ، خورشيدها سفر كردند

ستاره‏ها همه در سوگشان سيه پوشند

به صبح عاطفه ، خورشيد مهرشان جارى است‏

به باغ خاطره ، با عطر گل هم آغوشند

ز شوق قافله‏ى آفتابيان صائم‏

در آسمان شهادت ستاره بردوشند


نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» چاره بلا با زيارت عاشورا

چاره بلا با زيارت عاشورا


علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شيخ حسن فريد گلپايگانى كه از علماى طراز اول تهران هستند از استاد خود مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى حائرى اعلى اللّه مقامه نقل نمود كه فرمود: اوقاتى كه در سامرا مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بيمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روز عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى اعلى اللّه مقامه جمعى از اهل علم بودند ناگاه مرحوم آقاى ميرزاى محمد تقى شيرازى رحمة اللّه عليه - كه در مقام علمى مانند مرحوم فشاركى بود تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمى بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه ؟ همه اهل مجلس تصديق نمودند كه بلى .

 

 


سپس فرمود: من حكم مى كنم كه شيعيان ساكن سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را هديه روح شريف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجة بن الحسن عليه السلام نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول زيارت عاشورا شدند.
از فردا تلف شدن شيعه موقوف شد ولى همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طورى كه بر همه آشكار گرديد.

برخى از سنى ها از آشنايانشان از شيعه پرسيدند سبب اينكه ديگر از شما كسى تلف نمى شود چيست ؟ به آنها گفته بودند زيارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گرديد.
جناب آقاى فريد سلمه اللّه تعالى فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برايم پيش آمد فرمايش آن مرحوم به يادم آمد از روز اول محرم سرگرم زيارت عاشورا شدم روز هشتم به طور خارق العاده برايم فرج شد.
شكى نيست كه مقام ميرزاى شيرازى از اين بالاتر است كه پيش خود چيزى بگويد و چون اين توسل يعنى خواندن زيارت عاشورا تا ده روز در روايتى از معصوم نرسيده است شايد آن بزرگوار به وسيله رؤ ياى صادقه يا مكاشفه يا مشاهده امام عليه السلام چنين دستورى داده بود و مؤ ثر هم واقع شده است .
مرحوم حاج شيخ محمد باقر شيخ الاسلام نقل نمود كه : در كربلا ايام عاشورا در خانه مرحوم ميرزاى شيرازى روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سيدالشهدا عليه السلام و حضرت ابالفضل العباس عليه السلام مى رفتند و عزادارى مى نمودند و عادت ميرزا اين بود كه هر روز در غرفه خود زيارت عاشورا مى خواند، سپس پايين مى آمد و در مجلس عزا شركت مى نمود؛ روزى خودم حاضر بودم كه پيش از موسم آمدن ميرزا ناگاه با حالت غير عادى پريشان و نالان از پله هاى غرفه به زير آمد و داخل مسجد شد و مى فرمود: امروز بايد از مصيبت عطش حضرت سيدالشهدا عليه السلام بگوييد و عزادارى كنيد. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى حالت بى خودى عارضشان شد، سپس با همان حالت به اتفاق ميرزا به صحن شريف و حرم مقدس مشرف شديم گويا ميرزا مأ مور به تذكر شده بود. بالجمله هر كس زيارت عاشورا را يك روز يا ده روز يا چهل روز به قصد توسل به حضرت سيدالشهدا عليه السلام (نه به قصد ورود از معصوم ) بخواند البته صحيح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بى شمارى بدين وسيله به مقاصد مهم خود رسيده اند.
مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى در سنه 1338 در كربلا وفات و در جنوب شرقى صحن شريف مدفون گرديد

 پاورقي
داستانهاى شگفت ، شهيد محراب دستغيب شيرازى : ص 271. شيفتگان حضرت مهدى ، رجائى خراسانى : ص 152. كرامات امام حسين ، مصطفى محمدى اهوازى : ص 23. زبدة الحكايات ، عبدالمحمد لواسانى : ص 224. الكلام يحر الكلام ، سيد احمد زنجانى : ص 55.

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» مركز ظهور و سكونت حضرت مهدي

اقامتگاه حضرت مهدي و مركز ظهور و سكونتش :

امام قائم (ع) اكنون كجاست؟ آيا همسر و فرزند دارد؟ هنگام ظهور از كجا ظهور مي كند؟ و در كجا قيام مي نمايد؟ كي و در چه روز؟ و مركز حكومتش كجاست؟
براي پاسخ به اين پرسشها ، ناگريز بايد از روايات و گفتار پيامبر (ع) و امامان (ع) استفاده كرد مطابق بعضي از روايات ، آن حضرت همه ساله در مراسم حج شركت مي نمايد .
همچنين هرجا كه بخواهد ، به خصوص در كنار قبر امامان (ع) و مكانهاي شريف ، خواهد رفت.
او بر اساس برنامه هاي اسلام ، داراي همسر و فرزند خواهد بود ، چنانكه در بعضي از دعاها به اهل بيت (ع) آن حضرت اشاره شده است .
و در مورد اقامتگاه او چندين مكان در روايات ذكر شده مانند : مدينه ، دشت حجاز ، كوه رضوي ، كرعه (قريه اي در يمن) و سرزمينهاي دوردست . از جمله روايت شده : ‹‹حضرت مهدي (ع) و فرزندانش در جزيره هاي بسيار بزرگ و پهناور در دريا زندگي مي كنند .
و مطابق روايت ‹‹علي بن فاضل مازندراني›› كه در نجف اشرف سكونت داشته ، حضرت مهدي (ع) و ياران و فرزندانش در جزيره خضراء است .
داستان علي بن فاضل مازندراني ، به طور مشروح در كتاب اثباه الهداه ، ج7 ص371 آمده است ، كه فشرده آن بعداً خاطرنشان مي شود .
در مورد جزيره خضراء ، بحث و گفتگو بسيار است ، بعضي از دانشمندان از قراين و ويژگيها ، حدس زده اند كه جزيره خضراء ، همان ‹‹مثلث برمودا›› است كه از عجيب ترين و مرموزترين مكانهاي روي زمين است و در دل غربي ترين اقيانوس اطلس قرار دارد .
از عجائب مثلث برمودا اينكه : هر هواپيما يا كشتي به حدود آن برود ، به طور اسرار آميزي ناپديد مي گردد ، و جالب اينكه آبهاي آن سفيد است ، و هر روز خبر غرق شدن تعداد تازه اي از كشتيهاي اقيانوس پيما در آبهاي سفيد مثلث برمودا ، به گوش رسيده و مي رسد .
 

از دعاهاي حضرت مهدي (ع) اين است :
اللهم احجبني عن عيون اعدائي، و اجمع بيني بين اوليائي :
‹‹خدايا مرا از ديد دشمنانم پوشيده بدار ، و بين من و دوستانم ، در يكجا جمع كن.››
به مقتضاي استجابت اين دعا ، اقامتگاه آن حضرت از ديدگاه و دسترس دشمنان ، محفوظ خواهد ماند ، و ممكن است همين مطلب تأييدي باشد كه اقامتگاه اصلي آن حضرت در مثلث برمودا است . به هر حال اين يوسف گم گشته ، روزي به كنعان بر مي گردد ، و چشم يعقوب را بينا و روشن مي كند به گفته حافظ :
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نگشت دائماً يكسان نماند حال دوران ، غم مخور
حال ما در فرغت جانان و ابرام رقيب جمله مي داند خداي حال گردان غم مخور
حضرت مهدي (ع) هنگام ظهور ، در مكه ظهور مي كند ، و بر كعبه تكيه نموده خطبه مي خواند ، 313 نفر از ياران مخصوصش ، در همانجا به آن حضرت مي پيوندند .
مطابق بعضي از روايات ، آن روز ، روز جمعه است ، و در روز شنبه روز عاشورا از مردم بيعت مي گيرد . امام جواد (ع) فرمود :
كاني بالقائم يوم عاشوراء ، يوم السبت، قائماً بين الركن و المقام بين يديه جبرئيل ينادي : البيعه الله:
‹‹گويا قائم (ع) را در روز عاشورا ، روز شنبه مي نگرم كه بين جحرالاسود و مقام ابراهيم ايستاده ، و پيش روي او جبرئيل فرياد مي زند : بيعت مخصوص خدا است.›› يعني با امام مهدي (ع) بيعت كنيد ، كه بيعت با او بيعت با خدا است.
و امام صادق (ع) فرمود : ‹‹نخستين كسي كه با قائم (ع) بيعت مي كند ، جبرئيل است.››
سپس 313 نفر اصحاب مخصوص ، فرا مي رسند و بيعت مي كنند ، حضرت مهدي (ع) در مكه مي ماند تا يارانش به ده هزار نفر مي رسند ، آنگاه از آنجا به سوي مدينه حركت مي نمايد . و سپس از مدينه به سوي عراق و كوفه حركت مي كند و در مسير راه ، گروههاي بسيار ، به سپاه آن حضرت مي پيوندند ، سرانجام آن حضرت وارد كوفه مي شود و آنجا را مركز حكومت جهاني خود قرار مي دهد .
امام باقر (ع) در ضمن گفتاري فرمود : ‹‹سپس مهدي آل محمد (ع) به كوفه باز مي گردد ، و 313 نفر اصحاب خاص خود را به سوي تمام نقاط جهان مي فرستد (كه هر كدام حاكم يكي از بخشهاي جهان خواهند شد) حضرت مهدي (ع) دستي روي شانه ها و سينه هاي آن 313 نفر مي كشد ، پس از اين لطف و عنايت ، آن 313 نفر آن چنان در سطح عالي از مقام و كمال قرار مي گيرند ، كه در شناخت احكام و امور و قضايا هرگز درمانده نخواهند شد.›› (الامام المهدي من المهدالي الظهور،ص543)

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» قولش قول بود

قولش قول بود

مرا هم برده بود کردستان. سپاه آنجا به ما هم خانه داده بود. ظهر که آمد خانه پرسيدم: «مرخصي نمي گيري بريم ديدن پدر و مادر من و خودت؟»

گفت: «چشم. قول مي دم اين آخرين ماموريتم باشه. بعدش خلاص.»

نهارش را که خورد. رفت سراغ بچه ها، بچه ها خوابيده بودند. دلش نيامد توي خواب بوسيدشان.

با من هم خداحافظي کرد و گفت: «حلالم کن» و رفت.

دو ساعتي مي شد که رفته بود، خبرش آمد. مرد بود. قولش هم قول بود.

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» آينده جهان و نظريه پردازان

امروزه در اثر تحولاتى كه در آخرين دهه قرن بيستم رخ داده است، خصوصاً فروپاشى شوروى وپايان رسمى جنگ سرد، انديشه حكومت جهانى به محور پيش بينى نويسندگان معاصر عمدتاً آمريكاييان درباره آينده جهان تبديل شده است.

ديدگاه مشترك نويسندگان غربى، توسعه خطى تحولات ورسيدن حتمى به حكومت جهانى دموكراسى ليبرال است. لذا "مسؤوليت " رهبران عرب براى رسيدن به آن موقعيت و بى فايده بودن مقاومت مردم و رهبران غيرغربى در برابر اين سير محتوم وقايع جهان را متذكر مى شوند. اما هر يك از آن ها براى مقصود خويش راهى جداگانه را برگزيده اند. به تعدادى از اين نظريات يا پيش بينى ها، بدون نقد آن، اشاره مي كنيم.

الف ) فرانسيس فوکوياما : معاون ژاپنى الاصل بخش برنامه ريزى سياسى وزارت امور خارجه آمريكا- تابستان 1989با پردازشى نو از انديشه هگل درباره آخر الزمان، چنين مى انديشد كه جريان حقيقى تاريخ، در سال 1806 كمال معنوى پيدا كرده است وپس از ظهور وشكست محتوم فاشيسم وماركسيسم، سرانجام به سيطره دموكراسى ليبرال مى انجامد وبه كمال مادى هم دست مى يابد .
او تنها الترناتيو جايگزين واقعى ومعتبر ليبراليسم را فاشيسم وكمونيسم مى داند كه فروپاشيده اند، ولى معتقد نيست كه ديگر هيچ انديشه اى وجود ندارد. بلكه به نظر او در پايان تاريخ برخى جوامع به صورت جوامع ليبرال موفق در آمده وبقيه هم از ادعاى خود مبنى بر ارايه اشكال والگوهاى متفاوت و برتر درباره ساماندهى انسانى چشم مى پوشند. در واقع ليبراليسم از آن رو بر جهان مسلط مى شود كه در برابرش، ايدئولوژى بسيج كننده اى براى رويارويى با آن وجود ندارد. اين به منزله نقطه پايان تحول ايدئولوژيكى بشريت و جهانى شدن دموكراسى غربى به عنوان شكل نهايى حكومت با لوازم آن يعنى شيوه زندگى سرمايه دارى وميل دستيابى به جامعه مصرفى كه به ليبراليسم اقتصادى وسياسى منجر مى شود است.

او اين ركود برخورد وتكاپوى انديشه ها را پايان تاريخ مى نامد دورانى كه در آن شور و شوق ها از بين رفته و سده هاى ملالت بارى در پيش خواهد بود.

او درباره جهان سوم معتقد است كه هنوز در تاريخ فرو رفته است، و آن را تحقير مي کند ومي گويد كه جهان سوم در تحول ايدئولوژيكى جهان نقشى ندارد . از نظر او تعارض شمال و جنوب به جاى شرق و غرب بيدارى جهان اسلام، رشد ملي گرايى، شكست سياست هاى توسعه، گسترش تروريسم، بحران سيستم پولى بين المللى، بى ثباتى بازارهاى جهانى، قدرتمند شدن متزايد هند وبرزيل، همگى فرعى بوده وتناقض بنيادين با ليبراليسم ندارند . بلكه ميراث مشترك ايدئولوژيكى بشريت اهميت دارد. اين ميراث مشترك، همان ليبراليسم اقتصادى و سياسى است.

ب) مارشال مک لوهان نيز همين نظر را با ديدگاه ديگرى بيان مي کند. ديدگاه او مبتنى بر انقلاب در عمليات با اطلاعات است كه جهان كنونى را به يك دهكده تبديل كرده است وحتى ارتباطات در جهان فعلى از ارتباط افراد يك دهكده سريع تر و راحت تر شده است.

در همه دنيا يك درياى واحد اطلاعاتى هست كه سرچشمه ومنبع آن غرب است . اين تحول در اطلاعات سبب تماس نزديك فرهنگهاى بومى غير غربى با فرهنگ غربى دموكراسى ليبرال شده است ودر اين تماس طبعاً فرهنگ قوى وغالب، فرهنگهاى ديگر را جذب وهضم مي کند وتفكرليبراليسم در سراسر جهان رواج مى يابد. فرهنگها يك كاسه مى شوند و عناصركليدى ساختار اجتماعى اقتصاد، سياست، فرهنگ و غيره همه به سوى يكسان شدن پيشرفته و نهايتاً مقتضى ايجاد يك حكومت جهانى كه فرهنگ وساختار اجتماعى دهكده جهانى هويت آن را تعيين مي کند، خواهد بود. با اين مقدمات ضرورتاً حكومت واحد جهانى با فرهنگ دموكراسى ليبرال تشكيل مى شود .

ج) آلون تافلر ديدگاهى دارد كه نه مبناى فلسفى دارد و نه روش جامعه شناختى استدلال و برهان نهايى ارايه نمى دهد بلكه همواره ازيك نقطه شروع كرده و با ارايه مثال و نمونه به نقطه ديگرى عزيمت مي کند. او مشكل آينده جهان را بر اساس نوع قدرت و تقسيم آن ترسيم مي کند وقدرت را مهم ترين يا تنها عامل موثر سياسى جهان وساختار اجتماعى بشر مى داند .

او معتقد است كه سه گونه تمدن در جهان وجود دارد كه هر يك نظام خاصى براى توليد ثروت دارد: تمدن كشاورزى موج اول تمدن صنعتى موج دوم تمدن علمى و اطلاعاتى موج سوم كه راه آينده جهان در نتيجه برخورد آن ها با هم ايجاد ومشخص خواهد شد .
در اين تمدن ها اگر چه عناصرى از مذهب، فرهنگ و قوميت وجود دارند، ولى اين پيوندها توسط نيروهاى صنعتى ضعيف شده اند، لذا در تمدن موج سوم تأثير اين عناصر بسيار اندك و در تمدن كشاورزى در بالاترين حد است.

او هر يك از اين تمدن ها را- چون جوامعى با مذاهب، فرهنگها وقوميت هاى متفاوتى را در بر مي گيرد- يك ابر تمدن مى نامد كه با مفهوم رايج تمدن چندان سازگار نيست. به نظر تافلر جنگ به شيوه موج سوم، جنگى با ابزار وتسليحات هوشمندانه الكترو- ليزرى است، كه دقت بسيار و آسيب پذيرى كم دارد و جنگى بهداشتى وپاكيزه است. [1]

د) پال کندي از استادان مشهور انگليسى دانشگاه هاى آمريكا، نظراتى واقع بينانه تر دارد. البته نظريات وى جنبه پيش بينى ندارد، بلكه بررسى مشكلات واقعى است كه به ترتيب ايالات متحده آمريكا، غرب وبالاخره تمام انسان ها با آن مواجه هستند و خواهند بود. بنابراين مى توانيم نظريات او را در دو قسمت بيان كنيم:

1. افول نسبى ايالات متحده آمريكا: كه به تعبير وى به عارضه گستردگى بيش از اندازه امپراتورى دچار شده است . يعنى مجموع منافع وتكاليف جهانى اَن، امروزه بسيار بزرگتر از قدرت آن براى دفاع همزمان از همه آن هاست. وهمچنين با امكان نابودى هسته اى كه ماهيت سياست قدرتمندانه بين المللى را كاملا دگرگون كرده است روبرو است . به نظر وى به دليل امكان نابودى كامل طرفين در يك جنگ تمام عيار هسته اى، آن ها به گسترش نيروهاى سنتى خود كه هزينه بسيار بيشترى دارد، رو آورده اند. مجموع اين خصوصيات سبب شده است كه اگر روزى كشورهاى مهم درگيرجنگ غيرهسته اى شوند، وضعيت استراتژيکى ايالات متحده آمريکا سبب شود مثل اسپانيايى امبراتورى يا بريتانياى دورآن ادوارد هفتم، مخاطراتى عظيم متوجه منافع اين كشور در خارج از آن شود واين كشور هم به تنهايى قادر به دفاع همزمان از آن ها نخواهد بود وترك هر يك از آن ها هم خطرات بزرگ ديگرى دارد.

2. مشكلات آينده جهان خصوصاجهان غرب: پاول كندى برخى از مسايل را كه مشكلاتى مشترك البته از وجوه مختلف در انتهاى قرن بيستم براى بشر مى آفريند، بررسى مي كند: انفجار جمعيت، انقلاب بيولوژى ونتيجه بيكارى، فقر ونگرانى ميليون ها كشاورز، پشرفت ارتباطات و...

او نتايج اين مشكلات و راهاي مبارزه با آن با تقويت آن را نيز بررس مي كند. روى هم رفته كار پاول كندى عمدتا بررسي واقعيت است نه پيش بيني آينده البته نويسندگان ديگرى هم در اين مورد نظراتى دارند . مثلا دكتر احمد سيف معتقد است كه دموكراسى هاى غربى ازجهان سوم دشمناني ديو هيبت واهريمني نشان مى دهند از نظر رقابت ايدئولوژيک، از نظر احتمال مهاجرت گسترده جنوب به شمال، واز نظر تهديد نظامى وغيره تا خود موفق شوند به حالت بربريت برگردند .

هـ ) ساموئل هانتين گتون استاد دانشگاه هاروارد آمريکا كه نظريه معروف برخورد روياروى تمدن ها را پرداخته است ، خلاصه انديشه وى از اين قرار است:

1. نقطه اصلى برخورد در جهان آينده نه ايدئولوژيکي است ونه اقتصادى، بلكله فرهنگى است وبين تمدن ها صورت مي گيرد
2. حتى ممكن است در درون يك تمدن نزاع ها وبرخوردهاي هم پديد آيد ولى سرنوشت جهان را برخورد تمدن ها تعيين خواهد كرد.

3. تمدن، بزرگترين واحد عرصه بين الملل است ودرجهان كنوني هفت يا هشت تمدن بزرگ وجود دارد: تمدن غربي، تمدن كنفوسيوسى، تمدن ژاپنى، تمدن اسلامى، تمدن هندو، تمدن اسلاوى- ارتدوكس، تمدن آمريكاى لاتين و احتمالا تمدن آفريقايى.
اين تمدن ما وجوه اختلاف اساسي دارند: تاريخ، زبان، فرهنگ، سنت، واز همه مهم تر مذهب البته اختلاف لزوما به معني درگيرى ودرگيرى مترادت باخشونت نيست. هر چند اقلب، طولانى ترين وخشونت آميزترين برخوردها بين تمدن ها بوده است.

4. جهان در حال کونش و واکنش ، بين ملت هاى وابسته به تمدن هاي مختلف درحال افزايش، و درنتيجه هوشياري تمدني وآگاهي به وجوه اختلاف بين تمدن ها ووجوه اشتراك در درون هر تمدن در حال شدت يافتن است خودآگاهي تمدنى.

5. مذهب وفرهنگ، هويت واقعي افراد را تشکيل مى دهد وحل مسايل مربوط به آن از حل مسايل اقتصادى وسياسي دشوارتر است وتمايزات مربوط به آن واقعي وغير قابل تعويض يا معامله است.

6. تمدن هاى كنفوسيوسى واسلامى در حال ارتباط وهمكارى با هم در برابر تمدن غرب براى برخورد با منافع، ارزش ها وقدرت آن هستند. موضوعات همكارى وارتباط اين دو با هم، سلاح هاى هسته اى شيميايى وبيولوژيكى، موشك هاى بالستيك و ابزار پيشرفته پرتاب آن ها، قابليت هاى راهبرى واطلاعاتى و ديگر امكانات الكترونيكى در اين زمينه است و غرب مي كوشد در قالب كنترل تسليحات با آن مقابله كند .

اين امر احتمالاً موجب درگيري بين غرب وچند كشور اسلا مى- كنفوسيوسى در آينده بسيار نزديك خواهد شد . در انتها وي به غرب اندرزهايى از قبيل همكارى ووحدت بيشتركشورهاى غربى با هم، افزايش قدرت خود وسازش با تمدن هاى ديگر وادامه رابطه با روسيه و ژاپن، استفاده از تعارض هاى درون تمدن هاى ديگر و حمايت ازگروه هاى غربگرا در تمدن هاى ديگر و درك عميق تر از ارزش ها و باورهاى تمدن هاى ديگر و شناخت عناصر مشترك بين تمدن غربى وساير تمدن ها و نيز تقويت نهادهاى بين المللى تحت سلطه اش مى نمايد.

7. از نظر هانتين گتون جهان معاصر پس ازجنگ سرد دو خصيصه دارد:

1. درگذشته يك نظام بين المللى چند قطبى پس از شكست ناپلئون مبتنى بر چارچوب غرب واروپا وجود داشت، اكنون براى اولين بار در تاريخ، سياست هاى جهانى هم چند قطبى است وهم چند تمدنى هر يك يا چند قدرت بزرگ متعلق به يك تمدن هستند.

2. درجهان چند قطبى- چند تمدنى، بى ترديد غرب همچنان به صورت فائقه خواهد ماند، ولى قدرت وجذابيت تمدن هاى ديگر در حال افزايش وعكس العمل بر ضد غرب هم در حال شكل گيرى است. ولى در دراز مدت قدرت غرب نسبت به ديگر تمدن ها در حال كاهش است.

8. مهم ترين منابع بى ثباتى درجهان معاصر عبارتند از:

الف: درجهان چند مليتى- چند تمدنى، بروز درگيرى هاى قومى و قبيله اى در درون كشورها و جوامع امرى كاملا بديهى است .

ب: پويايى موجود درجهان اسلام در زمينه تجديد حيات اسلام كه بنيادگرايى اسلامى صرفاً بخش كوچكى از آن است. احياى اسلام واكنشى است به مشكلات ناشي از نوسازى وتحول اجتماعي ، افزايش جمعيت، شهرى شدن مردم و از خود بيگانگى گسستن از سنت هاى بومى و نيز واكنشى است عليه قدرت غرب.

ج: تحولات ژرف جارى در آسياى شرقى كه پوياترين منطقه اقتصادى جهان است و چرخش قدرت از غرب به سمت كشورهاىآسيايي بسيار بديهى است وچين بازيگر اصلى درآسياست ودر آينده اين كشور پس از رشد اقتصادى سريع گستاخ تر وتوسعه طلب تر و مهاجم تر وامپرياليست تر خواهد شد.

9. هانتين گتون جريان هاى دموكراسى شدن درجهان معاصر و آخرين مراحل آن وتغيير ساختارهاى حكومتى مختلف در نقاط متفاوت جهان وهمچنين تغييرات نهادها وسازمان هاى تشكيل دهنده هر يك وميزان سازگارى آيين كنفوسيوس واسلام با دموكراسى را بررسى مي کند ورهنمودهايى را نيز براى دموكرات شدن ذكر مي کند وعلل ميزان پيشرفت دموكراسى در جوامع را مورد تحقيق قرار مى دهد.

واما از ديدگاه قرآن؛ قرآن كريم درباره سرانجام بشر، ديدگاهى خوش بينانه دارد و در آن پايان دنيا، پايانى روشن و سعادت آميز دانسته شده است . عبوديت الهى در سطوح گوناگون فردى و اجتماعي آن، براساس برنامه ريزى خداوند و در چارچوب اصل اختيار واقع شده و غالب انسان ها از آن بهره مند مى شوند.

آيات ناظر به آينده جهان، بر عنصر خوش بينى در جريان كلى نظام طبيعت و طرد عنصر بدبينى درباره، پايان كار بشر تأكيد ورزيده، به نوعي فلسفه تاريخ بر اساس سيرعمودى و تكاملى آن اشاره دارد.

از نگاه اسلام، دين با پشت سرگذاشتن مراحل مختلف، دركامل ترين شكل خود به بشر عرضه شده است و تمام نبوت ها و شرايع پيشين، مقدمه شريعت ختميه اند. در مجموع مى توان نتيجه گرفت كه دوره اسلامى، همان دوره آخرالزمان است كه تحقَق كامل ديدگاه مثبت اسلام، درباره پايان تاريخ، در عصر ظهور امام مهدى ارواحنا له الفداء به وقوع خواهد پيوست.

آيه 55 سوره نور وَعَدَ آللهُ آلذِين أمنوا مِنكُنم وَعَمِلوا ألصالحا ت ليستخلفنهم في الأرضِ کما استخلف الذين من قبلهمَ وَليمکن لهم دينهم لهم دينهم الذيي ارتضي لهم وليبلنهم من بعد خوفهم امنا يعبودونني لا يشرکون بي شيئا.

دلالت بر پايانى خوش براى جهان دارد .

[1] نشريه موعود شماره 10 ص 76.

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» به خاطر غبار زوار كربلا نسوخت

به خاطر غبار زوار كربلا نسوخت


جمال الدين الخليعي موصلي پدر او حاكم موصل و ناصبي و يكي از دشمنان اهل بيت (عليهم السلام ) بود، مادرش هم ناصبيه بود چون پسري برايش متولد نمي شد به مقتضاي عقيده فاسد خودش نذر كرد كه اگر خداي تعالي به او پسري عطا كند به شكرانه او پسر را سر راه زوارهاي حضرت اباعبداللّه (ع) بفرستد تا زوارها از شام و جبل عامل كه مي آيند و عبور آنها به موصل مي شود آنها را به قتل برساند.

 

 


بعد از مدتي جمال الدين متولد مي شود چون به حدّ جواني رسيد مادرش او را از نذر خود با خبر مي كند لاجرم با مادرش از عقب زواريكه از موصل عبور كرده بودند رفت .

چون به مسيب رسيد، ديد زوار از جسر عبور كرده اند همان جا توقف كرد تا هنگامي كه مراجعت كردند آنها را به قتل برساند. در كناري كمين كرده بود كه در همين حال خوابش برد در عالم رؤ يا ديد قيامت شده ملائكه آمدند او را گرفتند و در آتش انداختند آتش او را نسوزاند وبه او اثر نكرد.
ملك جهنم خطاب كرد به آتش ، چرا او را نمي سوزاني ؟
آتش گفت : غبار (زوّار) كربلا به او نشسته است ، او را بيرون آوردند، شستشويش دادند دو باره او را در آتش انداختند باز آتش او را نسوزاند. ملك گفت : چرا ديگر او را نمي سوزاني ؟ آتش گفت : شما ظاهر او را شستيد اما غبار داخل درجوف او شده ! از خواب بيدار شد و از آن عقيده فاسد برگشت و مذهب تشيع را اختيار كرد و مشغول مداحي حضرت اميرالمؤ منين (ع) شد و بعضي مي نويسند آمد كربلا و بعضي شعراء به او اين شعر را نسبت داده اند.
اِذا شِئْتَ النَّجاةَ فَزُرْ حُسَيْنا لِكَيْ تَلْقي اِلا لَه قَريرَ عَيْنِ فَاِنَّ النّارَ لَيْسَ تَمُسُّ جِسْما عَلَيْهِ غُبارُ زُوّارِ الْحُسَيْنِ
يعني اگر نجات از آتش مي خواهي پس زيارت كن آقا امام حسين (ع) را زيرا غبار زوار حسين (ع) بر او نشسته باشد. (1)

پاورقي
1- دين ما علماي ما، 154

 منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» انتظار و صهيونيسم

در عصر ما كه يهوديان صهيونيسم خود بر پاى خاسته و با اشغال فلسطين درصدد برآمده اند حقارت هميشگى قوم يهود را برافكنند، چيزى از تب و تاب انتظار موعود كاسته نشده است و يهوديان در انتظار مسيحا لحظه شمارى می كنند.

حدود صد سال پيش متفكران يهود گفتند قوم ما اين همه سال در انتظار مسيحا خوارى ها را بر خود هموار كرد، ولى از وی خبرى نيامد. ديگر انتظارمان به سر آمد و كاسه صبرمان لبريز شد. جا دارد كه خود براى پايان دادن به وضع موجود برخیزیم .

آنان مكتب صهيونيسم را تأسيس كردند و گفتند بايد خودمان فلسطين را بگيريم . عموم يهوديان می گفتند اين كار درست نيست، زيرا طبق باورهاى دينى، تنها مسيحا مى تواند به چنين كارى اقدام كند. صهيونيسم ها گفتند ما براى قيام مسيحا پايگاهى در فلسطين درست می كنيم. قانع نمودن قومى كه قرن ها در خيالات واهى به سر برده بود، كارى مشكل بود.

اما آنان با صبر و حوصله فراوان، براى اين كار تبليغ كردند و مهاجرانى را به فلسطين بردند و پنجاه سال پيش دولت غاصب اسرائيل را در اراضى اشغالى بنياد نهادند.

البته هنوز هم اقليتى ناچيز از يهوديان بر اثر دلبستگى شديد به اميدهاى قديم، تشكيل دولت صهيونيستى را مخالف آرمان مسيحاى مى دانند و پيوسته با آن مخالفت كرده، می گويند بايد به سنت انتظار ادامه داد.

سرانجام، سواد اعظم يهوديت صهيونيسم را از جان ودل پذيرفتند و آن را رهگشاى عصر مسيحا دانستند. از اين رو، صهيونيسم هاى غاصب فلسطين، علاوه بر دعاهاى مسيحايى موسوم، در پايان مراسم سالگرد بنيانگذارى رژيم غاصب (پنجم ماه اِیار عبرى) پس از دميدن در شيپور عبادت، اين گونه دعا می كنند:

اراده خداوند ما چنين باد كه به لطف او شاهد سپیده دم آزادى باشيم و نفخ صور مسيحا، گوش ما را نوازش دهد.

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» ربیع،آغاز ماه شادی شیعه/ اعمال عبادی ماه ربیع الاول

 

اعمال روز اول ماه‏
1- روزه گرفتن به شکرانه سلامتی پیامبر اعظم و امیرمؤمنان از گزند کفار و مشرکان در اول ربیع‏الاول.

2- خواندن زیارت پیامبر (ص) و علی (ع) در این روز.

3- غسل کردن و پوشیدن لباس نو

اعمال روز هشتم ماه‏
1- در این روز خواندن زیارت امام حسن عسگری (ع) و امام زمان (ع) مستحب است.

اعمال روز نهم ماه‏
این روز، روز عید و جشن و شادی بزرگ برای مؤمنان به مناسبت به امامت و خلافت رسیدن صاحب الزمان (ع) است. لذا اعمال زیر در این روز پسندیده است.
1- اطعام به دوستان و ایجاد فرح و شادی در بین آنان.
2- پوشیدن لباس نو.
3- شکر و عبادت خداوند متعال.
4- گشاده دستی و فراوانی برای خانواده.

اعمال روز دوازدهم ماه‏
اعمال مستحب در این روز به شکرانه انقراض دولت اموی دو مورد است:
1- روزه گرفتن.
2- دو رکعت نماز مستحبی که در رکعت اول بعد از حمد، سه بار سوره کافرون و در رکعت دوم بعد از حمد سه بار سوره توحید خوانده می‏شود.

اعمال روز هفدهم ماه‏
اعمال مستحبی در میلاد رسول خدا(ص) و امام صادق (ع) چنین است:
1- غسل کردن.
2- زیارت پیامبر و امیرمؤمنان از دور یا نزدیک‏
3- روزه‏داری. طبق روایت، روزه‏داری در این روز برابر با روزه یک سال است.
4- دو رکعت نماز هنگام بالا آمدن آفتاب.
در هر رکعت پس از حمد، ده بار سوره قدر و ده بار سوره توحید خوانده شود.
5- گرامی داشتن مسلمانان و صدقه دادن.
6- جشن و شادی کردن.
7- به مشاهد شریفه رفتن.





نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 23 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» استكبار جهانى و مهدى باورى

نظام سلطه جهانى و جبهه استكبار براى استمرار بخشيدن به نفوذ و تسلط و حفظ منافع نامشروع خود، با دقت فراوان، امكانات و نقاط قوت جهان اسلام را زير نظر دارد تا آن ها را به دقت شناسايى كرده و نابود سازد.

يكى از اين نقاط قوت، انديشه رهايى بخشِ "مهدى باورى " است كه درخط مشى مبارزاتى امت مسلمان از جايگاه استراتژيكى برخوردار است. از اين رو استكبار جهانى، سناريوهاى متعددى را جهت تضعيف و نابودى اين انديشه مقدس طراحى كرده و متناوباً به اجرا گذارده است كه به برخى از آن ها اشاره مي كنيم:

1. دخالت مستقيم و حمايت از پروسه شخصيت پردازى و مهدى تراشى: حمايت خائنانه استعمارگران و جبهه استكبار از مدعيان مهدویت مانند مهدى الصومال در آفريقا، سيد على محمد باب، حسينعلى بهاء و سيد محمد نوربخش در ايران، ميرزا غلام احمد قاديانى در پاكستان، سيد محمد جونپورى در هند و محمد بن عبدالله القحطانى در حجاز، به خوبى روشنگر اهداف شوم و پليد آنان است.

2. تخريب پايه هاى فكرى مهدى باورى از طريق ژست هاى علمي و به ظاهر شرق شناسى: نظام سلطه زير نقاب شرق شناسى، سربازان صليبى خود مانند فان فلوتن، گلدزيهر يهودى ، ولهوسن پروكيلمن ودونالد سن را با نام مستشرق، راهى كشورهاى اسلامي كرد تا شايد از طريق شبهه سازى و ترديد افكنى، اذهان افراد غير متخصص و غير آشنا با مبانى دقيق اسلامي را مشوب سازند كه متأسفانه در اين باب به توفيقاتى هم نايل شدند و اسلام گرايانى چون )احمد امين و محمد رشيد رضا را به اين دام كشيدند.
3. پرورش و حمايت از خودباختگان سرسپرده داخلى: كوته فكرانى چون احمد كسروى، شريعت سنگلجي، سلمان رشدى و احمد الكاتب طعمه هاى خوبى بودند كه استكبار جهانى آنان را به راحتى يا اعطاى مدال هاى نويسنده آزاد انديشه، متفكر منصف و پژوهنده روشنفكر به دام خود بكشند و به آنان گوشزد كنند كه هر لقب و عنوان در برابر يك ضربه به اصول و باورها يا دهن كجى به مفاخر و ارزش ها، نصيبشان خواهد شد.

4. انتشار تبليغات مسموم رسانه اى: مانند ساخت سريالى به نام نوستر داموس كه به مدت سه ماه متوالى از شبكه تلويريونى آمريكا پخش شد و هدف از آن به تصوير كشيدن چهره اى خشن و گرفتارِ جنون قدرت از مهدى موعود نستجير بالله و تحريك عواطف ملل غربى عليه اسلام و منجى موعود آن بود. تحريف انديشه ناب مهدويت از طريق ارايه مقالات به ظاهر تحقيقى دركتب معتبر[1]

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 23 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شهادت امام رضا (ع) بر همه ی شیعیان جهان تسلیت باد



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» رحلت حضرت محمد (ص) بر تمامی مسلمانان ایران و جهان تسلیت باد.



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» آخرالزمان از دیدگاه اسلام

سکوت ثانیه ها

دوره پایانی دنیا
واژه «آخرالزمان» در قرآن به کار رفته است، اما مطالب گوناگونی درباره این موضوع از آیات می توان برداشت کرد. قرآن به طور کلی، جهانیان را به دو بخش پیشینیان (الاولین، المستقدمین) و پسینیان «الاخرین، المستخرین» دسته بندی کرده است. (واقعه: 13 و 39 و 49؛ حجر: 24) افزون بر آن، آیاتی در قرآن از میراث رسیدن زمین به صالحان و مستضعفان، پیروزی نهایی حق بر باطل و گسترش اسلام در سر تا سر جهان سخن می گوید که پس از وقوع بلاها و فتنه های بسیار محقق می شود. «اعراف: 128؛ نور: 55؛ قصص: 5؛ فتح:28 و ....» این آیات با دوره پایانی دنیا ارتباط دارند و برخی نشانه های قیامت که از آن به «اشراط الساعه» تعبیر شده است، (محمد:18) در این بخش واقعند. در روایات و تفاسیر، هنگام بر شمردن نشانه های آخرالزمان از «اشراط الساعه» نیز سخن به میان آمده است. از این رو، برای جدایی این دو، موضوع اول به حوادث و تحولات اجتماعی در واپسین دوره حیات بشری اختصاص یافته است که معمولاً در کتاب هایی با عنوان «الملاحم والفتن» و کتاب های مربوط به غیبت امام زمان بررسی می شوند. اشراط الساعه نیز به حوادث طبیعی و دگرگونی های کیهانی در آستانه قیامت، مانند: طلوع خورشید از مغرب، پوشیده شدن آسمان از دود، تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان، متلاشی شدن کوه ها و ... محدود شده است.
تعبیر «الیوم الاخر» که در قرآن، فراوان به کار رفته، با جهان آخرت، مترادف و ناظر به این واقعیت است که زندگانی آن جهان، در پی حیات دنیایی، سرانجام نهایی آن است. در نتیجه، این اصطلاح نیز به بحث «آخرالزمان» مربوط نمی شود.
از آن جا که مفهوم «آخر»، نسبی است و در تاریخ انقراض دنیا اختلاف فراوانی وجود دارد و قرآن نیز از تعیین وقتی مشخص برای آن پرهیز کرده است. (لقمان: 34؛ احزاب: 63 و زخرف: 85) محدود آخرالزمان به دقت قابل اندازه گیری نیست. با این حال، با استفاده از روایات می توان بعثت پیامبر خاتم را سرآغاز دوره «آخرالزمان» دانست. البته در بیش تر روایات، آخرالزمان به دوره پایانی مقارن با ظهور امام مهدی ارواحنا له الفداء اطلاق شده است. بشر به مقتضای حب ذات و طبیعت جست و جو گر خود، همواره به سرانجام دنیا می اندیشیده است. همه ادیان الهی و بیشتر مکتب های بشری، درباره پایان تاریخ اظهار نظر کرده اند. در همه پیش گویی های مربوط به آخرالزمان، خبرهای وحشتناک و نگران کننده ای وجود دارد، ولی بر این امر اتفاق نظر است که پایان کار بشر، روشن و سعادت آمیز است.

دیدگاه کلی قرآن درباره پایان تاریخ
دیدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، دیدگاهی خوش بینانه است و پایان دنیا، پایانی روشن و سعادت آمیز دانسته شده است. سرانجام سعادتمند جهان، همان تحقق کامل غرض از آفرینش انسان هاست.
که چیزی جز عبادت خداوند نخواهد بود: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاریات: 56) عبودیت الهی در سطوح گوناگون فردی و اجتماعی آن، براساس برنامه ریزی خداوند و در چارچوب اصل اختیار واقع شده و بیش تر انسان ها از آن بهره مند می شوند: «وعدالله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض ... و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا» (نور: 55) و «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله» (توبه: 33؛ فتح: 28 وصف: 9)
در روایات متعدد، دوره آخرالزمان و مردم آن، با وجود وقوع فتنه ها و آشوب های بسیار، بهترین زمان و بهترین مردم معرفی شده اند. بنابراین، میان دیدگاه خوش بینانه اسلام درباره پایان تاریخ و ظهور آفت های اجتماعی بسیار در آن دوره، هیچ گونه منافاتی وجود ندارد. برخی پیامبران نیز به دلیل فضیلت مردم آخرالزمان، از خداوند خواسته اند که نام و راهشان در میان آنان جاوید بماند. (شعراء: 84)
از مجموعه مباحث می توان نتیجه گرفت که دوره اسلامی، همان دوره آخرالزمان است که دیدگاه مثبت اسلام درباره پایان تاریخ، در عصر ظهور امام مهدی ارواحنا له الفداء به طور کامل محقق خواهد شد.

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» فیلم شاه زاده پارسی

- ژانر: اکشن، ماجراجویی و فانتزی
- کارگردان: مایک نیوول
- نویسندگان: بواز یاکین، دوگ میرو، کارلوبرنارد و جردن مکنر
- تهیه کننده: جری بروکمایهر
- ستاره ها: جک جیلنهال، جما ارترتون و بن کینگزلی
- امتیاز فیلم: 6.6
- توزیع کننده: والت دیزنی پیکچرز
- زمان انتشار: 28 مه 2010
- کشور تولید کننده: ایالات متحده امریکا
- مدت زمان: 114 دقیقه
- بودجه 200 میلیون دلار
- شعار فیلم: مبارزه طلبی آینده
- واژگان کلیدی: شاه زاده، خنجر، پادشاه، فرمان روا

شاهزاده ایرانی گمشده در هالیوود
فیلم
سینمایی شاهزاده پارسی (شن های زمان) (Princeof Persia) فیلمی پرهزینه و حرفه ای است که در قالب یک افسانه شرقی به روایت بخشی از فرهنگ و تاریخ گذشته ایران می پردازد. پرداخت قوی و در نگاه اول، مثبت فیلم از آنچه به سرزمین پارس تعلق دارد و نیز جذابیت ساختار، خط سیر داستانی و کش و قوس فیلم نامه آن سبب شده است مخاطبان خارجی و ایرانی کم و بیش از آن استقبال کنند. ایده اصلی این فیلم از بازی رایانه ای با همین نام گرفته شده است که اولین نمونه آن در سال 2008 ساخته شد. البته داستان و درون مایه آن، اثری مستقل است که ارتباط چندانی با بازی ندارد و باید به عنوان اثر رسانه ای مستقل بررسی شود.
تنوع شخصیت های داستانی فیلم، بهره گیری از جلوه های ویژه قوی، قابل حدس نبودن روند داستانی از سوی عامه مخاطبان، بهره گیری از بازیگران خوش نقش و بازی خوب بازیگران فیلم. به کارگیری فراوان نمادها و نشانه ها (بهره گیری از زبان رمز)، قوت موسیقی و در نهایت، خط سیر قوی این فیلم از نقاط قوت این فیلم است.

سیری کوتاه در فیلم (روایت قصه فیلم)
پادشاه ایران در دیداری که از پایتخت دارد، به بازار شهر می رسد. در این میان، شاهد فرار نوجوانی چالاک از دست سربازان حکومتی است. «دَستان» که نوجوانی باهوش و جسور، اما خیابانی است، به دلیل ویژگی های خاصش و به این دلیل که هنوز خانواده پادشاه از سوی خدا به حد نصاب و کمال نرسیده است، به فرزند خواندگی پادشاه پذیرفته می شود و به کاخ شاه راه می یابد. سال ها از این داستان گذشته است و دستان، جوانی برومند شده که مسئول جناح راست و سر کرده اراذلی است که هنگ نظامی او را تشکیل می دهند.
«نظام»، اَمین دستگاه حاکمه و مشاور اصلی پادشاه است. حاکم شهر الموت به تجهیز دشمنان سرزمین پارس به سلاح های جدید، متهم می شود. حکومت تصمیم می گیرد به این شهر یورش برند و این حاکم خائن را که قصد مقاومت دارد، بر کنار کنند. پادشاه به معبد شرقی در نزدیکی هند رفته و به عبادت مشغول است. همه فرزندان پادشاه به درخواست نظام، بسیج می شوند و الموت را تصرف می کنند.
شاهزاده مؤنث الموت، تهمینه پس از به آتش کشیده شدن شهر به اسارت در می آید.. دَستان پس از نبرد تن به تن با پیک الموت، او را از پای در می آورد و خنجر عجیب او را غنیمت می گیرد. در جشن پیروزی، پادشاه به پاس شجاعت و رشادتی که دستان از خود نشان داده است، تهمینه را به عنوان همسر او معرفی میکند. درست در همین لحظه، پادشاه با لباسی که هدیه طوس است، اما از طریق دستان به وی می رسد، مسموم میشود و جان می سپارد. جشن به آشوب کشیده می شود و همه شواهد نشان می دهد دستان، قاتل پادشاه است. دستان و تهمینه به همراه خنجر عجیب از شهر می گریزند. دستان به دنبال راهی است که بی گناهی خود را ثابت کند. او تصور میکند فرزندان خونی پادشاه این توطئه را طراحی کرده اند، به همین دلیل مخفیانه به شهر باز میگردد و به سراغ نظام می رود که مورد اعتماد اوست و ماجرای بی گناهی خود را بازگو می کند. در میانه صحبت، سربازان نظام او را محاصره می کنند. اما دستان باز هم موفق به فرار میشود.
تهمینه راز خنجر اسرار آمیزی را که دستان از حاکم الموت به غنیمت گرفته است، برای او بازگو می کند. این خنجر که در واقع، هدیه ای الهی به مردم سرزمین پارس است، می تواند زمان را به عقب بازگرداند و امکان جبران اشتباه ها را فراهم آورد، دارنده آن می تواند به قدرت بی پایانی خنجر و قلب تپنده ای که در دل الموت است، به هر میزان که لازم باشد، به عقب باز گردد و هر کاری را از نو شروع کند. دستان متوجه می شود همه این توطئه ها کار «نظام» بوده است و او به دروغ، حاکم الموت را خائن و شریک دشمنان سرزمین پارس معرفی کرده است تا خنجر اسرار آمیز را به چنگ آورد و با قتل پادشاه، خودش به حکومت سرزمین پارس برسد. بازوان اجرایی نظام، گروهی آدم کش حرفه ای هستند به نام هاساسین «حشاشین» [1] که به دستور او مأمور می شوند با کشتن دَستان، خنجر اسرار آمیز را برای او بیاورند.
در نبرد پایانی، دستان موفق می شود به کمک خنجر، زمان را به عقب برگرداند و نظام را رسوا کند و برادرش، طوس را به قدرت برساند. بعد از پیروزی، دستان به پیشنهاد برادرش، طوس که اکنون پادشاه سرزمین پارس است، با تهمینه ازدواج می کند. دستان نیز با تسلیم خنجری که از ایشان در دست داشت، به نوعی از تهمینه خواستگاری می کند و همه چیز به خیر و خوشی به پایان می رسد.
[1] یاران حسن صباح که کارشان فروختن داروهای گیاهی بود و به همین علت به این نام معروف شدند، غرب برای بدنام کردن این گروه عنوان تروریسم و گروه های ترور را به نام ایشان و با عنوان هاساسین ضبط کرد.

اسلام ستیزی نمادین
این احتمال زمانی تقویت می شود که شخصیت هایی مانند حسنین را در فیلم می بینیم که نماد شرارت هستند. حسنین، اصطلاحی برای رساندن معانی حسن و حسین بوده و از صدر اسلام برای بیان اسامی امام حسن و امام حسین علیهما السلام استفاده شده است. در این فیلم همان نام برای این شخصیت استفاده شده و جالب این جاست که عمامه ای سیاه بر سر دارد، اما چهره ای نیم سوخته و چشمانی با رنگ سبزمات دارد. این نشانه در نشانه شناسی جزو نشانه هایی است که به همراه رنگ سیاه، قرمز سیر و آبی جیغ در ردیف رنگ های شیطانی قرار می گیرند و برای نشان دادن شیطان و فرد شرور و شیطانی از این رنگ ها استفاده می شود. حسنین در این فیلم، فردی است که مار در آستین می پرورد، مهره نظام برای ترور حکومتی است و سر کرده افرادی است که گروه ترور فوق سری دولتی اند. صورت نیم سوخته، تیپ رفتاری و نام گروه ایشان که بعد از انتقال به زبان انگلیسی، معادل ترور و آدم کشی شده است، به همران نشانه ها و نمادهایی که در نمایش این شخصیت از آن بهره گرفته می شود، همه و همه برای سیاه نمایی شخصیت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) تنظیم شده است. به طور کلی، نام مبارک ایشان بر این فرد پلید در فیلم نهاده شده است تا بار معنایی آن رساننده آن مفهوم و ترکیب آن با شرارت و پلیدی برای سیاه نمایی و پلید معرفی کردن ایشان باشد.

تحلیل محتوایی فیلم
نقشه ابتدایی فیلم و برخی معماری ها تداعی کننده دوره سلجوقیان یا دورانی در ایام باستان است. با این حال، فیلم از نظر تاریخی، دچار تشویش و بی نظمی است و حتی برخی پلان ها به حکومت عثمانی و گاه به سرزمین هندوستان با عربستان ارجاع دارد. در ابتدای فیلم زمانی که گوینده از ایرانی بزرگ و با تمدن تعریف می کند که از شرق مدیترانه تا غرب چین امتداد داشت، به جای ارتش فیل سوار، سپاهیان شترسوار در فیلم به نمایش در می آید. نیک می دانیم که ایران در هیچ دوره زمانی، سپاهیان می دانیم که ایران در هیچ دوره زمانی، سپاهیان شترسوار نداشته است. بر خلاف آن چه در فیلم به تصویر کشیده می شود، در دوران کهن، ایرانیان از ارتش فیل سوار بهره می جستند و ایران به تمدنی فیل سوار مشهور بوده است.
در جای دیگر از فیلم و در همان شروع نیز درختان نخل به تصویر کشیده می شوند. در نقاط زیادی از جنوب ایران، درختان نخل رشد می کنند، اما ایران، سرزمین نخل نیست. از آن بالاتر، تصویر درختان نخل در الموت نشان داده می شود، در صورتی که الموت، سرزمینی کوهستانی و سرد است. این مسئله یا در بی اطلاعی کارگردان و تهیه کننده ریشه دارد یا از تعمدی بر می خیزد که در القای برخی مفاهیم در نظر داشته اند. مورد اول به دلیل به تصویر کشیدن برخی صحنه های فوق سری از قلعه اصلی الموت منتفی است و این تصاویر نشان دهنده میزان اطلاع عوامل سازنده از فضای ایران کهن است. پس احتمال دوم بیشتر تقویت می شود؛ زیرا ایشان در پی القای مفهوم اسلام گرایی در کنار ایران گرایی بوده اند. باید دانست نخل و شتر در فیلم های هالیوودی به نمادی ثابت برای به تصویر کشیدن غیر مستقیم اسلام به کار گرفته می شوند.

دستان و تهمینه، انسان های معیار ایرانی
رستم دستان و همسرش، تهمینه، معروف ترین شخصیت های شاهنامه اند که در تمام دنیا با فرهنگ و تاریخ ایران گره خورده اند. در این فیلم، از شهرت این دو نام بهره گرفته و بارها اشاره می شود که دستان با آنکه از خانواده ای اصیل نیست، اصیل ترین شازاده ایرانی است. برای خوانندگان روشن است که نقش اول و شخصیت های محوری فیلم اگر اهل جایی معرفی شوند، به عنوان انسان های معیار آن سرزمین خواهند بود و تمام مواردی که از او صادر می شود، مؤلفه هایی برای معرفی شخصیت جامعه هدف خواهند بود. در این فیلم که نقش اول آن را دستان (جیک جیلینگهال) بر عهده دارد، نزدیک به ده بار (دوبار به کمک تصاویر و زبان رمز و هشت بار دیگر از زبان خود دستان، برادرانش، نظام و حتی شخص پادشاه) بیان می شود که وی نه خون اصیل داشته و نه اصالت و نجابت خانوادگی. همچنین بی پدر و مادر بود و دله دزدی می کرد. همه این توصیف ها، اوج بی شرمی غرب در توهین کردن به فرهنگ ایران و ایرانی است.

دَستان؛ منجی ایران
به طور معمول، فیلم های منجی گرایانه به شکلی ساخته می شوند که فضای جهانی را ترسیم کنند یا در مواردی، مراکز مهمی از دنیا به نمایندگی از جامعه جهانی به تصویر کشیده می شود. البته در مصادیق فراوانی از این دست فیلم ها که در سال های اخیر رو به فزونی است، این قالب شکسته شده است. در این گونه فیلم ها به جای ترسیم جامعه جهانی، تنها کشور یا کشورهایی خاص به تصویر کشیده می شود و با در پیش گرفتن سکوت نسبت به وجود کشورهای دیگر چنین القا می شود که گویا کشور دیگری وجود ندارد. دراین صورت، قهرمان فیلم که گاه به صورت جمعی یا فرد محور تصویر می شود، در قالب منجی یا مصلحی ایفای نقش می کنند. بنابراین نگاه، فیلم شاهزاده پارسی نیز جزو فیلم های منجی گرایانه با ژانری تاریخی است. نقش منجی این فیلم را دستان بر عهده دارد و با نجات دادن الموت و در واقع، کل ایران، شخصیت نجات بخش خود را به نمایش می گذارد. این منجی در گام نخست، به صورت ناخواسته، تهمینه را نجات می دهد که در این فیلم، محافظ خنجر خدایان است. وی در گام بعدی، الموت را نجات می دهد و با نجات دادن قلب تپنده زمین (شن های بی انتهای زمان) که در زیرزمین شهر قراردارد، جلوی نفرین و غضب خدایان را می گیرد و با این کار، ایران و دنیا را از ویرانی رهایی می بخشد. در فیلم، بارها به شکل های گوناگون از زبان تهمینه می شنویم که اگر خدایانی که به ادعای او این دنیا را آفریده اند، غضب کنند، تمام هستی را نابود می کنند. این نکته علاوه بر مطالب بالا به تأیید ادعای این مقاله مبتنی بر منجی بودن دستان کمک می کند؛ زیرا به ادعای فیلم، تنها یک نفر است که می تواند جلوی ویرانی کل دنیا را بگیرد و او کسی جز دستان نیست. پس دستان، منجی کل دنیا معرفی می شود. البته در ابتدای فیلم به امپراتوری بزرگ ایران که بر نزدیک نیمی از آسیا، شمال آفریقا و جنوب اروپا گسترده شده بود، اشاره می شود که به القای این فضا کمک شایانی می کند.

ترسیم جهت دار سبک زندگی ایرانیان
این فیلم سرشار از نمادهای اسلامی است، اما از نظر فرهنگی، تمامی مؤلفه های اسلامی و حتی ایرانی در مناسبات روزمره حذف کرده است و همه روابط با الگویی امروزی و غربی شکل می گیرد. از فرهنگ ایرانی تنها به مواردی چون تعدد زوجات و حرم سرا، زن بارگی پادشاهان، خوش گذرانی و جنگ افروزی اشاره شده است. نوشیدن شراب و انواع مست کننده ها، اباحی گری در ارتباط با جنس مخالف، ادبیات گفتاری و رفتاری ناشایست، ارزش های انسان غربی و ... مواردی است که به شکلی بسیار نامحسوس به مخاطب القا و در قالب رفتاری و گفتاری شخصیت اصلی داستان یعنی شخص دستان برای مخاطبان از طریق الگوپردازی نهادینه می شود.
رگه های معناگرایی در فیلم
در سراسر فیلم، تهمینه، لباسی هندی بر تن دارد که ویژه زمان عبادت و اعمال عبادی است. این نقش محوری با عنوان «محافظ خنجر خدایان» شناخته می شود. جالب این جاست که وقتی دوربین در فضای شهر و معبد محل استقرار این خانم به گردش در می آید، تصاویری که به چشم می خورد، انسان را به یاد معابد بودایی هند می اندازد هم گنبدهایی که برای معابد ترسیم می شود و هم اندرونی این معابد، فضایی بسیار مشابه آن چیزی است که از معابد بودایی سراغ داریم. جالبتر ایناست که در نمادهایی، مجسمه بود ایا الهه های این مکتب نیز در معبد به چشم می خورد. نکته بعدی در این فیلم، برگشتن دستان از باور موحدانه و ایمان آوردن به این آموزه است که خدایان، آفرینندگان این نظام خلقتند. این نکته را به نمادهایی بیافزایید که در معابد
و شهر الموت می بینید. وقتی از زبان تهمینه می شنویم که او محافظ خنجر خدایان است، وی داستانی را برای نجات دادن این عالم از سوی دخترکی تعریف می کند که امروز خود او جای آن دخترک باید از این خنجر محافظت کند. در این وضعیت، خدایانی که در فیلم معرفی می شوند، آیا جز بر الهه های هندویی بودایی قابل تطبیقند؟ این نگرش نئوبودیستی در سراسر فیلم حضور جدی دارد، اما چون با زبان رمز و ابهام و در قالبی نمادین بیان میشود، مشهود نیست هم چنین سفر پادشاه پدر در ابتدای فیلم به شهری در شرق ایران آن زمان که در حدود جغرافیایی نیمه شمالی هند واقع می شود،می تواند دلیل دیگری بر تأکید فیلم نسبت به اهمیت مکاتب هندی باشد. مقدس معرفی کردن تهمینه در انتهای فیلم و سر تعظیم فرود آوردن دستان به عنوان منجی، به احترام تهمینه و حتی بالاتر از آن، تقدیم ایمان و زانو زدن در برابر این جایگاه مقدس که نماد آیین بودایی است، دلیل دیگری بر معناگرا بودن فیلم و تبلیغ آیین های شرقی است.

دستان موحد، مشرک می شود
دستان که هدیه خداوند به خانواده پادشاه و فردی معتقد است، در چند مرحله با باورهای مشرکانه آشنا می شود و سرانجام در مقابل آن سر تعظیم فرود می آورد. در ابتدا به ظاهر، خبری از شرک در فیلم نیست، اما وقتی دستان با تهمینه از کاخ می گریزند، دستان بر اثر حادثه ای متوجه می شود که خنجر غنیمتی، کاردی عادی نیست. گام اول القای شرک از سوی تهمینه با بیان این نکته برداشته می شود که این خنجر، هدیه ای از سوی خدایان است. در گام بعد، دستان متوجه می شود که خنجر با هر شنی کار نمی کند و اندکی به آنچه تهمینه گفته بود، متمایل می شود. در گام بعد از قبول کارکرد خنجر، نوبت تثبیت باورهای القایی از سوی تهمینه است. در این مرحله هم هنوز باوردستان به این افسانه شکل نمی گیرد. در سکانسی که دستان، تهمینه را به شیخ عمر در بهای جانش و خنجر می فروشد، با تهمینه درگیر می شود. تهمینه می خواهد دستان، خنجر را به او پس دهد؛ زیرا آن خنجر برای خدایان و در دست او امانت است، اما دستان به او می گوید متعلق به خدایان توست، نه خدای من. در این گام، دستان متوجه می شود نظام فقط به دنبال خنجر بوده است و این سئوال برایش پیش می آید که چرا؟ توفان شن نیز فرصتی است برای دستان که داستان تهمینه و افسانه خنجر و مهلت خدایان به انسان ها را بشنود. دزدیده شده خنجر به دستور نظام و به کمک حسنین و باز پس گیری خنجر از نظام، فرصت دیگری برای دستان و مخاطب فیلم ایجاد می کند تا حرف های تهمینه در ذهن او نهادینه شود.
در گام بعدی با به تصویر کشیدن قلب تپنده زمین که در الموت وجود دارد، باور حرف های تهمینه برای مخاطب به تبع دستان، آسان و آسان تر می شود. در گام آخر، دستان با تقدیم کردن خنجر به تهمینه در حالی که زانو زده است، به نوعی سر تعظیم به باور مشرکانه فرود می آورد و در برابر عظمت محافظ خنجر خدایان زانو می زند.

چند پرسش و پاسخ
پرسش های زیاد و بی پاسخی درباره این فیلم و محتوای آن وجود دارد که به طرح و پاسخگویی به آن ها می پردازیم. شاهزاده ایرانی در پی چیست؟
فیلم سینمایی شاه زاده ایرانی را باید آغاز یک خط سیر رسانه ای جدید علیه جمهوری اسلامی ایران و ارزش های آن به شمار آورد و می توان انتظار داشت محصولات دیگر این خط رسانه ای در دیگر قالب های تصویری یا نوشتاری، در آینده نزدیک عرضه شود. شاهزاده ایرانی تقابل دو جبهه خیر و شر در ایران را به تصویر می کشد که هر یک، از عناصر کاملاً مشخص و هدفمندی قوام یافته اند و همه این عناصر، معنای خاص و روشنی را برای مخاطب ایرانی تداعی می کنند. در یک سو، دستان، قهرمان خیابانی، اما مردمی سرزمین پارس و در سوی دیگر، «نظام» حیله گر و قدرت طلبی است که می کوشد حکومت را ازآن خود سازد. نظامی که در ابتدا مورد اعتماد همگان بود و ملجاء و پناه دستان به شمار می رفت، سعی دارد با دست یابی به خنجر خدایان (ابراز جنگی و نمادی از سلاحی غیر متعارف)، جنگی بزرگ و آخرالزمانی به راه اندازد که سیطره او را بر سرزمین پارس و بسیاری از مناطق دیگر تضمین می کند. به این جمله دقت کنید که از زبان تهمینه خطاب به دستان بیان می شود: «ما باید جلوی آغاز این «آرماگدون» را بگیریم.» می دانیم واژه «آرماگدون» برگرفته از نام منطقه ای در بیت المقدس است و در کتاب مقدس مسیحیان به جنگی بزرگ اطلاق می شود که جبهه شر و باطل آن در سرزمین های شرقی بیت المقدس قرار دارد که سکونت گاه مسلمانان است.

جمع بندی نهایی
نکته مهمی که مخاطبان چنین فیلم هایی باید در نظر بگیرند، اکتفا نکردن به ظاهر فیلم و تحلیل و بررسی عمیق محتواست. خوب می دانیم دل سازندگان این فیلم ها برای مخاطبان ایرانی نسوخته است که میلیون ها دلار خرج کنند و فیلم ها، سریال ها و بازی های رایانه ای بسازند تا جوان و نوجوان ایرانی بی سرگرمی نماند. به یقین، اهداف بلند فراوانی پشت این دست محصولات غربی نهفته است که ما از آن بی اطلاعیم، ریزبینی و دقت در محتوای فیلم، خط سیر اندیشه دشمن را به ما می نمایاند، درست است که این فیلم مانند فیلم 300 به طور صریح و آشکار توهین نمی کند و رمز موفقیت آن هم در جذب مخاطب ایرانی، رعاین همین نکته است، اما در باطن، خباثتی که دارد، کم از آن فیلم نیست و این نکته با دقت و تیزبینی حاصل می شود.رسانه به دنبال مخاطب منفعل می گردد تا هر چه دوست دارد، در دل او بکارد، اما وظیفه جوان اهل بصیرت، نکته سنجی و دقت و ظرافت است تا در دام وسواس های خناس نیافتد. این سخن خداوند در قرآن کریم است: «پس به بندگان بشارت بده؛ آنان که گفتارها را می شوند و بهترین را انتخاب می کنند. اینان کسانی هستند که خداوند ایشان را هدایت کرده است و ایشان صاحبان خردند.»

نظام کیست؟
«نظام» به نوعی تداعی گر «نظام الملک طوسی» است، اما برخلاف آن چه در فیلم القا می شود، این شخصیت تاریخی، فردی خادم و مورد اعتماد بوده است. دیگر شخصیت های تاریخی دوره ای که فیلم درباره آن سخن می گوید، هیچ کدام با هم سازگار نیستند. برای مثال، اگر حسنین را نمادی برای به تصویر کشیدن حسن صباح بدانیم، آن وقت باید به ایران بعد از اسلام کار داشته باشیم، نه ایران باستان. تمام مؤلفه های فیلم بر این امر شهادت می دهند که روی خطاب فیلم، ایران اسلامی است و شاهد این مدعا به تصویر کشیده شدن مناره ها و مساجد فراوانی است که هنگام خشم خدایان، تصویر ویران شدن آن ها به نمایش در می آید. با این حال، فیلم نه در زمان و مکان و نه در خلق شخصیت های گوناگون، بی طرفی و امانت داری را رعایت نکرده است.

هاساسین یا حشاشین چه کسانی هستند؟
هاساسین یا همان حشاشین به عنوان یکی از گروه های مبارز شیعی (فرقه اسماعیلیه) در تاریخ ایران شهرت جهانی دارند. تاریخ نگاران درباره حسن صباح، رهبر این گروه و صحت و سقم وجود خارجی چنین فردی اختلاف نظرهای جدی دارند، ولی گروه حشاشین به عنوان یکی از شاخه های نظامی شیعه اسماعیلیه و حتی در برخی منابع، شیعه اثنی عشری مورد تأیید است. در این فیلم، حشاشین، گروهی از آدم کش های حرفه ای و شیطانی هستند که به عنوان بازوان اجرایی نظام در پیشبرد اهدافش معرفی می شوند. حشاشین در فضایی با برد جهانی و در جنبه تبلیغات، سه کارکرد عمده دارند: شیعه بودن، تروریست بودن و شیطانی بودن حشاشین. شیطانی بودن نظام و حشاشین با مارهایی که همواره در آستین می پرورند و در محل زندگی آن ها وجود دارند و به ایشان در انجام مأموریت هایشان کمک می کنند، آن ها را به اهریمن های افسانه ای ایران همچون ضحاک پیوند می زند.
در دایره المعارف ها و مدخل های انگلیسی آمده است که حشاشین، گروه تروریستی از شیعه اسماعیلیه بودند و با داروهای روان گردان و مواد مخدر و همچنین وردها و طلسم های شیطانی، افراد را مسخر خود می کردند. این منابع همواره در توضیح خون ریز بودن این گروه، واژه assassin به معنای آدم کش و قاتل در زبان انگلیسی را مشتق از حشاشین می دانند. چندی پیش شبکه هیستوری، مستندی سیاه درباره جمهوری اسلامی ایران و بسیجیان امتداد داده بود. این گونه برنامه ها که تعداد آن ها کم نیست، از مدت ها پیش میان حشاسین، تروریسم و جمهوری اسلامی ایران در ذهن مخاطب غربی پیوند ایجاد کرده اند.


برگرفته از مجله سینمایی او

منبع : www.montazar.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» پليس بي ادب

پليس بي ادب


آقاي حاج سيد اسماعيل هاشمي  نقل مي كند:
در زمان حاج شيخ عبدالكريم حائري  (رضوان الله تعالي عليه ) و داستان بي حجابي رضاخان قُلدر، دو تا پاسبان بودند كه خيلي اذيت مي كردند.

 

 


روزي زني با روسري از خانه بيرون مي آيد، يكي از اين پليسها او را تعقيب مي كند، آن زن هر چه او را قسم مي دهد و حضرت اباالفضل (ع) را شفيع قرار مي دهد در او اثر نمي بخشد. بلكه آن بي حيا توهين هم مي كند كه اگر اباالفضل كاري از او ساخته مي شد نمي گذاشت دستهاي او ... همان روز بحمام مي رود و دلش درد مي گيرد، معالجات اثر نمي كند و بدرك مي رسد. غسّال گفته بود: ديدم ، مثل اينكه سيلي به صورتش خورده شده باشد صورتش سياه شده بود.


پليس ديگر شقاوت بيشتري داشت ، گاهي وارد خانه ها مي شد و زنها را از خانه بيرون مي آورد و روسري از آنها برمي داشت .
زني او را به حضرت اباالفضل (ع) قسم مي دهد كه اذيت نكن ، در جواب مي گويد: اگر حضرت كاري از او ساخته مي شد.... زن ناراحت مي شود و نفرين مي كند: حضرت عباس جزايت را بدهد. همان شب مامؤ ريت پيدا مي كند.
كشيك بازار شود.
وقتي مي خواسته از سوراخ درب اطاق نگهباني نگاهي به بازار كند. دستي به پشت گردن او مي خورد و از اطاق بازار پائين مي افتد و به درك مي رسد.
  روز بعد براي خوشحالي ، تمام بازار را چراغاني مي كنند . (1) 

 

 پاورقي
1- (حضرت اباالفضل مظهر كمالات و كرامات ، ص 447)

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» توسل به حضرت سيدالشهداء (ع )

توسل به حضرت سيدالشهداء (ع )


در موقعي كه سرپرستي حوزه علميه اراك رابه عهده داشتند براي حضرت آية اللّه حاج مصطفي اراكي نقل فرموده بودند.
هنگامي كه من در كربلا بودم شبي كه شب سه شنبه بود در خواب ديدم شخصي به من گفت :
شيخ عبدالكريم كارهايت را انجام بده سه روز ديگر خواهي مرد.

 

 


من از خواب بيدار شدم و متحير بودم گفتم : البته خواب است و ممكن است تعبير نداشته باشد.
روز سه شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت روز پنج شنبه كه تعطيل بود با بعضي از رفقاء به طرف باغ مرحوم سيد جواد رفتيم در آنجا قدري گردش و مباحثه علمي نموديم تا ظهر شد ناهار را همانجا صرف كرديم پس از ناهار ساعتي خوابيديم .

در همين موقع لرزه شديدي مرا گرفت رفقاء آنچه عبا و روانداز داشتم روي من انداختند ولي همچنان بدنم لرزه داشت و در ميان آتش تب افتاده بودم حس كردم كه حالم بسيار وخيم است به رفقا گفتم مرا به منزلم برسانيد آنها وسيله اي فراهم كرده و زود مرا به شهر كربلا آوردند و به منزلم رساندند در منزل بي حال و بي حس افتاده بودم بسيار حالم دگر گون شد در اين ميان به ياد خواب سه شب پيش افتادم علائم مرگ را مشاهده كردم با در نظر گرفتن خواب احساس آخر عمر كردم .
ناگهان ديدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند وبه همديگر نگاه مي كردند و گفتند:
اجل اين مرد رسيده مشغول قبض روحش شويم .
در همين حال با توجه عميق قلبي به ساحت مقدس حضرت اباعبداللّه (ع) متوسل شدم و عرض كردم :
اي حسين عزيز دستم خالي است كاري نكردم و زادي تهيه ننموده ام شما را به حق مادرتان زهرا (عليهاالسلام ) از من شفاعت كنيد كه خدا مرگ مرا تاءخير اندازد تا فكري به حال خود نمايم .
بلافاصه پس از توسل ديدم شخصي نزد آن دو نفر كه مي خواستند مرا قبض روح كنند آمد و گفت : حضرت سيدالشهداء (ع ) فرمودند:
شيخ عبدالكريم به ما توسل كرده و ما هم در پيشگاه خدا از او شفاعت كرديم كه عمرش را تاءخير اندازد.
خداوند اجابت فرموده بنابر اين شما روح او را قبض نكنيد در اين موقع آن دو نفر به هم نگاه كردند و به آن شخص گفتند:
سَمْعا وَ طاعَةً سپس ديدم آن دو نفر و فرستاده امام حسين (ع) (سه نفري) صعود كردند و رفتند.
در اين موقع احساس سلامتي كردم صداي گريه و زاري شنيدم كه بستگانم به سر و صورت مي زدند آهسته دستم را حركت دادم و چشمم را گشودم ديدم چشمم را بسته اند و به رويم چيزي كشيده اند خواستم پايم راجمع كنم ملتفت شدم كه شستم (انگشت بزرگ پايم ) را بسته اند.
دستم را براي برداشتن چيزي بلند كردم شنيدم مي گويند ساكت شويد گريه نكنيد كه بدن حركت دارد آرام شدند رواندازي كه بر روي من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پايم را فوري باز كردند، با دست اشاره به دهانم كردم كه به من آب بدهند آب به دهانم ريختند كم كم از جا برخاستم و نشستم .
تا پانزده روز ضعف و كسالت داشتم و به حمداللّه از آن حالت به كلي خوب شدم اين موهبت به بركت مولايم آقا سيدالشهداء(ع ) بود آري بخدا. (1)

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دَجّال و سُفياني كيستند ؟

دَجّال و سُفياني كيستند ؟

يكي از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي (ع) خروج دجال و سفياني است ، و اين دو به دست سپاه آن حضرت كشته مي شوند ، سوال اینجاست که اينها چه كسانيند؟ و در كجايند و چگونه كشته مي شوند؟

مطابق پاره اي از روايات ، در آستانه قيام حضرت مهدي (ع) افراد كذاب و دروغگو پرچم مخالفت با آن حضرت بلند مي كنند ، دو نفر از آنها كه از سرزمين شام و فلسطين بر مي خيزند ، دجال و سفياني مي باشند ، اين دو نفر در حقيقت دو طاغوت سركشي هستند كه با دار و دسته بسيار خود به عنوان ضد انقلاب ، شورش مي نمايند .
دجال که يك نفر طاغوت فريبكار و حليه گر است ، با ترفندهاي خود ، جمعيتي را به دور خود جمع مي كند و به مخالفت بر مي خيزد ، بعيد نيست كه او يكي از طاغوتهاي صهيونيست باشد. (من قريه تعرف با ليهوديه (بحارالانوار ، ج52 ص194)
امیرمومنان علي (ع) در ضمن خطبه اي فرمود : حضرت مهدي با يارانش از مكه به بيت المقدس مي آيند و با دجال و ارتش او مي جنگند ، و آنها را تار و مار مي كنند و خود دجال نيز به هلاكت مي رسد .
و مطابق روايتي ، دجال را دستگير كرده و در محل كناسه كوفه به دار مي زند .
از روايات استفاده مي شود ، دجال مردي لوچ است ، و ادعاي پيامبري و خدايي از راه حلول مي كند و با جادو و شعبده و تصرف در چشمها ، مردم را به سوي خود جذب مي نمايد .
پيروان او بيشتر از اراذل و اوباش و طبقات آلوده از يهود و زنهاي ناپاك و فرزندان آنها مي باشند .
حضرت عيسي (ع) به كمك حضرت مهدي (ع) مي آيد ، و در كشتن دجال شركت مي كند ، و مردم و شهرها را از فتنه و آشوب او نجات مي دهد .
‹‹سفياني›› طاغوت ديگري که در چهره مقدس نماها ظاهر مي گردد ، از نسل عتبه بن ابوسفيان است ، چهره اش سرخ مايل به زرد مي باشد ، ذكرش به : « يارب يارب يارب » بلند است ، و آنقدر بي رحم و پليد است كه كنيزش را كه از او بچه دار شده زنده به گور مي نمايد .
 

جنايات سفياني و گسترش آن جنايات در خونريزي فساد ، بسيار است .
پيامبر (ع) فرمود : سفياني از وادي يابس (اطراف دمشق) با سپاه خود ، وارد دمشق مي شود ، دو لشكر تشكيل مي دهد ، يكي را به سوي مشرق (كوفه و اطراف آن) مي فرستد ، و ديگري را به سوي مدينه حركت مي دهد ، لشگر اول در كوفه و بغداد ، به كشتار و جنايات عظيم دست مي زنند .
لشكر دومش به سوي مدينه رهسپار مي گردد ، و سه شبانه روز در آنجا به قتل و غارت مي پردازد ، سپس براي جنگ با سپاه مهدي (ع) به سوي مكه حركت مي نمايد ، در مسير راه وقتي كه به سرزمين ‹‹بيداء›› مي رسد ، جبرئيل به فرمان خدا آن چنان به آن زمين ضربه مي زند ، كه همه آنها جز دو مرد ، در آن زمين فرو مي روند و نابود مي شوند. (بحارالانوار ، جلد 52 ، ص186)
سرانجام حضرت مهدي (ع) با سپاه خود از جانب كوفه به سوي سفياني كه در اطراف بيت المقدس ، موضع گرفته ، حركت مي كند ، و پس از گفتگو و مذاكرات ، سرانجام جنگ خونيني بين سپاه حضرت مهدي (ع) و سپاه سفياني ، رخ مي دهد ، و سپاهيان حضرت مهدي (ع) پيروز مي شوند ، و زمين از لوث وجود سفياني و پيروان پليدش ، پاك مي گردد .
و مطابق بعضي از روايات ، سفياني به دست ياران مهدي (ع) اسير و دستگير شده به فرمان حضرت مهدي (ع) گردنش را مي زنند و روي سنگي كه در محل ورود به بيت المقدس قرار دارد ، اعدام و كشته مي شود .
قابل ذكر است كه يكي از سپاهيان مخالف ، سپاه ‹‹بتريه›› است ، كه متشكل از ده هزار نفر، در مسير كوفه به جنگ سپاه امام (عصر) مي آيند و همه آنها به دست پر توان ياران مهدي (ع) به هلاكت مي رسند .

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عناوين آخرين مطالب